فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله فقر وتوسعه شهری

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله فقر وتوسعه شهری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


فقر و جدایی‌ نژادی‌ در مراکز شهری‌
خبرگزاری فارس:نرخ‌ فقر در مراکز شهرها بیش‌ از دو برابر حومه‌شهرهاست‌ و در پاره‌ای‌ مادرشهرها این‌ تفاوت ‌حتی‌ بیشتر است‌. برای‌ نمونه‌ در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ‌ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخ‌فقر در حومه‌های‌ شهر است‌. توزیع‌ نژادی‌ فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای‌ سیاه‌پوستان‌ و 12درصد برای‌ سفیدپوستان‌ است‌
اگرچه‌ مردم‌ فقیر را در هر یک‌ از بخشهای‌ جامعه‌ می‌توان‌ مشاهده‌ کرد اما تمرکز و فراوانی‌ آن‌ در میان‌ زنان‌، کودکان‌و اقلیتهای‌ نژادی‌ و مراکز شهری‌ بزرگ‌ (در مقابل‌ حومه‌ها یا حوزه‌ آماری‌ کلانشهرها) بیشتر است‌. این‌ مقاله‌ کاوشی‌ است‌ درباره‌ تداوم‌ و ماندگاری‌ فقر در مراکز شهری‌ ایالات‌ متحد، جدایی‌ نژادی‌، مسکن‌ فقرا و بالاخره‌ بیکاری‌ و علل‌ آن‌.
کلید واژه‌ها: فقر شهری‌ در آمریکا، تعریف‌ فقر شهری‌، بودجه‌ فقر، مراکز شهری‌، حوزه‌های‌ آماری‌ مادرشهر، سیاست‌مسکن‌، فقر و جدایی‌ نژادی‌ و ناموزنی‌ فضایی‌2.
چکیده:
واقعیتهایی‌ در باره‌ فقر
دولت‌ ایالات‌ متحد امریکاخانواده‌ فقیر راخانواده‌ای‌ تعریف‌ می‌کند که‌ "مجموع‌ درآمدهای‌آن‌ کمتر از مقداری‌ است‌ که‌ برای‌ رفع‌ نیازهای‌حداقل‌ خانوار ضروری‌ است‌". برای‌ محاسبه‌
"بودجه‌ فقر" نیز حداقل‌ هزینه‌ غذایی‌ خانوار را درسه‌ ضرب‌ باید کرد، بدین‌ ترتیب‌ خانوارهای‌ بادرآمد کمتر از این‌ مقدار (بودجه‌ فقر)3 فقیرمحسوب‌ می‌شوند. در سال‌ 1997 میلادی‌ بودجه‌فقر برای‌ خانوار چهار نفره‌ امریکایی‌ 16400 دلار
سه‌ نفره‌ 12802 دلار و یک‌ نفره‌ 8183 دلار تعیین‌و محاسبه‌ شده‌ است‌.
فقیر کیست‌ و کجا زندگی‌ می‌کند
1. نژاد
اگر چه‌ تعداد فقرای‌ سفیدپوست‌ دو برابر فقرای‌سیاه‌پوست‌ و چهار برابر فقرای‌ اسپانیایی‌ زبان‌ تباراست‌ اما نرخ‌ فقر در میان‌ سیاهان‌ و اسپانیایی‌ زبان‌تبارها به‌ مراتب‌ بالاتر است‌. در میان‌ اسپانیایی‌زبان‌ تبارها نرخ‌ فقر پورتوریکوئی‌ تبارها با 36درصد و مکزیکی‌ تبارها 31 درصد از بقیه‌ بیشتراست‌، در حالی‌ که‌ کوبایی‌ تبارها با نرخ‌ 18 درصددر پایینترین‌ مرتبه‌ قرار دارند. نرخ‌ فقر برای‌ آسیایی‌تبارها 14 درصد و تقریبا نزدیک‌ به‌ 3ر13 نرخ‌ که‌متوسط ملی‌ در امریکا است‌.
2. فقر سالمندان‌
یکی‌ از موفقیتهای‌ مبارزه‌ با فقر پایین‌ آمدن‌ نرخ‌ فقرسالمندان‌ است‌ که‌ در فاصله‌ بین‌ سالهای‌ 1959 تا1997 از 35 درصد به‌ 5ر10 کاهش‌ یافت‌ وقسمت‌ اعظم‌ این‌ بهبودی‌ نتیجه‌ گسترش‌ تامین‌اجتماعی‌ طی‌ این‌ دوره‌ بوده‌ است‌.
3. کودکان‌
در سال‌ 1997 در ایالات‌ متحد 16 (6ر16 درصد)کودکان‌ در فقر زندگی‌ می‌کردند و این‌ در حالی‌است‌ که‌ نرخ‌ فقر کودکان‌ اقلیتها به‌ مراتب‌ بالاتربوده‌ است‌.
4. محل‌ زندگی‌
نرخ‌ فقر در خارج‌ از حوزه‌های‌ مادرشهر تقریبا 13بیشتر از حوزه‌های‌ مادرشهری‌ در امریکاست‌. نرخ‌فقر در مراکز شهرها دو برابر بیشتر از نرخ‌ فقر درنقاط غیرمرکزی‌ شهرهاست‌.
5. نوع‌ خانوار
نرخ‌ فقر برای‌ خانوارهای‌ با سرپرست‌ زن‌ شش‌ برابراز خانوارهایی‌ که‌ در آنها زن‌ و مرد مشترکاسرپرستی‌ خانوار را بر عهده‌ دارند بیشتر است‌.علل‌ بالا بودن‌ این‌ نرخ‌ فقر عبارت‌است‌ از:
الف‌) زنان‌ سرپرست‌ خانوار باید دائما بین‌ اشتغال‌و مسئولیتهای‌ خانوادگی‌ در نوسان‌ باشند.
ب‌) به‌ طور متوسط حقوق‌ و دستمزد زنان‌ از مردان‌کمتر است‌.
ج‌) تعداد زیادی‌ از خانوارهای‌ با سرپرست‌ زن‌ ازحمایت‌ و کمک‌ پدر غایب‌ فرزندانشان‌ محروم‌هستند.
د) آموزش‌
نرخ‌ فقر و سطح‌ آموزش‌ رابطه‌ای‌ معکوس‌ با هم‌دارند. نرخ‌ فقر در میان‌ افراد زیر دیپلم‌ دو برابردارندگان‌ دیپلم‌ متوسطه‌ و ده‌ برابر فارغ‌التحصیلان‌آموزش‌ عالی‌ است‌.
نوع‌ اشتغال‌ فقیران‌
بیش از نیمی‌ از خانوارهای‌ فقیر آنهایی‌ هستند که‌(سرپرست‌ خانوار.م‌) کار نیمه‌ وقت‌ دارد و تنها 15آنها کار تمام‌ وقت‌ دارند. در صورتی‌ که‌ مزد هرساعت‌ کار کمتر از 20ر8 دلار باشد، یک‌ خانوارچهار نفری‌ نیز حتی‌ با کار تمام‌ وقت‌ هم‌ ممکن‌است‌ به‌ خانواده‌ فقیر تبدیل‌ شود. بدین‌ ترتیب‌شغل‌ تمام‌ وقت‌ به‌ تنهایی‌ برای‌ برون‌ رفت‌ از فقرکافی‌ نیست‌ مگر اینکه‌ درآمد سرپرست‌ خانوار ازحداقل‌ دستمزد کمی‌ بالاتر و بیش‌ از یک‌ نفر درخانوار شاغل‌ باشد. در واقع‌ تعداد زیادی‌ ازخانوارهایی‌ که‌ از دایره‌ فقر بیرون‌ هستند و فرد اول‌خانواده‌ ساعتی‌ کمتر از 20ر8 دلار می‌گیرد ازاشتغال‌ نفر دوم‌ بهره‌مند هستند.
فقر در مراکز شهرها
نرخ‌ فقر در مراکز شهرها بیش‌ از دو برابر حومه‌شهرهاست‌ و در پاره‌ای‌ مادرشهرها این‌ تفاوت‌حتی‌ بیشتر است‌. برای‌ نمونه‌ در شیکاگو وفیلادلفیا نرخ‌ فقر مرکز شهر حدود چهار برابر نرخ‌فقر در حومه‌های شهر است‌. توزیع‌ نژادی‌ فقر درمراکز شهرها 1ر31 درصد برای‌ سیاه‌پوستان‌ و 12درصد برای‌ سفیدپوستان‌ است‌، در حالی‌ که‌ تنها5ر19 درصد فقیران‌ سیاه‌پوست‌ و 6ر6 درصدسفیدپوستان‌ حومه‌نشین‌ هستند.
انزوای‌ محل‌ اقامت‌ یا جدایی‌ نژادی‌
یکی‌ از ویژگیهای‌ شهرهای‌ ایالات‌ متحد جدایی‌ وانزوای‌ نژادی‌ محلات‌ است‌. نماد این‌ واقعیت‌ این‌است‌ که‌ بیش‌ از 23 (قریب‌ 70%) سیاهانی‌ که‌ درمادرشهرها زندگی‌ می‌کنند در مناطق‌ مرکزی‌شهرها اقامت‌ دارند و تنها 13 سفیدها در این‌ مناطق‌اقامت‌ دارند. به‌ عبارت‌ دیگر تنها 13 سیاهان‌ درمناطق‌ حومه‌ای‌ شهرهای‌ بزرگ‌ اقامت‌ دارند، یعنی‌دو برابر کمتر از سفیدپوستان‌. خواهیم‌ دید که‌تمرکز سیاهان‌ در مراکز شهرها یکی‌ از دلایل‌محرومیت‌ آنها از دسترسی‌ به‌ مشاغل‌ حومه‌ها ونرخ‌ بالای‌ فقر در مراکز شهرهاست‌.
واقعیتهایی‌ در باره‌ انزوای‌ محلات‌ نژادی‌
یکی‌ از راههای‌ کمی‌ کردن‌ میزان‌ جدایی‌ و انزوای‌نژادی‌ شاخص‌ یا نمایه‌ ناهمگنی‌ است‌. این‌شاخص‌ نشانگر سهم‌ عددی‌ یک‌ گروه‌ نژادی‌ است‌که‌ باید برای‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ پیکربندی‌ کاملا همگن‌از نظر فضایی‌ جا به‌ جا شوند یا دوباره‌ اسکان‌یابند; شاخصی‌ که‌ در هر سرشماری‌ ترکیب‌ نژادی‌حوزه‌های‌ کلانشهری‌ را به‌ طور کلی‌ ترسیم‌ کند. درسال‌ 1990 به‌ طور متوسط شاخص‌ ناهمگنی‌برای‌ حوزه‌های‌ کلانشهری‌ امریکا رقم‌ 69 درصدبوده‌ است‌ که‌ بدان‌ معناست‌ که‌ برای‌ دستیابی‌ به‌همگنی‌ کامل‌ 69 درصد سیاه‌پوستان‌ (یاسفیدپوستان‌) باید دوباره‌ اسکان‌ یابند.
همان‌ طور که نمودار (1) شاخصهای‌ناهمگنی‌ حوزه‌های‌ مادرشهری‌ نشان‌ می‌دهد این‌شاخصها برای‌ حوزه‌های‌ مختلف‌ تفاوت‌ زیادی‌ رانشان‌ می‌دهند. این‌ تفاوت‌ هر چه‌ حوزه‌ مادرشهری‌بزرگتر باشد بیشتر است‌. این‌ نمودار همچنین‌ناهمگنترین‌ شهرها را در مقیاس‌ ملی‌ نشان‌می‌دهد، مضافا اینکه‌ این‌ شهرها در ایالتهای‌شمالی‌ مرکزی‌ قرار دارند و طی‌ چندین‌ دهه‌ گذشته‌میزان‌ انزوای‌ نژادی‌ در آنها تغییر زیادی‌ نکرده‌است‌.
علل‌ انزوا و جدایی‌ نژادی‌ محلات‌
علل‌ جدایی‌ نژادی‌ محلات‌ چیست‌؟ عوامل‌گوناگونی‌ در این‌ امر دخیل‌ هستند وتفکیک‌ اثرهای‌آن‌ به‌ صورت‌ روشن‌ کار مشکلی‌ است‌.
1. رفتارهای‌ نژادی‌ و تنش‌. سیاه‌پوستان‌ وسفیدپوستان‌ در رابطه‌ با ترکیب‌ همسایگان‌ علایق‌
100
90
80
70
60
50
40
30
20
10
0

 

