مشخصات این فایل
عنوان: عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 28
این مقاله درمورد عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان می خوانید :
این خطوط بشرح زیر است:
2)نیاز به خود یابی و از خود گذشتگی.
3)نیاز به احساس مسئولیت درونی برای ضمانت اجراء.
اما توضیح این خطوط:
• رابطه با مطلق یک سلاح دو طرفه است.
کسی که با دقت،نظری بر ادوار تمدن بشر اندازد و تمدن بشری را در طول تاریخش بررسی کند،متوجه مشکلات فراوان و نگرانیهای مختلف آن،در بسیاری از موارد و مسائل زندگی روزانهاش میگردد،ولی هر گاه بخواهد از صورت ظاهر این مسائل بگذرد و به عمق آنها فرو رفته روی مشکل اساسی انگشت بگذارد،میتوان از میان انبوه مسائل و مشکلات پراکنده روزانه تنها یک مشکل حساس و مهم را دریافت.این مشکل دارای دو طرف یا دارای دو قطب متقابل است و انسان در طول تمدنش از هر دو طرف آن رنج میبرد و هر دو طرف آن برای او اسباب زحمتشده است.
این مسئله از یک زاویه دید،عبارتست از مشکل سرگردانی انسان،تباهی و بیپناهی او.و این جنبه منفی مساله است.و از زاویه دید دیگر،عبارت است از مشکل غلو در وابستگی به این معنی که حقایق نسبی را لباس مطلق پوشاندن و این جنبه مثبت مسئله را تشکیل میدهد.
در آئین اسلام از نمونه بارز مشکل اولی بنام بیدینی و الحاد،و از نمونه آشکار مشکل دوم بنام شرک و بت پرستی،یاد شده است.
مبارزات پیگیر و بیامان اسلام در برابر بیدینی و بتپرستی،در حقیقت مبارزه در مقابل همین دو مشکل،در طول تاریخ بوده است.
هر دو مشکل در یک نقطه اساسی با هم برخورد دارند و آن عبارتست از جلوگیری و ممانعت از پیشرفتحرکت تکاملی انسان.حرکت تکاملی،خلاق و سازندهای که شایسته مقام انسانست، زیرا مقصود از مشکل سرگردانی و تباهی انسان،یعنی گمراهی از مبدا خود در حرکت گسترده او در ابعاد مختلف زندگیاش،گمراهی در راهی سخت و پر دست انداز و دور و دراز، که میتوانست از عنایات و الطاف واسعه او،هر گونه نیرو و کمکی دریافت کند و در مسیر هدف روشن خود،به راه افتد و راه خود را از طریق او،به همه عالم هستی بگشاید.تا جائی که پر و بال خود را از ازل تا به ابد بر همه وجود بگستراند.وضع خود را نسبت به او بسنجد،و پیوندش را با حدود و مشخصات جهان طبیعت مقیاس کند،و گرنه هر نوع حرکتی از انسان سرزند او را گمراه و تباه سازد،و چون از مطلق گسسته حرکتش،حرکتی کورکورانه همچون پر کاهی در برابر تند باد حوادث خواهد شد از هر عاملی کوچک یا بزرگ متاثر میشود و هیچ چیز تحت فرمان و تاثیر او نمیرود.هیچ نوع آفرینندگی از خود نشان نمیدهد و در مسیر زندگیاش در طول تاریخ موهبتی و عنایتی بچشم نمیخورد،مگر وقتی که با مطلق رابطه برقرار کند و به او وابسته شود و در یک حرکت هدفدار،خود را به او متصل سازد.
چیزی که در اینجا مهم است اینکه خود این ارتباط از طرف دیگر چهره دیگری از مشکل را نشان میدهد.و آن مشکل افراط در پرستش است.مشکل مطلق گرفتن چیزهای نسبی، مشکل شرک که انسان پیوسته با آن مواجه بوده و میباشد.
انسان برای اینکه قدرت تحرک پیدا کند مهرش را به این و آن میبندد و برای ادامه راه زندگیاش از این و آن مدد میطلبد،ولی مهری که به مطلق نباشد دیر یا زود به تدریج میخشگد و حتی از موفقیت نسبی هم تهی میشود و تا هر جا پیش رود سرانجام دل انسان از آن کنده میشود و فراتر از آن را میطلبد تا جائی که هیچ چیز نمیتواند او را به مقصودش برساند.