شاخصهای‌ ناهماهنگی‌
حوزه‌های‌ مادرشهری‌ در آمریکا69
حوزه‌های‌ مادرشهری‌ آماری‌ بزرگ‌ (بالای‌ یک‌ میلیون‌)74
حوزه‌های‌ مادرشهری‌ آماری‌ متوسط (بین‌ 500 هزار تا یک‌ میلیون‌)64
حوزه‌های‌ مادرشهری‌ کوچک‌ (کمتر از 500 هزار نفر)57
دیترویت‌88
شیکاگو86
کلیولند85
میوواکی‌83
نیویورک‌82
سن‌لوئیس‌77
فیلادلفیا77
ایندیاناپولیس‌74
نمودار 1 شاخصهای‌ ناهمگنی‌ نژادی‌ (The inddex of dissimilarity) در حوزه‌های‌ آماری‌ مادرشهرهای‌امریکا، منبع‌ اداره‌ سرشماری‌ امریکا 1998.
متفاوتی‌ را از خود بروز می‌دهند (کاین‌، 1985 وکلارک‌، 1991). در حالی‌ که‌ اکثر سیاهان‌ الگوی‌همسایگی‌ همگن‌ را ترجیح‌ می‌دهند سفیدها غالبا
خواهان‌ جدایی‌ نژادی‌ هستند. علاوه‌ بر این‌سفیدها و سیاه‌ها از الگوی‌ همسایگی‌ همگن‌ تلقی‌متفاوتی دارند: از دیدگاه‌ یک‌ خانوار سیاه‌پوست‌،الگوی‌ همسایگی‌ همگن‌ الگویی‌ است‌ که‌ در آن‌سفیدها و سیاه‌ها به‌ صورت‌ برابر تقسیم‌ شده‌باشند. در حالی‌ که‌ الگوی‌ مورد درخواست‌ تعدادمعدودی‌ از سفیدها الگویی‌ است‌ که‌ 80 درصدساکنان‌ سفید و تنها 20 درصد بقیه‌ سیاه‌ باشند.تنشهای‌ نژادی‌ در نواحی‌ مسکونی حومه‌هاموجب‌ شده‌ است‌ که‌ جز تعدادی‌ از سیاهان‌،"پوست‌ کلفت‌"20 بقیه‌ آنجا را ترک‌ کنند (میلز ولوبوئل‌، 1997).
2. تفاوت‌ درآمد. به‌ طور متوسط درآمدخانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ از سفیدپوستان‌ کمتر است‌و اینکه‌ خانه‌های‌ درون‌ شهر ارزانتر هستند (همان‌منبع‌). اگر چه‌ پاره‌ای‌ از خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌خانه‌های‌ ارزان‌ قیمتتر مراکز شهری‌ را ترجیح‌می‌دهند اما این‌ پدیده‌ به‌ طور کامل‌ بیانگر درجه‌جدایی‌ نژادی‌ نیست‌. مطالعه‌ای‌ که‌ گابریل‌ وروزنتال‌ در سال‌ 1989 انجام‌ داده‌اند حاکی‌ ازآن‌است‌ که‌ خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ با درآمدی‌ برابرسفیدها و سایر ویژگیهای‌ مشترک‌ علاقه‌ کمتری‌ به‌حومه‌نشینی‌ از خود نشان‌ می‌دهند. کاین‌ (1985)این‌ سؤال‌ را طرح‌ کرده‌ است‌ که‌ اگر تصمیم‌ درانتخاب‌ محل‌ اقامت‌ مبتنی‌ بر عوامل‌ غیرنژادی‌(مثل‌ درآمد، نوع‌ خانوار، سن‌ رییس‌ خانوار) بود،چه‌ تعداد خانوار سیاه‌پوست‌ حومه‌ها را برای‌ محل‌سکونت‌ انتخاب‌ می‌کردند؟ پاسخ‌ او این‌ بود که‌6ر3 میلیون‌ خانوار یعنی‌ دو برابر تعداد موجود(در سال‌ 1985).
3. تبعیض‌ نژادی‌ در بازار مسکن‌. تحقیقی‌در باره‌ پیدا کردن‌ خانه‌ از طریق‌ بنگاه‌های‌ معاملات‌ملکی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ دو نفر که‌، به‌ استثنای‌ نژاد،در شرایط یکسان‌ باشند (مثل‌ درآمد، سطح‌تحصیلات‌، تعداد اعضای‌ خانواده‌) در بنگاه‌ به‌طور یکسان‌ مورد استقبال‌ قرار نمی‌گیرند. یین‌جر(1998) بر اساس‌ این‌ تحقیق‌ نشان‌ می‌دهد که‌رفتار و برخورد با سیاهان‌ و اسپانیایی‌ زبان‌ تبارهادر مقایسه‌ با سفیدپوستان‌ کاملا متفاوت‌ است‌، به‌این‌ معنا که‌ به‌ غیر سفیدپوستان‌ تعداد کمتری‌ منزل‌معرفی‌ می‌شود، آنها را به‌ مناطق‌ خاصی‌ راهنمایی‌می‌کنند و مشاوره‌ کمتری‌ به‌ آنها می‌دهند. برای‌مثال‌ از میان‌ ده‌ مشتری‌ سیاه‌ خواهان‌ اجاره‌ منزل‌تنها یا نفر شانس‌ کسب‌ اطلاعاتی‌ را دارد که‌ به‌ یک‌سفیدپوست‌ عرضه‌ می‌شود، همچنین‌ سیاهان‌ تنهایک‌ چهارم‌ سفیدپوستان‌ از وجود خانه‌های‌ خالی‌خبردار می‌شوند.
4. منطقه‌بندی‌21 حذفی‌ در جوامع‌ حومه‌نشین‌. مقامات‌ محلی‌ در حومه‌ها از سازوکارمنطقه‌بندی‌ برای‌ حذف‌ خانوارهای‌ کم‌ درآمداستفاده‌ می‌کنند. تعدادی‌ از این‌ سازوکارهای‌حذفی‌ عبارت‌اند از معیارهای‌: حداقل‌ مساحت‌زمین‌، ممنوعیت‌ واحدهای‌ مسکونی‌ چندخانواری‌، حداکثر تراکم‌، گاراژ برای‌ دو اتومبیل‌ وهزینه‌های‌ روزمره‌ عمومی‌ (شارژ). منطقه‌بندی‌حذفی‌ تا حدودی‌ ناشی‌ از ملاحظات‌ مالی‌ است‌،مثلا اگر یک‌ خانوار کم‌ درآمد هزینه‌ خدمات‌عمومی‌-محلی‌ خود را نپردازد شهرداری‌ یامقامات‌ محلی‌ می‌توانند او را بیرون‌ کنند. از آنجاکه‌ در مجموع‌ خانوارهای‌ سیاه‌پوست‌ درآمدکمتری‌ از سفیدپوستان‌ دارند منطقه‌بندی‌ حذفی‌تاثیر زیادتری‌ در اسکان‌ سیاه‌پوستان‌ دارد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   41 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله فقر وتوسعه شهری

دانلودمقاله حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته بررسی اجمالی ادبیات و پیشینه

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته بررسی اجمالی ادبیات و پیشینه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته
بررسی اجمالی ادبیات و پیشینه تحقیقات

چکیده
این تحقیق با هدف کمک به پروژه "هیات نظارت بر حسابداری شرکتهای سهامی عام" در خصوص حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته و بررسی اجمالی ادبیات مرتبط با آن انجام شده است. این تحقیق به طور خاص، چالش¬های مرتبط با شناسائی، بررسی و افشای معاملات با اشخاص وابسته را مورد بررسی قرار می‌دهد. علاوه بر این¬، تحقیق حاضر مسائل و شواهد مربوط به عدم افشا و اعتماد به ادعاهای مدیریت¬، ارزیابی‌ریسک، اهمیت، کشف تقلب، تاثیر معاملات با اشخاص وابسته بر روی نظام راهبری بنگاهها و مسائل حسابرسی بین¬المللی را مورد بررسی قرار می‌دهد. به طورکلی، این باور وجود دارد که نتایج تحقیقات دانشگاهی و اهمیت معاملات با اشخاص وابسته در مورد تقلب¬های مشهور و برجسته اخیر با بررسی های مجدد هیات نظارت برحسابداری شرکتهای سهامی عام در خصوص حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته همسویی دارد.
مقدمه
بخش حسابرسی" انجمن حسابداران آمریکا" به منظور تسهیل در تدوین استانداردهای حسابرسی و مطلع کردن استانداردگذاران از دیدگاه¬های حاصل از تحقیقات دانشگاهی، تصمیم گرفته است نوشته‌ها و مقالات موجود در یک زمینه خاص را با یکدیگر تلفیق نموده و نتایج آن را در اختیار هیات نظارت بر حسابداری شرکت¬های سهامی عام قرار دهد. مقاله حاضر به عنوان بخشی از این مجموعه به بررسی مسائل مرتبط با حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته می‌پردازد.
وجود" معاملات با اشخاص وابسته" در رسوائی‌های اخیر ناشی از تقلب¬های حسابداری، نگرانی‌ها در خصوص شیوه کار رایج وجاری حسابرسی را بالا برده است. اگرچه، تعدادی از تعاریف موجود درباره معاملات با اشخاص وابسته¬، اصولاً ‌این نوع معاملات را بین یک شرکت و واحدها یا اشخاص مرتبط با آن (یعنی شرکت¬های فرعی، شرکت¬های وابسته، مالکان اصلی¬، مدیران و اعضاء هیات مدیره) می‌دانند، نگرانی که در مورد شرکت انرون نیز برجسته شد این بود که معاملات بین اشخاص وابسته ممکن است به جای این که با اهداف واقعی دادوستد انجام شود، بیشتر با اهداف فربیکارانه و متقلبانه انحام شده و‌ یا ممکن است‌ به ‌صورت ناکافی افشا شده باشد. هیات نظارت بر حسابداری شرکت¬های سهامی عام در حال بررسی پروژه‌ای است تا حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته را مورد تجدید نظر قرار دهد که این پروژه شامل تدوین رهنمودهای جدید مربوط به شناسائی¬، بررسی و ارزیابی افشا توسط حسابرسان در خصوص معاملات با اشخاص وابسته می‌باشد. کارکنان هیات نظارت برحسابداری شرکت¬های سهامی عام به منطور آماده کردن اعضا" گروه مشورتی دائمی" برای بحث و تبادل نظر در خصوص این مسائل در یک مقاله مختصر 13 سوال کلی را جهت بررسی توسط گروه مشورتی دائمی مطرح می‌کنند. هدف اولیه این مقاله، کمک کردن به پروژه هیات نظارت بر حسابداری شرکت¬های سهامی عام از طریق بررسی مقالات مرتبط و ارائه دیدگاه¬های حاصل از تحقیقات دانشگاهی در خصوص حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته است. بنابراین این مقاله نمونه‌هایی را ذکر می‌کند که تحقیقات موجود به سوالات مطرح شده توسط هیات نظارت بر حسابداری شرکت‌های سهامی عام پاسخ دهد. حسابرسی معاملات با ا شخاص وابسته به چندین دلیل مشکل است(AICPA2001): اول این که، بررسی اشخاص وابسته و مجوز معاملات مذکور ممکن است به سختی انجام شود، دوم این که، حسابرسان باید به اطلاعات جمع¬آوری شده توسط مدیریت شرکت درباره اشخاص وابسته و معاملات با اشخاص وابسته اعتماد کنند. در نهایت، علی‌رغم این که کنترلهای داخلی مورد نیاز وضع شده با قانون ساربینز اکسلی در سال 2002 افزایش یافته است، ردیابی کنترل‌های داخلی معاملات با اشخاص وابسته مشکل است. این مشکل از این جهت به وجود می‌آید که اشخاص وابسته و انواع معاملات با آنها بسیار متنوع است و چون بعضی از این ‌گونه معاملات ممکن است در چارچوب استانداردهای حسابداری قابل شناسایی نباشد، بنابراین اطلاع از برخی معاملات با اشخاص وابسته امکان‌پذیر نمی¬باشد. بجز اعطای وام به بعضی از اشخاص وابسته (مدیران¬، اعضای هیات مدیره¬) که توسط قانون ساربینز اکسلی ممنوع شده است، به طور کلی¬، قانونگذار این نوع معاملات را منع نمی‌کند، بلکه آنها را مستلزم افشا می‌داند. عمده نتایج این تحقیق که حاصل از بررسی اجمالی آثار مکتوب می‌باشد، به شرح زیراست¬:
1) تعریف اشخاص وابسته از دیدگاه مراجع نظارتی متفاوت است.
2) اطلاعات مربوط به معاملات با اشخاص وابسته نزد کمیسیون بورس و اوراق بهادار موجود هستند.
3) درحالی که عوامل ریسک تقلب در مقالات موضوعی معتبر فهرست شده است، اما با این حال، به نظر نمی‌رسد که معاملات با اشخاص وابسته در شرکت¬هایی که مرتکب تقلب می‌شوند، نسبت به شرکتهائی که تقلب در آن کشف نمی‌شود عادی‌تر باشد.
4)اگر چه معاملات با اشخاص وابسته به تنهائی نمی‌تواند نماگر مهمی برای تقلب باشد، هنگامی که تقلب هم وجود داشته باشد، وجود معاملات با اشخاص وابسته یکی از دلایل اصلی است که می‌توان برای قصور حسابرسی استفاده کرد. تمایل حسابرسان به چشم پوشی از اشتباهات بزرگ در یادداشتهای صورتهای مالی ممکن است کمک جانبدارانه‌ای به تشریح این تضاد آشکار، باشد.
5)معاملات با اشخاص وابسته باید در متن نظام راهبری شرکت مورد ارزیابی قرار گیرد‌، به ویژه باید به ادعاهای مدیریت درخصوص وجود ماهیت این معاملات اهمیت داده شود.
بخش بعدی مسائل مرتبط به شناسائی معاملات با اشخاص وابسته، شامل تعریف اشخاص وابسته، در نظر گرفتن جایگزین انگیزه برای معاملات با اشخاص وابسته، اهداف و پیامدهای چنین معاملاتی وشباهت آنها با سایر انواع معاملات بیان می‌کند. در بخش سوم،مسائل مرتبط با آزمون معاملات با اشخاص وابسته شامل ارزیابی معاملات با اشخاص وابسته، اتکا حسابرسان به ارائه‌های مدیریت، ارزیابی ریسک تقلب وفاصله انتظارات را بیان می‌کند. بخش چهارم شامل مسائل مورد بحث در افشا معاملات با اشخاص وابسته است. بخش پنجم، دو موضوع مرتبط را که مستقیماً ‌با سوالات هیات نظارت بر حسابداری شرکتهای سهامی عام ارتباط ندارد بیان می‌کند: حلقه ارتباطی بین معاملات با اشخاص وابسته و نظام راهبری شرکت، واستانداردهای حسابرسی بین المللی پیشنهادی.
شناخت اشخاص وابسته ومعاملات با اشخاص وابسته
تعریف اشخاص وابسته :
آیا تعریف فعلی اشخاص وابسته برای اهداف حسابرسی‌، مناسب است؟آیا ارتباط دیگری وجود داردکه نقش مشابهی را مطرح کند؟(یعنی فروش به عرضه کنندگان،معاملات چند منظوره)PCAOB 2004,9,Question3)). بر اساس بیانیه شماره 57 استانداردهای حسابداری مالی معاملات با اشخاص وابسته به معاملاتی گفته می شود که بین یک شرکت و شرکتهای فرعی‌، شرکتهای وابسته‌، مالکان اصلی‌، مدیران یا بستگان آنها، اعضای هیات مدیره یا بستگان آنها یا واحدهای متعلق آنها یا واحدهایی که توسط مدیران یا وابستگان آنها کنترل شود، انجام شده است.
(FAS. NO.57, FASB1982) این تعریف با سایر قوانین گسترش داده شده است.این بیانیه همچنین واحدهای وابسته را در تعریف اشخاص وابسته منظور کرده است وبه شرح زیر تعریف می کند: «یک شخصی که مستقیم یا غیر مستقیم از طریق یک یا چند واسطه کنترل می شود یا تحت کنترل عادی یکی شرکت است».دلایل‌قانونی زیادی می تواند انگیزه معاملات با واحدهای وابسته ای باشد که اشخاص وابسته تلقی می‌شوند(Grierson 2004). به هر حال، دلایل متقلبانه‌ای هم جهت انجام دادن معاملات با واحدهای وابسته وجود دارد که به شکل گسترده توسط انرون با استفاده از شرکتهای فرعی ادغام نشده (واحدهای با اهداف خاص ) جهت بیش از واقع نشان دادن سود گزارش شده و کمتر از واقع نشان دادن بدهی‌ها به وضوح نشان داده شد.انرون در نتیجه معاملات با اشخاص وابسته، (1) سودرا از سال 1997 تا 30 ژوئن 2001 تقریبا‌ًبه مبلغ 5/1 میلیارد دلار بیش از واقع نشان داده بود، (2) حقوق صاحبان سهام در 31 سامبر 2000 به مبلغ 5/1 میلیارد دلار ودر 30 ژوئن 2001به مبلغ 9/1 میلیارد دلار بیش از واقع نشان داده بود(3) مبلغ بدهی در 31 دسامبر 1999 به مبلغ 885 میلیون دلار کمتر از واقع گزارش شده بود ... معاملات با اشخاص وابسته معاملات حفاظی را شامل می شود که از نظر انرون هدف تجاری معتبری ندارد و فقط برای دستیابی به گزارشگری مالی مورد نظر انرون صورت می‌گیرد. (Batson 2003,1 and 6)
مشابهت معاملات با اشخاص وابسته با سایر انواع دیگر روابط
یک نمونه از یک معامله که موارد مشابهی با معاملات با اشخاص وابسته را مطرح می‌کند "معاملات چند منظوره" است. معاملات چند منظوره ممکن است مستلزم پرداخت وجه نقد باشد یا ممکن است مستلزم فقط یک مبادله از کالا یا خدمات بدون استفاده از وجه نقد باشد یعنی مبادله پایاپای باشد. نمونه های قابل توجهی از تقلب و ادعاهای تقلب معاملات چند منظوره را پیچیده کرده است.همچنین شرکتهای انرژی از معاملات چند منظوره جهت متورم کردن در آمد و حجم معاملات ا ستفاده می‌کنند.(Wall Street Journal 2002)چنین معاملاتی در تجارت های مربوط به اینترنت که تبلیغات اینترنتی مبادله می‌کنند، یافت می شود.هنگامی که مواردی از سوء استفاده شرکت‌ها از معاملات پایاپای و معاملات چند منظوره در مدیریت سود توسط روزنامه معروفی گزارش شد تحقیقات دانشگاهی برای ترویج این نوع معاملات محدود گردید. داویز شرکتهای اینترنتی را در سال 1999 واوایل 2000 مورد بررسی قرار داد و گزارش کرد که استفاده از رویه‌های حسابداری مربوط به درآمد معاملات پایاپای تنها در بخشهای کمی از اینترنت متمرکز شده و این که ارزشی که برای این نوع درآمدها توسط بازار تعیین شده بود بعد از بحران سقوط بازار بورس در آوریل 2000 کاهش یافت. (Davis 2002) اریکسون یک نمونه 27 تایی از شرکتهای را مورد ارزیابی قرار داد که در همکاری بااظهاریه کمیسیون بورس واوراق بهادار درخصوص تقلب حسابداری، صورتهای مالی‌ را برای سالهای مالی 1996 تا 2002 تنظیم وارائه مجدد کرده بودند. (Erickson et al. 2004)در مجموع، کمیسیون بورس و اوراق بهادار65 نوع متفاوت از دستکاریهای حسابداری را اظهار کرده است. از این 65 مورد حسابداری فقط یک مورد به معاملات پایاپای یا معاملات چند منظوره مربوط می‌شود. اگر چه یک سری اضافی 26 موردی به عنوان موارد مربوط به «بیش از واقع نشان دادن در آمد» یا «شناخت در آ‌مد» توصیف می‌شود هر یک از اینها ممکن استه به معاملات چند منظوره مربوط باشند.یک تفاوت قابل توجه بین معاملات چند منظوره ومعاملات با اشخاص وابسته این است که در بعضی موارد، قواعد حسابداری برای شناخت می تواند تغییر کند (برای مثال حسابداری برای معاملات پایاپای تبلیغات).(EITF 99-17 FASB 1999)در عوض، معاملات با اشخاص وابسته به عنوان معاملات معمولی محسوب می شود که رابطه وابستگی‌شان برای استفاده کنندگان از صورتهای مالی افشاء می‌شود. تفاوت دیگر بین معاملات چند منظوره ومعاملات بااشخاص وابسته آن است که معاملات چند منظوره اغلب مستلزم این است که بین دو واحد کاملاً‌ غیر وابسته باشدکه برای دنبال کردن منافع جداگانه خودشان تصمیم به تبانی می‌گیرند.در عوض، تعریف ارائه شده از معاملات با اشخاص وابسته دو واحد انتقاعی وابسته را شامل می‌شود که خود آن ارتباط تعیین می کند که آن دو منافع جداگانه شان را دنبال نمی‌کنند. علی‌رغم وجود تفاوتها، بین معاملات چند منظوره ومعاملات با اشخاص وابسته، ممکن است که شباهت‌هایی نیز در رویکرد حسابرسی مورد نیاز برای این نوع معاملات وجود داشته باشد. مدیریت ممکن است سعی کند در معاملات چند منظوره را از دید حسابرسان پنهان کند ، چون معاملات چند منظوره تا اندازه ای شبیه معاملات با اشخاص وابسته است که می‌تواند در دستکاری سود مورد استفاده قرار گیرد. برا ی مثال، دینجی از معاملات چند منظوره و واحدهای با هدف خاص استفاده کرد تا به صورت گمراه‌کننده ای دریافتهای وام را به عنوان وجه نقد حاصل از فعالیتهائی توصیف کند (SEC 2002) در ارتباط با این نوع معاملات تامین مالی ساختار متقلبانه ای دارد کمیسیون بورس واوراق بهادار ادعا کرد که اعضای کارکنان مالی دینجی معاملات را عمداً از آندرسن و در نتیجه از عموم سرمایه گذاران مخفی کرده اند(SEC 2003). روی هم رفته ،حسابرس ممکن است نیاز داشته باشد که رویه های مشابهی را جهت جستجو درباره به کار برد که همان رویه ها رابرای جستجوی معاملات با اشخاص وابسته استفاده می کرد . از این رو، تفاوتها درحسابداری و درماهیت متفاوت ارتباط بین واحدها در این دو نوع از معاملات اشاره بر آن دارد که حفظ این تمایز مناسب است.
اطمینان حسابرس در مورد تعریف اشخاص وابسته و معاملات با اشخاص وابسته
استانداردهای حسابرسی ضمنی هیات نظارت بر حسابداری شرکتهای سهامی عام بیان می دارد «از یک حسابرسی انجام شده بر طبق استانداردهای عمومی پذیرفته شده حسابرسی نمی‌توان انتظار داشت که اطمینان فراهم کند که همه معاملات با اشخاص وابسته را کشف خواهد کرد».(AU 334.04) این امر منجرمی‌شود که گروه مشورتی دائمی هیات نظارت برحسابداری شرکتهای سهام عام سوال زیر را مطرح کند :
آیا این درست است که فرض کنیم از یک حسابرسی نمی‌توان انتظار داشت که این اطمینان را فراهم کند که همه معاملات با اشخاص وابسته را شناسایی و کشف کند؟ در غیر این صورت حسابرسان چه نوع اطمینانی باید از لحاظ شناسایی اشخاص وابسته و فراهم کند. PCAOB2004 , 8,Questions 1 and 2 ) )
تحقیق قبلی نشان می دهد که ترکیبی از الزام به افشاکامل معاملات خودی ( یعنی معاملات با اشخاص وابسته) همراه با الزام به تایید معاملات توسط "سهامداران بی طرف" یک استراتژی موثری برای نظام‌مند کردن معاملات فردی است.(Djankov et al.2005) بعلاوه، لاپورتا و دیگران عواملی را که به توسعه موفقیت آمیز بازده سهام کمک می‌کند مورد تجریه و تحلیل قرار داد و آنها دریافتند که الزامات افشا در خصوص قراردادهای اشخاص وابسته باید در کشورهای با بورس اوراق بهادار موفق و بزرگتر بنا نهاده شود.(La Porta et al.2006) در ایالات متحده،شرکتها باید معاملات با اشخاص وابسته بااهمیت را افشا کندبه غیر از قراردادهای پاداش که در مسیر عادی واحد تجاری بوده و معاملات بین شرکتها که در تلفیق حذف شده اند.(FAS NO.57)
مجله وال استریت در سال 2003 گزارش کرد 75 درصد از 400 شرکت بزرگ سهامی عام در آمریکا یک یا چند مورد از معاملات با اشخاص وابسته را برای کمیسیون بورس و اوراق بهادار در طی سالهای 2003-2002 افشا کرده‌اند.(Wall Street Journal 2003) بنابراین حتی بعد از قانون ساربینز اکسلی در منع دادن وام به مدیران و اعضاء هیات مدیره، تحقیق نشان می‌دهد که اغلب شرکتها دربرخی از معاملات با اشخاص وابسته با این موضوع درگیر هستند.
نظرات جایگزین درباره دلایل معاملات با اشخاص وابسته
آیا لازم است که حسابرس اهداف واحد تجاری را از این معاملات از دو زاویه، یعنی شرکتی که آن را حسابرسی می‌کند و اشخاص وابسته که وجود دارد‌، بفهمد؟ آیا این فرض مناسب است که معاملات با اشخاص وابسته در مسیر معمولی واحد تجاری بوده است؟ درغیر این صورت، حسابرس چگونه باید اشخاص وابسته را بررسی کند؟ (PCAOB 2004 , 11 and 13, Questions 4 and 8)
دو تفسیر احتمالی در رابطه با معاملات با اشخاص وابسته وجود دارد (1) آنها به طور بالقوه در تضاد منافع هستند که گویای تضاد مابین صاحبان اصلی و مدیران می‌باشد بنابراین از لحاظ اقتصادی برای شرکت زیان آور است.(Berle and Means, 1932) ، یا (2) چنین معاملاتی به شکلی کارا نیازهای اقتصادی شرکت را بر آورده می‌کند.(Gordon et al. 2004) برای مثال ،کوهلبک و مایهو به این نتیجه رسیدند، به نظر می‌رسد با اجرای برخی از معاملات با اشخاص وابسته نیازهای اقتصادی همچون پاداش اضافی بر آورده می‌شود. بنابراین، اگر چه برای پاداش طبقه‌بندی وجود ندارد، چنین معاملاتی با اشخاص وابسته همان اهداف واحد انتفاعی را برآورده می‌کند. شستری و کاله دریافتند که مدیران اجرائی از ارائه وام های با نرخ بهره بازار منافعی بدست می‌آورندتعداد کمی از معاملات با نمونه بزرگ در شرکتهای آمریکایی ارتباط معاملات با اشخاص وابسته را در ارائه اشتباه سود یا مدیریت سود مورد توجه قرار داده است.(Shastri and kahle, 2004)کولینان و دیگران بر پایه ی یک نمونه 106 تایی از شرکتهایی که به دلیل موضوعات شناخت درآمد صورتهای مالی منتشر شده قبلی خود را تنظیم و ارائه مجدد نمودند و یک نمونه دیگر از شرکتهای که صورتهای مالی خود را تنظیم و ارائه مجدد ننموده بودند، به این نتیجه رسید که ارتباط با اهمیتی بین وام های مدیران اجرائی و رویداد تنظیم و ارائه مجدد صورتهای مالی وجود دارد.(Cullinan et al.2006)در عوض، گوردن وهنری با استفاده از یک نمونه تقریباً‌ 360 شرکتی، شواهدی ارائه نمودند که تعهدی های تعدیل شده غیرعادی ارزیابی با برخی ازمعاملات با اشخاص وابسته ارتباط دارد، نه همه انواع معاملات با اشخاص وابسته.(Gordon and Henry 2005) علاوه بر این ، به شواهدی از مدیریت سود مربوط به سایر انواع معاملات درگیر با اشخاص وابسته از جمله خدمات قانونی، سرمایه گذاری بانکی، املاک ومستغلات،‌یا خریدهای از اشخاص وابسته دست نیافتند. به هر حال، تحقیق بر روی شرکتهائی که درسایر کشورها فهرست شده است شواهدی از مدیریت سود در وجود اشخاص وابسته را گزارش می‌کند.مطالعات همواره نشان می دهد که معاملات با اشخاص وابسته در شرکتهای رخ می‌دهد که مکانیسم مراقبت ونظارت ضعیفی دارند وامکان رفتار فرصت طلبانه در آن فراهم است. (Gordon et al. 2004; Kohlbeck and Mayhew 2004) پژوهشگران همچنین معاملات با اشخاص وابسته را از لحاظ تضاد نمایندگی سهامداران اقلیت وسهامداران اکثریت مطالعه می‌کنند. لاپورتا و دیگران در مکزیکو وام دادن بانک به شرکتهای که توسط مالکان بانکها کنترل می‌شود را مورد بررسی قرار داد (وام وابسته ) ونتیجه گرفت که چنین وام هائی 20 درصد از کل وام های صادر شده را تشکیل می‌دهد. (La Porta et al.2003)این وام‌ها در مقایسه با وام های مستقل نرخ بهره کمتری را به همراه دارند وبه احتمال بیشتری نکول می‌شوند و وقتی که نکول می‌شوند با نرخ بهره کمتری بازیافت می شوند.این نتایج اشاره به غارت شدن شرکت به وسیله افراد خود شرکت، سپرده گذارن وسهامداران اقلیت دارد. علاوه بر این، در آمریکا، معاملات با اشخاص وابسته در ارتباط با قیمتهای جاری و آینده بازار سهام بدون تأثیر هستند.با در نظر گرفتن موارد فوق، این تحقیق به طور تلویحی اشاره بر این دارد که اگر چه معاملات با اشخاص وابسته افشاء شده در آمریکا برای مدیریت سود به طور گسترده ممکن است به کاربرده نشود، حسابرسان باید از تضاد بالقوه منافع ضمنی این معاملات آگاه باشند و سعی کنند اهداف تجاری آنها را درک کنند.
آزمون معاملات با اشخاص وابسته
تضاد منافع و کیفیت سود سوالات مورد بحث بالابود که بر این موضوع اشاره داشت که مدیریت ممکن است انگیزه ای برای افشاء معاملات با اشخاص وابسته به حسابرس را نداشته باشد. مدیران منبع اطلاعاتی مهمی در مورد معاملات با اشخاص وابسته هستند لذا گروه مشورتی دائمی هیات نظارت بر حسابداری شرکتهای سهامی عام سوالاتی به شرح زیربیان داشته است:
آیا باید از مدیریت در خصوص اشخاص وابسته شواهد اضافی کسب شود؟ حسابرس باید به شواهد ارائه شده توسط مدیریت چقدر اعتماد کند؟ PCAOB 2004,14,Questions 9 and 10))
شواهدتهیه شده توسط مدیریت برای این که بوسیله حسابرس به کار برده شوند باید مورد اطمینان باشد.تحقیقات دانشگاهی اعتبار افشاء عمومی از نظر سرمایه‌گذار را همانند اعتبار ارائه مدیریت از نظر حسابرسی می داند.مرسردر جریان بررسی این تحقیق چهار عامل مؤثرسرمایه گذاران در استنباط صحت افشاء عمومی را شناسائی کرد: انگیزه های شغلی، صلاحیت وقابل اعتماد بودن مدیریت، اطمینان اضافی و ویژگی‌های افشاءخود آن. با به کارگیری این چارچوب به حسابرسان پیشنهاد می‌شود که آن ارائه‌ها توسط یک حسابرس قابل اطمینان تلقی نمی شود هنگامی که:
1)انگیزه‌های شغلی حاکم است،
2)نشانه های دال برعدم صلاحیت و قابل اعتماد بودن مدیریت
3) حسابرسان داخلی یا کمیته حسابرسی قابل اعتماد نیستند
4)ویژگی‌های ارائه، برای مثال، به موقع بودن یا خاص بودن ناقص هستند.(Mercer 2004)
تقلب و فاصله انتظارات
درحوزه تقلب و اشخاص وابسته تضاد آشکار وجود دارد.همانطوریکه قبلاً گفته شد،معاملات با اشخاص وابسته عادی هستند. بعلاوه ،این معاملات نقش برجسته ای در بعضی از موارد تقلب حسابداری دارند.با این وجود حسابرسان به طور یکسان وجود چنین معاملاتی را به عنوان عامل مهم ریسک تقلب درنظر نمی‌گیرند. (Willk and Zimbelman2004 ; Apostolou et al. 2001)برخی تحقیقات نمونه هایی را از شرکتهایی که مرتکب تقلب شده‌اند باشرکتهایی که مرتکب تقلب نشده‌اند را مورد مقایسه قرار دادند و به این نتیجه رسیدندکه هیچ تفاوتی در وجود معاملات با اشخاص وابسته بین این دو گروه وجود ندارد.(Bell and Carcello 2000)
هنوز قصور در افشا معاملات با اشخاص وابسته از جمله مهمترین نارسایی های حسابرسی مرتبط با تقلب می‌باشد.(Beasley et al.2001)یک توضیح ممکن برای این تضاد آشکار استفاده عمومی از معاملات با اشخاص وابسته توسط شرکتها و وقوع غیرمعمول تقلب را مورد توجه قرار می‌دهد. این ترکیب حاصل یک ارتباط ضعیف بین معاملات با اشخاص وابسته و تقلب است و این ارتباط ضعیف باعث می‌شود که حسابرسان منابع کمی جهت حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته تخصیص دهند. در این رهنمود، یک فاصله انتظارات بین آن چه که استفاده کنندگان از صورتهایی مالی انتظار دارند و آنچه که حسابرسان تحویل می دهند، وجود دارد. فاصله انتظارات کلی که در محیط کشف تقلب قبل از صدور بیانیه استانداردهای حسابرسی شماره 82 وجود داشت، فاصله انتظارات در خصوص کشف تقلب، حداقل تا حدی با ملزم کردن حسابرسان به توجه خاص به ریسک ارائه نادرست صورتها جهت تقلب مورد توجه قرار می گیرند.گروه های حرفه ای مختلفی افزایش در قابلیت اتکاء به تاییدیه های مدیریت درباره معاملات با اشخاص وابسته را پیشنهاد کردند.برای مثال کمیته تحقیق کنترل کیفیت از بخش اجرائی کمیته اجرائی استاندارد های حسابداری انجمن حسابداران رسمی آمریکا، از سال 200،1997 موردی را تجزیه و تحلیل کرد که درتضاد با اعضاء بخش اجرائی کمیته اجرائی استانداردهای حسابرسی انجام شده بودندو به شکست منتهی شده بودند.(AICPA 2004 ) گزارش این کمیته موارد مطالعه شده در خصوص علتهای حسابرسی که به طور قطع شکست خورده بودند فراهم نمی‌کرد.به ویژه، کمیته تحقیق کنترل کیفیت ملاحظه کرد که حسابرس به طور عادی تاییدیه‌های از مدیریت کسب می‌کند که توسط مدیر عامل و مدیر مالی امضاء شده اند.کمیته مذکور پیشنهاد کرد که تاییدیه صاحبکار باید شامل اطمینانی باشد «که هر نوع توافقات جانبی،معاملات چند منظوره یا انواع دیگری از این قراردادها افشا شده است و به آگاهی حسابرسان رسیده است».علی رغم این پیشنهادات از کمیته کنترل کیفیت استدلال در مخالفت با اطمینان‌دهی‌های اضافی مدیریت این است که چنین اطمینان‌دهی شاید از چندین جنبه اضافی باشد. اگر حسابرس نمی‌تواند به اطمینان هایی که مدیریت فراهم می‌کند، اتکا کند ممکن است برای حسابرس اتکا کردن به اطمینان‌های داده شده اضافی، سئوال برانگیز باشد.با در نظر گرفتن الزام به تاییدیه صاحبکار از سطوح مدیریت پایین که اخیراً الزامی شده است،توجه اخیر به اهمیت نظر مدیران ارشد اشاره می کند که چنین تأئیدیه هایی از سطوح پایین تر نامؤثرخواهد بود زمانیکه نظر مدیران ارشد به وضوح ناقص و دارای کمبود باشد. (SEC 2004) . قانون ساربینز اکسلی نیز،(بخش 302)کارمندان اجرایی و مالی اصلی را ملزم می کند تمامی گزارشهای میان دوره ای و سالانه را تایید کند و جریمه هائی را برای قصور در تایید در نظر گرفته است، (بخش 906) چنین الزاماتی نیاز به دریافت تاییدیه‌های مبسوط از مدیران را درباره اشخاص وابسته کم می‌کند، بدون در نظر گرفتن الزاماتی که اخیراً به وسیله استانداردهای حسابرسی میان دوره ای الزامی شده است. یک استدلال مخالف این است که تائیدیه های مدیریت که الزامی شده‌اند خیلی کلی هستند وتائیدیه معاملات با اشخاص وابسته را مشخصاً مورد توجه قرار نمی‌دهد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حسابرسی معاملات با اشخاص وابسته بررسی اجمالی ادبیات و پیشینه