به تعبیر دینی،خواستههای نسبیاش بجای اینکه در حد یکی از نیازهای طبیعی ارضا شود برمیگردد و خدای مورد پرستش میشود و هنگامی که امر نسبیها جای مطلق را گرفت و برای او خدا شد،حرکتش را بخود اختصاص میدهد و نیروهای تکاملی و قدرت ابتکارش را خشکانده،او را از ایفای نفس طبیعیاش در مسیر تکامل باز میدارد:
4- لا تجعل مع الله الها «آخر فتقعد مذموما»مخذولا(اسرا/22) «با الله خدای دیگری برای خود مگیر،که از حرکت باز افتاده به توبیخ خود و بیپناهی گرفتار خواهی شد »
این حقیقت در مورد همه خدایانی که انسان در طول تاریخ ساخته است صادق میآید.خواه در دوران پرستش بتها باشد،یا در دروههای بعد از آن.از عصر نظام قبیلگی گرفته تا عصر علم در هر دوره گروهی از این خدایان دروغین را مینگریم که راه را بر تکامل راستین بشری بستهاند،زیرا رفتار با آنها رفتار با مطلق یعنی پرستش بوده است.
در نظام قومی و قبیلگی،انسان ابتدائی،همه مهر و علاقهاش را در پای قبیله میافشاند تا نیازهای او را-بحکم شرائط خاص زندگیاش-قبیله،برآورده سازد،آنگاه در این امر تا جائی غلو کرد و افراط نمود که دیگر هیچ چیزی را جز از دیدگاه قبیله و منافع قبیلهاش نمیدید.و چون نگاهش به قبیله در حد پرستش مطلق شد،از پیشرفت باز گرفته شد و مانع راه تکامل او گردید.
تا وقتی نظام علم آمد،علمی که بشر امروز تمام خلوص و حسن نیتش را به او سپرد.به این دلیل که راه انسان را علم به طبیعت،میگشاید،تا جائی در این مهر و علاقه پیش رفت که کارش بافراط کشید و علم را لباس مطلق پوشانید.انسان مفتون و دلباخته علم،بتی مطلق گونه از آن ساخت و آن را درست پرستید.اطاعت و دوستیاش را وظیفه خود دانست و به خاطر آن از تمام ارزشها و حقایق دیگر که قابل اندازهگیری با مقیاسهای علمی نبود و در زیر هیچ میکروسکوپی مشاهده نمیشد،دست برداشت و بر همه آنها خط بطلان کشید.
بنابر این هر چیز نسبی و محدودی را که انسان از آن مطلق بسازد و در یک مرحله از زندگیش خود را بدان وابسته کند،در مرحله رشد فکریاش،قیدی و عائقی برای ذهن او میشود زیرا آن چیز محدود و نسبی نمیتواند همه جا با کاروان سیر تکاملیاش همراهی کند تا چه رسد او را مدد دهد.
پس باید انسانیت در راه مطلق گام بردارد.
و باید مطلق بر گزیدهاش،مطلق واقعی باشد که بتواند به تمام ابعاد راه انسانیت پرتو افکند، و او را به راه راست تا هر جا پیش رود و به هر کجا بکشد در مسیر خط تکاملش راهبری کند،و از سر راه او همه خدایان مزاحم را بردارد تا سدی فرا راهش به وجود نیاورند.اگر این کار صورت گیرد،مشکل ما از هر دو طرف حل میشود
ایمان به خدا تنها راه حل است این راه حل همان ایمان به«الله»است که در آئین آسمانی اسلام برای انسان زمینی توصیه شده است.ایمان به خدا،به عنوان تنها مطلقی که میتواند انسانیت را به راه تکامل برساند و دچار هیچ گونه تناقضی سر راهش نشود.
ایمان به«الله»،هم جنبه منفی مشکل را حل میکند و هم جنبه مثبت آن را،اما جنبه منفی آن یعنی انسان را از خود گم کردگی و بیدینی و بیپناهی میرهاند.زیرا انسان را در وضع احساس مسئولیت قرار میدهد و تدبیر و اندیشهاش،و هر گونه حرکت و تلاشش را به جهان وابسته میسازد،و او را«خلیفة الله»روی زمین میگرداند.بدیهی استخلافت مسئولیت آفرین است.مسئولیت،انسان را بین دو قطب قرار میدهد،بین«الله»که مستخلف یعنی خلافت دهنده اوست و انسان در برابر او احساس مسئولیت میکند،و بین نتائج مترتب بر اعمالش که عکس العمل کارهای اوست.به عبارت دیگر،بین خدا«مبدا»،و معاد،یا بین ازل و ابد.آنگاه به این نتیجه میرسد که در این مسیر باید با مسئولیت،و هدفداری با گامهای استوار حرکت کند.
ایمان به خدا جنبه مثبت مشکل یعنی،افراط و زیادهروی در وابستگی را نیز حل میکند،زیرا وابستگی به غیر خدا،محدودیت میآورد و مانعی فرا راه انسان ایجاد میکند.ایمان به خدا میتواند این مشکل را از میان بردارد زیرا:
اولا این قسمت از مشکل ناشی از مطلق گرفتن نسبی و نامحدود پنداشتن محدود،در یک عمل تصعید ذهنی است.امر نسبی در اوضاع و احوالی قرار گرفته که لباس مطلق پوشیده و منشا اشتباهات فراوان و مشکلات زیادی شده است.