دانلودمقاله انگاره های بین المللی شدن حقوق کیفری بازرگانی

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله انگاره های بین المللی شدن حقوق کیفری بازرگانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


چکیده:
- «حقوق کیفری بازرگانی» از جمله شاخه های نوین حقوق کیفری است که بحثهای فراوانی را در جهان معاصر برانگیخته است، تا آنجا که لزوم مبارزه با مفاسد اقتصادی در اولویت تدوین کنوانسیون های چندجانبه بین المللی قرار گرفته است. وجه تمایز این شاخه از حقوق با «حقوق کیفری اقتصادی»، توجه ویژه آن به فعالیتهای شرکتهای بازرگانی، بازار بورس، رقابت برابر تجاری و رعایت قواعد بازار آزاد است، در حالی که حقوق کیفری اقتصادی، شامل هر نوع بزهکاری بر علیه اموال خواهد شد. رشد روزافزون جهانی شدن اقتصاد، بیش از هر چیز، لزوم توجه ویژه به یک حقوق کیفری مناسب جهت مبارزه با نقض قواعد بازی تجاری را در پی داشته است. پروفسور دلماس مارتی، استاد بزرگ سیاست جنایی کشور فرانسه، در این «نوشتار پرتکلف» بر آن است تا نگاه تازه ای به مقوله جهانی شدن و آثار آن بر حقوق کیفری بازرگانی داشته باشد.
جهانی شدن اقتصادی و مالی، هر زمان که دنبال شود، دوباره بحث اختصاصی شدن حقوق کیفری بازرگانی را - که از سال 1975 توسط میشل فوکو با عنوان «کنترل تمایزآمیز قانون شکنی ها» مطرح گردید- به راه می اندازد. این فیلسوف بر این اساس، در بستر حقوق کیفری، یک تمایز را به تصویر می کشد: از یک سو قانون شکنی طبقه توده ها نسبت به اموال (همان حقوق کیفری سنتی، که به قواعد عمومی شهرت یافته، و تصویر نمادین «دزد» را به ذهن متبادر می سازد)، و از سوی دیگر «قانون شکنی نسبت به حقوق»[3] که اغلب توسط طبقه بورژوا صورت می گیرد (حقوق کیفری بازرگانی، که به آن لقب «تصنعی» و یا «تکنیکی» داده شده و مدتهای مدیدی است که حالت شبه معلق دارد). او بحث خود را طی یک فرمول خلاصه بیان می کند: «باید نظام کیفری را همانند دستگاهی تصور کرد که به شکل تمایزگذارانه ای، قانون شکنی ها را پی می گیرد، بی آنکه به دنبال حذف تمامی آنها باشد»[4]. فرمولی که بیش از هر چیز نشانگر دیدگاه میشل فوکو نسبت به جهانی شدن اقتصادی و مالی است.[5] «ریسک کیفری»ای که با ریسک حرفه ای مشاغل ممزوج شده، و از منظر اخلاقی مورد مسامحه واقع شده، اثر «لکه دار شدن» را که خصیصه بزهکاری حقوق عمومی است، به دنبال ندارد. از منظر حقوقی این تسامح، از جایگاه داده شده به سازوکار «خود- تنظیمی»[6] ناشی می شود؛ همانند قواعد رفتاری[7] و یا شیوه ارزیابی توسط نهادهای هم مرتبه[8] که بدلیل حفظ سلطه و اختیارِ عمل، از سوی فعالان اقتصادی به شکل وسیعی مورد مقبولیت واقع شده اند.
با این وجود به نظر نمی رسد که این دیدگاه دقیقاً مطابق با واقع باشد. چرا که واقعیتها نشاندهنده آن اند که نیاز به تجارت جهانی، برابری بیشتری را میان رقبای تجاری می طلبد. لکن در مقیاس کوچکتر از تجارت جهانی، عدم برابری در داخل یک کشور، نسبت به رقبای موجود از سایر کشورها ضرورت به نظر می رسد. به عبارت دیگر اداره کردن قانون شکنی ها می تواند در عرصه داخلی به صورت افتراقی (تمایز میان قانون شکنی های بازرگانی نسبت به سایر قانون شکنی ها) باقی بماند، لکن در عرصه بین المللی، «بازار» به مفهوم «قانون شکنی نسبت به حقوق» متمایل بوده و با گرایش به کیفر‏, به دنبال برقراری مجدد تعادل, از طریق برخی روشهای پر سر و صدا همچون اروپا و ایالات متحده است.برای آنکه «بازی» با ابزارهای برابر انجام شود، باید تلاش کرد تا زمین را برای آن هموار کرد.[9] از این دیدگاه، ضمانت اجراهای کیفری مؤثرتر از مقررات اداری یا اقدامات مدنی جبران خسارت دانسته می شوند؛ مشروط برهماهنگ سازی میان جرم انگاریها و مجازاتها، و صرفنظر کردن از نسبیت گرایی.

 


اگر روزی شاهد آن باشیم که لیبرالیسم، پس از برچیدن مرزهای تجارت و طرفداری از لغو مقررات و با جدا کردنِ فضای اقتصادی از قلمرو سیاسی، دوباره به سوی «حقوق کیفری» بازگشته است نباید تعجب کنیم. «حقوق کیفری»ای که بایستی با این تفکیک سازگار گردیده و بتواند به شکل دموکراتیک بر اساس ارزشهای جامعه بنا شود. لحاظ جرم به عنوان یک آسیب به احساسات اجتماعی و یا، در پاسخ به کم دقتیهای[10] فرمول دورکیم، به عنوان چیزی که «مشاعر مستحکم جامعه مشترک را مورد رنجش قرار می دهد»[11]، منتهی به آن می شود که حضور بخش عمومی در مقیاس ملی بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ در مقابل، جابجا سازی مفاهیم در عرصه جهانی، در غیاب نمادهای جهانی، قابل مناقشه است. با این همه، تفکیک قائل شدن بر اساس نظر دورکیم، میان جوامع سنتی (دارای همبستگی و ساختار مکانیکی، و متمایل به استفاده از ابزار کیفری) و جوامع صنعتی (با ساختار ارگانیک، و متمایل به روش مذاکره و گفتگو و ابزارهای غیرکیفری) لزوما به کیفرزدایی گسترده منجر نخواهد شد. در جوامع فراصنعتی، نه تنها ابزار حقوق کیفری متروک گشته، که حتی به نوعی مورد «توجه بیش از اندازه»[12] نیز واقع شده، و به عنوان وسیله ای برای جبران ناتوانی «دولت» مورد استفاده قرار گرفته است.
مشکل آنجاست که ارزشهایی که حقوق کیفری بازرگانی را در فضای جهانی شده بنیان نهاده اند، محدود به عرصه ملی نشده، لکن در تلاقی منافع خصوصی بازار جهانی و ارزشهای جهانی مورد نظر اسناد حقوق بشر، و با توجه به فقدان نهاد صلاحیت دار رسیدگی، با خطر تعارضی حل نشدنی روبرو است.
مهمتر از همه این دستاوردها، این است که جهانی شدن راه را برای بزهکاری فراملی -نه فقط برای سازمانهای جنایت پیشه، که برای شرکتهایی که می توانند از گشوده شدن مرزها برای اجرای «گپهای تجاری»[13] بهره ببرند- هموار کرده است؛ بخصوص به مدد فناوری نوین ارتباطات که موجب پویایی بیشتر این نوع جرایم شده است. در نبودِ یک یکسان سازی غیرممکن و خطرناک[14]، که به تنهایی بتواند «محیط اقتصادی» و «محیط هنجارگرا (نورماتیو)» را همزمان جمع نماید، و به جهت انجام یک همکاری بین المللی کُند و کم تأثیر، جهانی سازی به صورت بسیار پیچیده تری توسعه یافته است. برای کاستن از ناسازگاری ناشی از جدایی میان «محیط هنجارگرا (نورماتیو)» که تنها در قلمرو ملی پذیرفته شده، و «محیط اقتصادی» که در سراسر کره خاکی گسترده شده، باید هدف خود را هماهنگ سازی فعالیت های ملی قرار داد: یعنی باید یکسری اصول کلی را ترویج کرد که به اندازه کافی کلی باشد تا اجازه فعالیت آزادانه در ابعاد ملی را در هر کشور فراهم سازد، و به اندازه کافی دقیق باشد تا موجب ایجاد یک همبستگی فراگیر میان کشورها گردد. با نگاه به واقعیتهای موجود، دست یافتن به یک چنین هدفی بسیار دور به نظر می رسد، و جهانی شدن همچنان مبهم و ناقص و تکه تکه باقی خواهد ماند.
ابهام آن مربوط است به موجه ساختن اعمال مجازات کیفری از رهگذار جدال میان نگاه «امنیت محور» و نگاه «انسان گرا»، که کارکرد «ابزاری» حقوق کیفری (ضعف همکاری بین المللی و مبارزه با عدم مجازات) را با کارکرد «نمادین» آن (تمایل به تحکیم و حمایت از ارزشهای عمومی مربوط به حقوق بشر، و حتی مربوط به بشریت) ممزوج نماید. برای تضمین کارکرد ابزاری حقوق کیفری، جهانی سازی به دنبال جهانی شدن مقررات سزاده است، ولی کارکرد نمادین (سمبولیک)-به خصوص در جستجوی توازن میان «بازار» و حقوق بشر- به تقویت بنیانی مقررات ملی دامن می زند. همزمان، حاکمیت ملی با ترغیب به نسبیت گرایی[15] در تلاش است تا، حتی در اروپا، در مقابل جهانی شدن حقوق کیفری مقاومت نماید. این مقاومت، تازمانی که بخواهد به اصل سرزمینی بودن تکیه داشته باشد، در نهایت منجر به بسته شدن چرخه حقوق کیفری و از کار افتادن دستگاه کیفرده می گردد، زیرا دیگر نمی تواند با پویایی بزهکاری بازرگانی منطبق باشد. برای غلبه بر این مشکل، ابتکار عملهایی اتخاذ گردیده، ولی به شکل ناهماهنگ، منفک و بخشی اجرا گردیده، که ما به صورت ویژه به آن خواهیم پرداخت.
در غیاب یک سازمان کیفری جهانی و معتبر، روند جهانی شدن با یک گسست مفهومی، بر مبنای منابع «پراکنده» (ملی، منطقه ای، اروپایی و جهانی) و «ناهمگون» (کیفری، شبه کیفری، معاهداتی و توصیه ای) توسعه خواهد یافت.
در یک چنین بستر بسیار نامتجانس و گسترده، هدف ما ابتدا تحلیل آثار اخلالگر، و سپس بررسی بنای جدیدی که اجازه دهد تا حقوق کیفری نقش هدایتگری خود را بازشناخته، و به نوعی مسیر آینده «سلوک جهانی سازی»[16] را روشن سازد.[17] از همین رو برجسته سازی ناپیوستگی محیط نورماتیو (هنجارگرا) نسبت به سایر محیطها، و جستجوی آثار متقابل آنها نسبت به یکدیگر است که می تواند این تجدید بنا را تسهیل کند. با این همه ما شاهد آن هستیم که تعامل عمودی (بالا به پایین و بالعکس) موجود میان نُرمهای ملی و بین المللی، بدلیل فقدان محاکم منطقه ای یا جهانی با صلاحیت مربوط به حقوق کیفری بازرگانی[18]، رعایت نمی شوند. همچنین جستجو برقراری هماهنگی در تعاملات افقی به صورت بدون سلسله مراتب، در حال انجام است: مثالهای مطرح در ذیل، به خصوص درباره مبارزه علیه فساد اقتصادی، و یا علیه لطمه به محیط زیست، جایگاه مهم آن را، از نظر هنجاری و از نظر قضایی در نظام های مختلف کیفری، نشان می دهد.

 


همین عوامل است که به ما توجه به گوناگونی در انگاره های بین المللی شدن حقوق کیفری بازرگانی را گوشزد می نماید، زیرا که ناپیوستگی ها و تأثیرات متقابل، به شکل متفاوتی در هر انگاره رو به فزونی است.
انگاره نخست: «جرم انگاری خودبخودی و گسترده در حقوق داخلی»، موجب شده که با اقدامات یک جانبه ملی، توسط کشورهایی چون ایالات متحده و بعضا فرانسه، مجازاتهای کیفری یا شبه کیفری -به جهت ارتکاب اعمالی در خارج از کشور و علیه بزهدیدگان خارجی- علیه شرکتهای فراملی به اجرا در آید: خطری که می تواند موجب تسهیل بین المللی شدن الگوی «سیطره بر جهان»، به نام مبارزه با فرار از مجازات گردد.
انگاره دوم «جرم انگاری تحمیل شده بر حقوق داخلی از سوی حقوق بین الملل» است. قانون گرایی جهانی به شکل گسترده ای با پذیرش چندجانبه، هنجارهای (نرم) مشترک بسیاری را برقرار کرده، بدون آنکه کارایی آن، و یا ایجاد یک محکمه کیفری بین المللی جهت نظارت بر جایگیری مقررات در حقوق داخلی را مورد توجه قرار دهد. از این منظر، قلمرو مبارزه علیه فساد اقتصادی و لطمات وارد بر محیط زیست در کشاکش مشهودی میان قانونی گرایی و کارایی آن در نوسان است.[19]

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله انگاره های بین المللی شدن حقوق کیفری بازرگانی

دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع)

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


علی بن ابی‌طالب (۱۳ رجب سال سی‌ام عام‏‌الفیل – ۲۱ رمضان سال ۴۰ هـ.ق)، امام اول تمامی فرقه‌هایشیعه - که آن ها از وی با عنوان امام علی یاد می کنند - و خلیفهٔ چهارم از خلفای راشدین، پسرعمو و داماد محمدپیامبر اسلام است. وی همسر فاطمه و پدر حسن، حسین و زینب است.
مسالهٔ حق وی در خلافت پس از محمد، منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجةالوداع عبارت «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است.» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت وخلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند.
پس از مرگ محمد و در ماجرای انتخاب جانشین او، جمعی از انصار در سقیفهٔ بنی‌ساعده گرد هم آمدند و بعد از مشورت با یکدیگر سرانجام تصمیم بر خلافت ابوبکر گرفتند. علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با ابوبکر بیعت کرد.
علی در دوران خلافت سه خلیفهٔ اول در جنگ‌ها شرکت نمی‌کرد و جز در انتخاب خلیفهٔ سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی و سیاسی به آنها مشورت می‌داد.
پس از کشته شدن عثمان، او به عنوان چهارمین خلیفهٔ مسلمانان برگزیده شد. دوران خلافت وی با جنگ‌های داخلی میان مسلمانان و شورش ایرانیان هم زمان بود. او سرانجام در مسجد کوفه به ضرب شمشیر یکی از خوارجبه نام ابن ملجم مرادی کشته شد.
بر طبق منابع تاریخی قدیمی تر، علی در روز سیزدهم رجب و حدود سال ۶۰۰ میلادی در مکه متولد گردید. پدر وی ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد است. منابع زیادی، خصوصا منابع شیعه نوشته‌اند که وی تنها کسی است که در خانه کعبه به دنیا آمد. علی از طرف پدر و مادر با محمد خویشاوند است. وقتی پدر محمد درگذشت، ابوطالب که عموی محمد بود، قیم وی گردید. وقتی که مادر محمد درگذشت، فاطمه بنت اسد نقش مادر را برایش داشت. زمانی که علی ۶ ساله بود، پدر او ابوطالب، رئیس بنی‌هاشم، دچار مشکل مالی گردید. محمد که خود در کودکی تحت سرپرستی ابوطالب قرار گرفته بود و در این زمان سنش از ۳۰ سال گذشته بود، برای سبک کردن بار عایلهٔ وی به او پیشنهاد کرد که سرپرستی علی را او بر عهده بگیرد. ابوطالب پذیرفت و علی از کودکی در خانه محمد و تحت نظر او قرار گرفت.
حدیثی که پس از شجاعت و جنگ‌آوری علی در جنگ احد به محمد نسبت داده می‌شود، با این مضمون: «هیچ جوانمردی هم‌چون علی و هیچ شمشیری هم‌چون ذوالفقار نیست.»
هنگامی که محمد اعلام دریافت وحی الهی نمود، علی، که در آن زمان ۱۰ ساله بود، به او ایمان آورد و مسلمان شد.
وقتی علی اسلام آورد، ابوطالب گرچه از پرستش خدایان دست نکشید، اما تصمیم علی را پذیرفت و به وی گفت چون محمد تو را به راهی جز درست کاری هدایت نمی‌کند، از محمد پیروی کن و به وی نزدیک باش.

 

سرانجام هنگامی که علی(ع) پس از ربع قرن خانه نشینی، با اصرار شدید مردم به خلافت ظاهر رسید فرمود: به خدایی که دانه را شکافت وجان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند، و یاران حجّت بر من تمام نمینمودند،و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را بر نتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشتۀ این کار را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری میداشتم.
در طول ربع قرن خانه نشینی وصیّ پیامبر اسلام(ص) انبوهی از دشواریها در جامعۀ اسلامی پدید آمده بود و آثار منفی اجتماعی و حتی سیاسیِ توسعۀ فتوحات و قتل عثمان، آینده را تاریک تصویر می کرد:
عدالت اقتصادی
خلیفۀ دوم، دیوان را بر اساس سوابق افراد و ترکیب قبیله ای قرار داده بود. قریش بر غیر قریش، مهاجر بر انصار، عرب بر غیرعرب و موالی ترجیح داشتند، در حالی که در زمان پیامبر(ص) این گونه نبود. این وضعیت در کنار بخششهای عثمان، فاصلۀ غنی و فقیر را غیر قابل تحمل کرد. خمس غنائم، مالیات و جزیۀ سرزمین‌های فتح شده که به همۀ مردم تعلق داشت، تنها در اختیار افراد و گروههای خاص قرار می‌گرفت.امام علی(ع) در سخنرانی نخست خود، سیاست مالی برگرفته از سیرۀ پیامبر(ص) را مطرح کرد؛ برتری مهاجر و انصار بر دیگران را معنوی خواند و فرمود:«...آن گروهی که دنیا آنها را در خود غرق ساخته، برای خویش املاک و نهرها و اسبان عالی و کنیزکان تهیه کرده اند، فردا وقتی همۀ اینها را از آنان می گیرم و به بیتالمال بر میگردانم و به اندازۀ حقّشان به آنان می دهم، نگویند علی ما را فریفت؛ اول چیزی میگفت و اکنون گونه ای دیگر عمل میکند. من از همین اکنون برنامۀ روشن خود را اعلام میکنم . . . من منکر فضیلت صحابی بودن و سابقۀ خدمت افراد نیستم، اما اینها چیزهایی است که خداوند خود پاداش آن را خواهد داد. این امور نباید ملاک تبعیض واقع شود.
یکی از اولویت‌های اصلی حضرت امیرالمؤمنین(ع) در طول دورۀ کوتاه خلافت ایشان مبارزه با اختلاف طبقاتی بود. بسیاری از مورّخان نوشته‌اند: علت جدا شدن برخی اعراب از امیرالمؤمنین(ع) و پیوستن به صف مخالفان این بود که می‌گفتند: علی در تقسیم اموال ملاحظۀ اشراف را نمی‌کند و عرب را بر عجم و موالیِ آنها برتری نمی‌دهد.
عدالت اجتماعی
یکی از آثار فتوحات، اختلاط نژادهای مختلف بود. موالی(اسیران آزادشده) در قیاس با اعراب، از حرمت اجتماعی و حقوق مدنی کمتری برخوردار بودند. جامعه، برتری عرب بر موالی را اصلی مسلّم می‌پنداشت. این امر برای روحیۀ عدالت طلبانۀ امام(ع) مشکلی مهم بود. وی هنگام تقسیم اموال می فرمود:«حضرت آدم نه غلام به دنیا آورد و نه کنیز، بندگان خدا همه آزادند... اکنون مالی نزد من است و من میان سفید و سیاه فرقی نخواهم گذاشت».ایشان در پاسخ به اعتراض گروهی از اعراب فرمود:«من در قرآن، برتریِ عرب بر عجم را ندیده ام».
انحراف ها و بدعت ها
انحرافات دینی و بدعتها، مهم ترین مشکل حکومت علی(ع) بود. بسیاری از سخنان پیامبر(ص) متروک شده‌بود. بنیان این انحرافها در کنار بستر بیماری پیامبر خدا(ص) با شعارِ «کتاب خدا ما را بس است» گذاشته شد و با سخن خلیفۀ اول در توجیه اشتباهاتش که: «پیامبر خدا با وحی یاری می شد، ولی دست من از وحی کوتاه است و به مصلحت اندیشی و اجتهادم عمل می کنم» به طور ضمنی مورد تأیید قرار گرفت. بدین سبب امام در برابر پافشاری مردم بر بیعت با وی، فرمود:«ما با مسائلی چندچهره مواجهیم؛ به طوری که دلها بر آن آرام نمی گیرد و عقلها بر آن ثابت نمیماند. افق ها مه آلود و تاریک شده و صراط مستقیم و راه و روش سلوک زمان پیامبر(ص) تغییر یافته است. و بدانید که اگر دعوتتان را بپذیرم، بر طبق آنچه خود می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و نکوهش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد».و نیزفرمود:« خلفای پیش از من اعمالی انجام دادند که در آن با رسول خدا (ص) از روی عمد مخالفت کردند، پیمان او را شکسته و سنّت او را تغییر دادند، و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود و به آنچه در زمان رسول خدا(ص) بود بازگردانم، لشگر از گِردم پراکنده شده و تنها باقی می‌مانم و یا با عدۀ کمی از شیعیانم که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) را می‌دانند... قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت، بدعت است. پس عده‌ای از لشگریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند: ای اهل اسلام، سنت عمر تغییر کرد! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می‌دارند! و از شورانیدن لشگر بر خویش حذر کردم، بدان سان که از این امّت تفرقه و اطاعت از امامان ضلالت و دعوتکنندگان به سوی آتش دیدم.
*قضاوت ها و احکام خلفاء به ویژه خلیفۀ ثانی، با دستورات قرآن و سنت نبوی مغایر بود. علمای شیعه صدها مورد از مخالفتهای اصحاب با نصّ های صریح را نقل کرده‌اند و در این زمینه تنها به صحاح و مسندهای علمای اهل سنت استدلال نموده‌اند. سیدعبدالحسین شرف‌الدین در کتاب «النّص والاجتهاد» بسیاری از این موارد را (با ذکر منابع مورد قبول تمام گروهها و فرقه‌های اسلامی) ذکر کرده که وی و دو خلیفۀ دیگر در برابر نصّ صریح، اجتهاد نموده‌اند.
رفاه گرایی و تضعیف ارزشهای دینی
به طوری که اشاره شد، پیدایش شکاف‌های اجتماعی از دوران خلیفۀ دوم آغاز شد. هم او بود که تبعیض در توزیع بیت المال را بدعت نهاد و گرایشهای قومی را که پیامبر(ص) شدیداً مخالف آن بود و با آن مبارزه می‌کرد، احیا کرد. برتری جویی قومی به صورت فراگیر و جدی از آغاز خلافت وی دوباره پدیدار گشت. در این میان، به ویژه ملل غیر عرب مانند ایرانیان و رومیان بیش از سایر گروهها تحقیر شدند تا آنجا که شخص خلیفه از ورود آنان به مدینه جلوگیری کرد. بعد از این که علی(ع) در روز دوم بیعت، برنامۀ فعالیت خود را اعلام نمود، فردای آن روز مردم حاضر شدند و امام به کاتبش عبداللّه بن ابی رافع فرمود:«از مهاجران آغاز کن و به هر یک سه دینار بده و سپس در رتبۀ بعد با انصار همین گونه رفتار کن و نیز به هر کس از مردم که حاضر است از سپید و سیاه همین سهم را بده».سهل بن حنیف گفت: ای امیرالمؤمنین، این شخص تا دیروز غلام من بوده و امروز آزاد شده است. آیا به او نیز همین را می دهی که سهم من است؟! علی(ع) فرمود:«سهم او با تو برابر است».در این روز طلحه، زبیر، عبداللّه بن عمر، سعیدبن عاص و مروان بن حکم و بعضی دیگر از مردان قریش حاضر نشدند. فردای آن روز که مردم در مسجد جمع شدند طلحه و زبیر به مسجد آمدند و در گوشه ای دور از علی(ع) نشستند. سپس جمعی از مردان قریش به آنان پیوستند و مدتی با یکدیگر آهسته سخن گفتند. سپس ولیدبن عقبه به نمایندگی از جانب آنان نزد علی(ع) آمد و گفت: ای اباالحسن، تو خود میدانی که از هر یک از ما فردی را(در جنگ ها) کشته ای و پدر خود من در بدر به دست تو کشته شد و دیروز برادرم عثمان را نیز یاری ندادی تا کشته شد و پدر سعیدبن عاص را نیز در جنگ بدر کشتی و پدر مروان را هنگامی که عثمان او را پذیرفت خوار ساختی، در حالی که ما با تو از نظر افتخارات قومی برابریم و همۀ ما همانند تو فرزندان عبدمناف هستیم. از این رو تنها به شرطی با تو بیعت می کنیم که با ثروت ما که در دوران عثمان به دست آورده ایم کاری نداشته باشی و کشندگان عثمان را هم قصاص نمایی، والّا اگر از ناحیۀ تو امنیت نداشته باشیم تو را رها ساخته و به شام می گریزیم. علی(ع) در پاسخ فرمود:«اما این که افرادی از شما در گذشته کشته شده اند، مسئولیت آن با من نیست، چرا که خداوند حکم جهاد داده است. اما این که با ثروت شما کاری نداشته باشم؛ من حق ندارم که نه از شما و نه از غیر شما، حقِّ حق دار را باز نستانم».
هنگامی که خلیفۀ سوم به بهای تضییع بیت‌المال مسلمانان به رفاه گراییِ شدید روی آورد، بسیاری از کارگزاران و صاحب منصبان نیز چنین روحیه‌ای یافتند و به تدریج این روحیه به فرهنگ تبدیل شد، فرهنگی که در حقیقت قابل قیاس با فرهنگ جامعۀ جاهلی بود. امام در یکی از خطبه‌های خود، جامعۀ عصر خلافت خویش را چون جامعۀ جاهلی معرفی می‌کند و یادآور می‌شود که این جامعه باید غربال شود. آنان که پیش افتاده‌اند، بازگردانده شوند و کسانی که واپس مانده‌اند، پیش برده شوند.
امیرالمؤمنین(ع)پس از فراغت از امر بیعت، عاملان خود را روانۀ ایالات اسلامی ساخت. . . هیچ یک از این عاملان در کار خود چنان که باید توفیقی نیافتند. زیرا در شهرها دو دستگی پدید آمده بود. . . کسانی که از روش عثمان ناخرسند بودند، عامل علی(ع) را می‌پذیرفتند و آنان که طرفدار اردوی اُمویان و بالاخره وابسته به قریش بودند با عامل امام از سر ستیز در می‌آمدند، و بعضی از آنان را نیز مأموران معاویه از پای در می‌آوردند.
معضل کارگزاران خائن، مشکل نومسلمانان نا آشنا با الفبای اسلام، مشکل منافقان که پیکار با آنان از پیکار با کفر و شرک مشکل‌تر بوده و حتی گاه ناممکن می‌نماید، ابعاد دیگری از دشواریهای حکومت امام علی(ع) است که در تحمیل جنگهای داخلی بر آن حضرت نقش اساسی داشت.
امیرالمؤمنین(ع) در طول چهار سال و هفت ماه حکومت خویش، یک نمونه از نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی به بشریت نشان دادند که تا امروز در دنیا بی سابقه است. خلافت ظاهری آن حضرت، نمونۀ کشورداریِ آل محمد(ص) را برای جهانیان به تصویر کشید.
جنـگ جمـل
طلحه و زبیر که از سابقین در اسلام بوده و در شورش بر ضد عثمان و قتل وی نیز نقش مستقیم داشتند، هنگامی که از اعطای هرگونه پُست و مقام از سوی علی(ع) ناامید شدند تصمیم گرفتند که بیعت خود را شکسته و با همراهی اُم المؤمنین عایشه دختر ابوبکر که با امیرالمؤمنین(ع) خصومتی عمیق و دیرینه داشت، به جنگ با آن حضرت برخیزند.
معاویه بن ابی سفیان که حکم عزل خود را از امیرالمؤمنین(ع) دریافت کرده بود و برای جنگ با حضرت آماده می شد، در تحریک زبیر و طلحه بر ضد امام(ع) نقش داشت. معاویه برای زبیر نامه ای ارسال کرد که در آن وی را امیرالمؤمنین خطاب کرده و به دروغ مدعی شده بود که بیعت اهل شام را برایش گرفته است و از او خواسته بود که به اتفاق طلحه، مردم را به خونخواهی عثمان خوانده و بصره و کوفه را تصرف کند. عایشه، طلحه و زبیر را به مکه فرا خواند تا از آنجا(که به کانون مخالفان امیرالمؤمنین تبدیل شده بود)به اتفاق عازم بصره شوند. طلحه و زبیر نزد علی(ع) آمدند و با اصرار اجازه خواستند تا برای ادای عمره به مکه بروند. امیرالمؤمنین(ع) به ایشان فرمود:«می دانم که شما قصد عمره ندارید، اما اگر می خواهید بروید، بروید.
طلحه و زبیر به مکه رفتند و همراه با عایشه لشگری فراهم آورده و به سوی بصره حرکت کردند.کاروان توطئه گران در حالی که عایشه در یک هودج بر پشت شتر نشسته بود در سر راه خود به بصره به یک آبادی رسید. در این هنگام تعدادی سگ، عوعوکنان دور شتر عایشه را گرفتند. عایشه پرسید: این آبادی چه نام دارد؟ پاسخ دادند: حوأب. گفت: انّا لله و انّا الیه راجعون. من باید به مدینه بازگردم... از پیامبر خدا شنیدم که روزی به ما همسرانش فرمود:«یکی از شما را سگان حوأب پارس کنان دنبال خواهند کرد»و سپس به من نگریست و فرمود:«ای حمیراء، مبادا که تو آن زن باشی».چون عایشه بر بازگشت اصرار می نمود، همراهان، گروهی از اعراب را نزد او آوردند تا شهادت دهند که آنجا حوأب نیست و عبدالله بن زبیر نیز به دروغ سوگند خورد که آنان از حوأب عبور کرده اند.
ابن قتیبه می نویسد: ایشان پس از رسیدن به نزدیکی بصره، با عثمان بن حنیف،عامل امیرالمؤمنین(ع) در آن شهر توافق کردند که دارالعماره و مسجد و بیت المال در دست ابن حنیف باقی بماند و ایشان به شهر وارد شوند و همگی منتظر بمانند تا امیرالمؤمنین(ع) به شهر برسد. اما طلحه و زبیر پس از ورود به شهر به این توافق پایبند نمانده و در تاریکی شب به منزل والی حمله کردند و نگهبانان و عده ای دیگر را که جمعاً بالغ بر چهل تن می شدند، کشتند. مروان بن حکم نیز والی را اسیر کرده و موهای سر و صورت او را کند. مهاجمان موجودی بیت المال را نیز تصرف نمودند. در تاریخ یعقوبی آمده است که هنگام نماز صبح، طلحه و زبیر بر سر امامت نماز مجادله آغاز کردند که با وساطت عایشه قرار شد که یک روز پسر طلحه و روز دیگر پسر زبیر به امامت نماز بایستند.
امیرالمؤمنین(ع) با لشگری از سران مهاجرین و انصار و بدریون به سوی بصره شتافت. حضرت در نزدیکی بصره توقف کرده و فرستادگانی به سوی توطئه گران فرستاد و از ایشان خواست که دست از تمرّد بردارند چرا که ممکن است آتش این فتنه به سراسر قلمروی اسلامی سرایت نماید. عمار یاسر نیز به مردم گفت: «...خدای تعالی می خواهد شما را بیازماید که آیا علی را اطاعت می کنید یا او (عایشه )را؟
هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از متقاعد نمودن ایشان ناامید گردید، پس از صف آرایی دو لشگر خطاب به لشگریان فرمود:«تا دشمن جنگ را آغاز نکرده، مبادرت به حمله نکنید...اگر آنان را شکست دادید و کسی از ایشان به شما پشت کرد و گریخت، او را نکشید. مجروحین را نکشید و کشته ها را مُثله نکنید. به خیمۀ کسی جز با اجازۀ من وارد نشوید و چیزی از آنان بر ندارید مگر آنچه که در میدان نبرد به دست آوردهاید...».سپس از افرادش خواست تا یکی از ایشان داوطلب شده و قرآن به دست به سوی ایشان رود و ایشان را به بازگشت به کتاب خدا فرا خواند. جوانی پیش آمد. به وی گفته شد که ممکن است هدف تیر لشگریان دشمن قرار گیرد اما وی تردیدی به خود راه نداد و به سوی دشمن رفت و آنان را به حکمیت کتاب خدا خواند، اما پاسخی جز باران تیر دریافت ننمود و به شهادت رسید. پس از شهادت برادر عبدالله بن بدیل(از سرداران امیرالمؤمنین) و یک تن دیگر در اثر نیزه باران لشگریان جمل، امام(ع) در آخرین تلاش برای ممانعت از خونریزی از صف لشگریان خویش خارج شد و طلحه و زبیر را فرا خواند. چون ایشان نزدیک آمدند، به ایشان فرمود:«آیا شما با من بیعت نکردید؟».گفتند: «بیعت ما تحت فشار صورت گرفت، حال آن که از تو به خلافت سزاوارتر بودیم». امام(ع) رو به طلحه کرد و فرمود:« همسرت را در منزل نگاه داشتهای و با عروس پیامبر(ص) بیرون آمد ای...؟».سپس به زبیر فرمود:«تو جزو بنی عبدالمطلب به شمار می آمدی تا این که فرزند شومت بزرگ شد و میان ما اختلاف افکند . . . آیا به یاد می آوری که پیامبر خدا(ص) به تو فرمود: روزی به ستم به جنگ با او(علی) بر می خیزی؟».زبیر گفت: اکنون به یاد آوردم، و اگر پیش از این به یاد آورده بودم بر ضد تو بر نمی‌خاستم.
گفته می شود که زبیر از جنگ کناره گرفت اما با آغاز نبرد کشته شد امیرالمؤمنین(ع) به قاتل زبیر فرمود: تو را به آتش بشارت می دهم. وی سرانجام از لشگر خوارج سر درآورد. طلحه نیز مجروح شد و هنگامی که بر زمین افتاد، مروان بن حکم فرصت مناسبی به دست آورد تا با قتل وی، انتقام عثمان را از او بگیرد این در حالی است که این مدعیان، همصدا با معاویه، امیرالمؤمنین(ع) را به توطئه برای قتل عثمان متهم می کردند. در حالی که آن حضرت بنا بر روایتی، حسنین(علیهماالسلام) را برای دفاع از عثمان در برابر مهاجمان ناراضی، به کاخ وی فرستاده بود که متحمل فشار شدیدی گشتند . در همین حال، معاویه درخواست عثمان مبنی بر ارائۀ کمک نظامی برای نجاتش را نادیده گرفته و منتظر کشته شدن وی بود تا یک گام دیگر به تصرف کرسی خلافت اسلامی نزدیک گردد. عثمان پیش از کشته شدن، در دیدار با معاویه صریحاً این نکته را به وی متذکر گشته بود. لشگریان امیرالمؤمنین(ع) به پیروزی در نبرد نزدیک می شدند، اما عایشه سوار بر شتر خود در حالی که کیسۀ پول در دست داشت، لشگریان جمل را به شدت تحریک می‌کرد و آنان را به قتل امیرالمؤمنین(ع) فرا می‌خواند و این امر سبب شده بود که نبرد شدت یافته و به درازا کشد (بخاری در صحیح خود جریاناتی شگفت انگیز از اسائۀ ادب او نسبت به پیغمبر(ص) ذکر کرده‌است تا آنجا که پدرش او را به قدری کتک زد که بدنش خون افتاد. و قرآن جاویدان نیز او را به سبب جسارتهایش تهدید به طلاق نمود). علی(ع) خطاب به یارانش فرمود:«شتر را از پای در آورید که بقای آن، فنای اعراب را در پی دارد».با پی شدن شتر، لشگریان جمل پراکنده شده* و سوار هودج تنها ماند. امیرالمؤمنین(ع) به محمدبن ابی بکر گفت:«خواهرت را دریاب تا آسیبی نبیند».آنگاه امیرالمؤمنین(ع) خود نیز به سوی او رفت و پای هودج ایستاد و با ترکه ای که در دست داشت ضربه ای بر آن نواخت و گفت :«ای حمیرا، آیا پیامبر(ص) به تو فرمان نداده بود که در خانه ات بنشینی...». برخی از یاران امام(ع) می خواستند عایشه را بکشند ولی او ایشان را از این کار بر حذر داشت و وی را تحت حراست قرار داد تا مورد آسیب و هتک حرمت قرار نگیرد، و سپس وی را به همراه چهل تن با احترام به سوی مدینه روانه نمود. عایشه علیرغم این بزرگواریها، در هر منزلی در طول راه، نسبت به امیرالمؤمنین(ع) اسائۀ ادب نموده و سخنان زشت بر زبان می‌راند.
و بدین‌سان، فتنۀ جمل با بیش از دوازده هزار قربانی پایان یافت. امیرالمؤمنین(ع) به لشگریانش اجازه نداد که اموال بر جای مانده از فراریان را به غنیمت گیرند، مگر سلاحها را و فرمود: در این جنگ، غنیمتی وجود ندارد.
*امیرالمؤمنین(ع) ابتدا به فرزندش محمد حنفیه فرمان کشتن شتر را داد اما وی با همۀ قدرت و شجاعتش قادر بر این کار نشد. امیرالمؤمنین(ع) سپس امام حسن(ع) را برای انجام این کار فرستاد و آن حضرت موفق به پی کردن شتر گردید. هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) آثار تأثر را در چهرۀ محمد حنفیه مشاهده کرد، به وی فرمود: ناراحت نباش، زیرا تو پسر من هستی و او پسر رسول خدا(ص) است.
جنگ سرنوشت ساز صِفّین؛ نبرد تشیع و نظام جاهلیت احیا شده عربی
جنگ جمل فرصت مناسبی برای معاویه بن ابی سفیان فراهم آورد تا علاوه بر تحریک مردم شام بر ضد علی(ع) به خونخواهی عثمان، فرستادگانی به عراق اعزام کرده و با تطمیع سران آن منطقه، عده ای از ایشان را به سوی خود جلب نماید. امیرالمؤمنین(ع) بنا بر موقعیت نظامیِ کوفه و نزدیکی اش به مرز شام، این شهر را به عنوان پایتخت خویش انتخاب کرده و به سوی عراق حرکت نمود.
معاویه از دیرباز در شام پایۀ زمامداری خود را استوار ساخته بود و با آن که عثمان را در روزهای سخت تنها گذاشت و کمکی برای وی نفرستاد، همین که به قتل رسید او را خلیفۀ مظلوم خوانده و به بهانۀ خونخواهی او از فرمان امیرالمؤمنین(ع) سر باز زد. ( معاویه با تبلیغات گسترده و طولانی در شام، به مردم چنین القاء کرده بود که مراد از اهل بیت و وارثین پیامبر(ص)، او و قبیله اش بنی امیّه هستند!) وی پس از دریافت حکم عزل خویش از امیرالمؤمنین(ع) با نگرانی تمام، ابتدا با قیصر روم پیمان آشتی بست و سپس عمرو بن عاص را که چون خود او مظهر خدعه و نیرنگ بود نزد خود خواند و بدو وعدۀ حکومت مصر را داد.
* هنگامی که به امیرالمؤمنین(ع) توصیه کردند که معاویه را دو ماه در حکومت شام ابقا نماید تا برای آن حضرت از اهل شام بیعت گیرد و سپس وی را عزل نماید. فرمود: من برای نصرت حق از باطل استفاده نمی کنم. اگر من یک لحظه بر ابقای معاویه صبر کنم، در فساد و ظلمی که معاویه در آن لحظه انجام خواهد داد با او شریک خواهم بود و من چنین مسئولیتی را بر عهده نمی گیرم.
اولین خدمت عمرو عاص به معاویه، راهنمایی وی به این نکته بود که برای همراه ساختن مردم شام با خود، علی(ع)را مسئول قتل عثمان معرفی کند. معاویه لشگری بزرگ فراهم آورده و با شعار خونخواهی خلیفۀ سوم روی به عراق نهاد.
نیرنگ دوم عمرو عاص، ایجاد اختلاف در لشگر امیرالمؤمنین(ع) بود. وی آگاه شده بود که بخشی از لشگر علی(مردم قبیلۀ کِنده)از رئیس سابق خود اشعث بن قیس حمایت می کنند و به امیرالمؤمنین(ع) به سبب عزل وی از حکومت آذربایجان معترض اند. وی از طریق واسطه هایی به صورت غیر مستقیم شروع به تحریک وی نمود. طلایه داران دو لشگر به هم نزدیک می شدند و در دشت صفین به هم رسیدند و این در حالی بود که طلایه داران سپاه شام زودتر به نهر آب رسیده و آن را در تصرّف داشتند و به طلایۀ سپاه عراق اجازۀ استفاده از آن را نمی دادند . . . امام(ع) به معاویه پیغام داد که: ما جنگ با شما را آغاز نکردیم و از آن اکراه داشتیم . . . نظر ما این است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را دعوت به حق نموده، اتمام حجّت کرده باشیم. اینک آب در تصرف شماست و به سپاه ما اجازۀ برداشت آن را نمی دهید. پس این مانع از میان بردار تا دربارۀ تصمیم بعدی بیاندیشیم.
با ردّ درخواست امیرالمؤمنین(ع) از سوی معاویه، امام(ع) به سپاهیانش اجازۀ حمله داد. با حملۀ رعدآسای سپاهیان عراق در طی یک درگیری شدید کنترل نهر آب از دست سپاه شام خارج گردید. معاویه و سپاه شام از این که امیرالمؤمنین(ع) تلافی کرده و آب را بر روی ایشان ببندد در نگرانی و هراس به سر می بردند. اما امام(ع) از بستن آب بر روی سپاه شام خودداری نمود. این اقدام جوانمردانه کافی بود تا لشگریان شام را متوجه نماید که به جنگ با چه کسی آمده اند. امام(ع) به مدت دو ماه سفیران فراوانی به سوی معاویه فرستاد و وی را به سوی حق دعوت نمود.
دشت صفین پس از سیزده ماه جنگ و گریز پراکنده، هنوز در انتظار آغاز نبردی بزرگ به سر می برد. علی(ع) تا آخرین لحظه به امید صلح صبر کرده بود و هر روز سفیران خود را نزد معاویه می فرستاد و او را به پیروی از کتاب خدا و دست برداشتن از تفرقه و خونریزی دعوت می کرد، و آن روز(آخرین روز محرم سال 38 هجری) تصمیم نهایی خود را گرفته بود. او می اندیشید که اگر جنگ به این صورت ادامه یابد به زودی روحیۀ سپاهیان تضعیف می شود. وی می دانست که معاویه عمداً جنگ را طول می دهد تا در میان سپاه او شکاف بیشتری ایجاد نماید. آخرین سفیر از سوی امام(ع) به سوی سپاه شام رفت و برای آخرین بار با ایشان اتمام حجت نمود و به سوی اردوگاه بازگشت. سربازان عراق آرایش نظامی گرفته بودند. پیدا بود که علی(ع) پس از فرستادن سفیر، فرماندهان جناح های گوناگون سپاه را تعیین نموده است. اشعث بن قیس و عبداللّه بن عباس در سمت راست و چپ سواره نظام بودند. پیشاپیش همه، فرماندهی گروه طلایه داران را مالک اشتر نخعی داشت. با طلوع خورشید جنگ بزرگ آغاز شد و پس از پنج روز نبرد سنگین، آثار ضعف و شکست در لشگر شام پدیدار شد. روز هشتم نبرد امام(ع) خود برای پایان کار سپاه معاویه وارد صحنۀ کارزار گردید. عبداللّه بن بدیل فرماندۀ جناح راست لشگر عراق، سپاه خود را به سوی جناح چپ سپاه شام کشید و با حمله ای ناگهانی و سخت آن را در هم کوبید و عقب راند. حبیب بن مسلم، فرماندۀ جناح چپ سپاه شام در حالی که خیمۀ معاویه پشت سرش قرار داشت، سعی می کرد از پیشروی عبداللّه بن بدیل جلوگیری کند. عبداللّه و گروهی از یارانش با حمله ای بسیار شدید راه خود را به سوی خیمۀ معاویه که در حلقۀ پنج صف از نگهبانان فدایی قرار داشت گشودند. معاویه و عمروعاص وحشت زده از خیمه بیرون دویده و سوار بر اسب شدند. عبداللّه در حالی که می کوشید راهی از میان دیوار محکم نگهبانان به سوی معاویه باز کند، معاویه را دید که به همراه عمروعاص از آنجا فرار کرد و به تپه ای که در پشت خیمه‌اش بود رفت. معاویه بالای تپه ایستاد و به سربازانش گفت: « وای بر شما، اگر در به کارگیری سلاح ناتوان هستید از سنگ استفاده کنید!». ناگهان باران سنگ بر سر عبداللّه بن بدیل و یارانش باریدن گرفت. تکه سنگی که بر سر عبداللّه اصابت کرد وی را از اسب پائین افکند. معاویه از تپه پائین آمد و خودش را به عبداللّه که بیهوش بر زمین افتاده بود رساند. اما پیش از وی، یکی از سربازان معاویه او را با ضربت نیزه ای به شهادت رساند.
* یکی دیگر از فرماندهان لشگر امیرالمؤمنین(ع) که خالدبن معمّر نام داشت نیز به خیمۀ معاویه رسید تا جایی که دستگیری و قتل معاویه برایش بسیار آسان بود اما معاویه به او پیام داد که اگر عقب نشینی کند، حکومت خراسان را به وی خواهد داد و آن بدبخت نیز از روی طمع به دنیا پیشنهاد معاویه را پذیرفت، اما به فاصلۀ کوتاهی از دنیا رفت.
یاران عبداللّه در محاصرۀ شمشیرهای شامیان یکی پس از دیگری از پای در آمدند و باقیماندۀ جناح راست عقب نشینی کرده و از میدان به در رفتند. اگر جناح چپ سپاه عراق عقب نشینی آنان را می دید، آن جناح نیز عقب می نشست. علی(ع) خود را به مالک اشتر رسانیده و از او خواست تا خود را به جناح راست رسانده و مانع عقب نشینی آنان گردد، و خود نیز به سوی جناح چپ رفت و برای تقویت روحیۀ ایشان به نبرد با شامیان پرداخت. علی(ع) خود در میان باران تیر و صدها شمشیر پیش می رفت. اطراف او فرزندانش مانند سپری در برابر تیرها و شمشیرها از وی دفاع می کردند. علی، سپاه شام را یک تنه عقب می راند تا جرأت و شجاعت دوباره ای به سپاهیانش دهد. علی(ع) چون شیر بر مهاجمان حمله می برد اما هر بار عدۀ بیشتری به او حمله می کردند گویی تمام سپاه شام قصد کشتن وی را داشتند. در این حال دو تن از فرماندهان و قهرمانان سپاه شام کشته شدند و سپاه شام وحشت زده عقب نشست. در پایان روز علی سوار بر اسب به سوی خیمۀ معاویه تاخت و برای معاف داشتن سپاهیان دو طرف از قتل عام، وی را به نبردی تن به تن دعوت نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 32   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله موانع و مشکلات حکومت علی(ع)

دانلودمقاله بانک اطلاعات مس

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله بانک اطلاعات مس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بانک اطلاعات مس

 

 

 

موقعیت جغرافیایی:
طرح مس سونگون در استان آذربایجان شرقی، در بخش ورزقان، در 130 کیلومتری شمال تبریز و 28 کیلومتری شهرستان ورزقان در یک ناحیه کوهستانی واقع است. نزدیکترین راه دسترسی به منطقه جاده تبریز- ورزقان- اهر می باشد.
این طرح در یک منطقه کوهستانی با متوسط ارتفاع 2000 متر بالای سطح دریا واقع شده و در شمال باختری ایران بر روی کمربند ماگمایی البرز- آذربایجان قرار دارد. روستا و توده نفوذی سونگون، بر روی رشته کوه های قره داغ و ارسباران قرار گرفته اند. این رشته کوه ها با 80 کیلومتر عرض بخشی از کمربند آندزیتی آلپ- هیمالیا می باشند. رشته کوه های مزبور از سمت شرقی از انتهای کوههای تالش، جنوب شهرستان گرمی شروع شده و با روند غربی - شرقی از سوی غرب به رشته کوه های قفقاز در جمهوری ارمنستان و نیز آناتولی در ترکیه ملحق می شوند. در واقع این رشته کوه ها دنباله رشته کوه های قفقاز می باشند. بلندترین و مرتفع ترین نقطه 2460 متر و پست ترین نقطه 1700 متر می باشد، بدین ترتیب اختلاف ارتفاع در محدوده معدن حدود 750 متر می باشد که سبب ایجاد توپوگرافی شدید و دامنه های پرشیب شده است.

 


موقعیت جغرافیایی معدن مس سونگون
رودخانه‌های سونگون و پخیر در این منطقه در جریان هستند و پس از پیوستن به هم رودخانه ارغنه چای را تشکیل می دهند.
حداکثر درجه حرارت در این منطقه در مرداد ماه به بالای 30 درجه سانتیگراد می‌رسد و حداقل درجه حرارت در دی ماه به زیر 4 درجه سانتیگراد خواهد رسید . جهت غالب وزش باد منطقه از سمت جنوب غربی است.
توده های دگرسان شده سونگون با وسعتی حدود 6 کیلومتر مربع در 60 کیلومتری شمال‌غرب اهر قرار گرفته‌اند. دو توده پورفیری دگرسان شده منطقه سونگون یکی در مجاورت دهکده سونگون و دیگری به فاصله 2.5 کیلومتری جنوب توده اولی واقع شده است.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بانک اطلاعات مس