اما مطلقی که ایمان به خدا به انسان میدهد،از بافت ذهن انسان خارج است،و جنبه مرحلهای خاصی ندارد تا در مرحله تکامل ذهن،یعنی هنگام رشد باری بر ذهن انسان باشد،و نیز معلول نیازی محدود و موقت برای شخص یا گروه میعنی نیست تا هنگامی که به دست فرد یا گروهی به عنوان مطلق قرار گرفت به صورت سلاحی برای تامین مقاصد نا مشروع آنها در آید.خداوند متعال مطلق و نا محدود است،و صفات ثبوتیهاش از ادراک،علم،قدرت،عدالت و بینیازی عالیترین صفات انسانهای نمونه را که بتواند خلیفه خدا روی زمین باشند،فرا میگیرد،یعنی راههای فراوانی وجود دارد که ما را به سوی خدا فرا میخواند برای رسیدن به خدا باید پیوسته در تلاش و کوشش بسر برد،و بیوقفه از حالت نسبی به سوی کمال مطلق گام برداشت تا خدا گونه شد.
یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انفاق/6) «ای انسان تو پیوسته با تلاش و کوشش به سوی پروردگارت گام برمیداری تا باو برسی »
مقصود از این گام نهادن در راه خدا،نزدیک شدن بصفات مطلق است،رسیدن به صفات عالیه خداوند مانند علم و ادراک،قدرت و عدالت و دیگر صفات او،اینها باید هدف حرکت انسان باشد.
بدین ترتیب سیر به سوی مطلق همهاش سیر به سوی علم است،سیر به سوی قدرت است، سیر به سوی عدالت است،و سیر به سوی بینیازی است،یعنی سراسر زندگی انسان را مبارزه باید بگیرد.مبارزه علیه نادانی،ناتوانی ستمگری و نیاز و فقر.
این است هدفهای پرستش که راه ما را به سوی صفات عالیه انسانی هموار میسازد.بنابر این عبادت تنها اعمال احترام آمیز و تقدیس آوری نسبت به خدا نیست،بلکه کوشش مستمری است به خاطر انسان و کرامت انسان و ساختن نمونه عالی انسانیت.
و من جاهد فانما یجاهد لنفسه ان الله لغنی عن العالمین(عنکبوت/6). «هر کس در این راه بکوشد برای خود کوشیده و خداوند از جهانیان بینیاز است »
فمن اهتدی فانما یهتدی و من صل فانما یضل علیها(زمر/41) «و هر کس هدایتیافت بنفع خود راه یافته و هر که گمراه شد گمراهی برای خود ببار آورده است »
ولی درست مطلقهای دروغین و خدایان موهوم در جهت عکس این جریان قرار گرفتهاند. اینان نمیتوانند راه را بر انسان با مشخصات روشنش بنمایانند،زیرا خود محدودیت دارند و تنها ذهن ناتوان انسانست که به آنها لباس خدائی پوشانده و نیاز انسان محتاج یا بیدادگری و ظلم ستمگر،آنان را بر این کرسی خدائی نشانده است.بنابر این،این گونه خدایان ساخته نادانیها،ناتوانیها،ستمگریهای انسانند و انسانی که با اینها مبارزه مستمر داشته باشد نمیتواند اینان را مایه خیر و برکت بداند.
ثانیا ارتباط با خدای بزرگ به عنوان مطلق،مسیر انسان را به سر حد کمال میرساند،یعنی در همان حال که خدایان دروغین را طرد میکند،انسان را از غلو و زیاده روی باز میدارد و موضع او را در یک مبارزه پیگیر و بیامان در برابر تمام مظاهر بت پرستی و خدایان ساختگی معین میکند تا بدین وسیله انسان از سراب خدایان دروغین که مانعی سر راه او به سوی کمال مطلق است،آزاد گردد و دیگر از فریبندگی آنها که هدفش را گم کرده راهش را کج میکنند نجات یابد.
و الذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده (8) .
در آیه دیگر آمده است:«آنچه شما جز خدا میپرستید نامهائی بیش نیستند که شما و پدرانتان نام گذاری کردهاید،و هیچ گونه دلیلی بر وجود آنها خداوند فرو نفرستاده است (9) »
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
عبادت نیازی پایدار در انسان
اما توضیح این خطوط:
• رابطه با مطلق یک سلاح دو طرفه است.
چرا عبادت کنم؟
جهت اول:
جهت دوم:
جهت سوم:
جهت چهارم:
جهت پنجم:
توجه!
دلیل عبادت انسان
دانلود تحقیق عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان