هدف: بررسی نگرش کارکنان در مورد محیط کار.
ابعاد:
گویه:دارای 12 گویه می باشد.
تعداد صفحات:دارای 2 صفحه می باشد.
منبع:دکتر محمد مقیمی و دکتر مجید رمضان 1394
پرسشنامه نگرش در مورد محیط کار شماره 91
هدف: بررسی نگرش کارکنان در مورد محیط کار.
ابعاد:
گویه:دارای 12 گویه می باشد.
تعداد صفحات:دارای 2 صفحه می باشد.
منبع:دکتر محمد مقیمی و دکتر مجید رمضان 1394
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 32 صفحه
چکیده:
هدف از انجام این تحقیق بررسی روابط بنیادی میان عواملی چون قابلیتها، فرآیندها و نحوۀ عملکرد در زمینۀ مدیریت دانش و ضمناً برای اجرای کارآمد مدیریت دانش و اطلاعات دستورالعمل های راهبردی را نیز ارائه می کند. از این رو نویسندگان این پژوهش، در یک تحقیق بسیار وسیع، 68 شرکت کره ای فعال در حوزه های صنعتی مختلف را که استراتژی مدیریت دانش را اتخاذ کرده بودند مورد ارزیابی قرار دادند و بدین منظور 215 پرسشنامه را در میان آنها توزیع کردند. با بررسی ارتباط میان روابط فرض شده در بالا و اطلاعات جمع آوری شده پژوهشگران دریافتند که به لحاظ آماری رابطه بسیار مهمی میان قابلیتهای بالقوه مدیریت دانش، فرآیندها و تحقق و اجرایی نمودن آن در محیط کار وجود دارد.
نتایج عملی این تحقیق نیز با فرضیه مهم و استراتژیک کارت امتیازات تراز (BSC) همخوانی دارد.
1- مقدمه:
ماهیت مدیریت دانش عبارت است از اصلاح عملکرد سازمانی که با به کارگیری فرآیندهای نظیر کسب دانش، تبدیل دانش به گونه ای مفید، اجرایی کردن دانش و استفاده از آن، دفاع از آن به شیوه ای نظامند و هدفمند به دست می آید. مدیریت دانش را می توان در برخورد ابتکاری سازمان با افراد به منظور یافتن شیوه های خلاقانه حل مشکل یافت. امروزه ماهیت پویایی بازار تجارت یک اهرم رقابتی در میان شرکتها محسوب می شود و شرکتها نیز از سرمایه های علمی خود را به عنوان یک اصل در نوآفرینی که در طول زمان نیز تداوم پذیراست تثبیت و تجمیع می کنند.
شرکتهای بسیار زیادی نیز به منظور تداوم فعالیت تجاری شان تجاری شان تلاشهای گسترده ای را در زمینه مدیریت دانش آغاز کردند. در پژوهش اولیه، فاکتورهای لازم برای مدیریت کارآمد دانش مورد ارزیابی قرار گرفتند. بیشتر مطالعات پژوهشگران متکی بر مطالعه ارتباط میان قابلیتهای بالقوه مدیریت دانش، فرآیندها و نحوه اجرایی نمودن آنها می باشد و مابقی مطالعات بر رابطه میان قابلیتها و عملکرد سازمانی تأکید دارند. ذکر این نکته ضروری است که علی رغم تحقیقات انجام شده همچنان مطالعات تجربی و عملی محدودی وجود دارد که در آنها چهارچوب یک الگوی منسجم همانند کارت امتیازات تراز برای اجرای مدیریت دانش ارائه شده باشد.
لی و چوی (2003) معتقدند ارائه دورنمایی منسجم از متغیرهای دانش که متکی بر تئوری های مرتبط باشد الزامی است و از این رو، یک چارچوب تحقیقی نظام یافته را پیشنهاد میکنند که در آن مدیریت دانش را با متغیرهایی چون به کارگیری دانش، فرآیندها، میانگین خروجی و عملکرد سازمان مورد ارزیابی قرار می دهند.
نکته کلیدی در درک موفقیت و شکست مدیریت دانش در داخل سازمانها عبارت است از شناسایی و ارزیابی فاکتورهای گوناگونی که در سنجش عملکرد مدیریت دانش با یک معیار (تراز) معین مانند BSC ضروری می باشند.
در این تحقیق ما به بررسی روابط زیربنایی فاکتورهای گوناگون موجود در زنجیرۀ سنجش مدیریت دانش می پردازیم. دستورالعمل های راهبردی لازم برای اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش را مطرح می کنیم. برای نیل به این هدف، به اصول زیربنایی موجود در زنجیره سنجش مدیریت دانش از طریق بررسی کارهای انجام شده درباره قابلیتها، فرآیندها و اجرایی کردن مدیریت پی بردیم و چارچوب مدیریت منسجم را پیشنهاد کردیم. ضمنا تحقیق وسیعی را نیز بر روی شرکتهای کره ای که مدیریت دانش را اتخاذ کرده بودند و در صنایع گوناگون فعال بودند انجام دادیم و روابط تصادفی میان اصول بنیادی زنجیره سنجش مدیریت دانش را به شیوه آنالیز عامل تثبیت (CFA) و نیز آنالیز معادله ساختاری (SEA) اثبات کردیم
2- بازبینی آثار:
محققان بسیاری بر سه فاکتور برای مدیریت دانش تأکید کرده اند: امکانات بالقوه، شیوه ها و عملکرد سازمان یافته (Beckma,1999;Domarste,1997;O'Dell & Grayson, 1999) امکانات بالقوه ی مدیریت دانش، مکانیسم های سازمان یافته ای برای تولید مداوم دانش می باشند (Ichijo krogh & Nonoka, 1998) ؛ آن ها می توانند انگیزه ی دستیابی به دانش را فراهم آورده، از دانش محافظت کرده و به اشتراک گذاری دانش در یک سازمان را تسهیل کنند. (Stone house & Pemberton, 1999). شیوه های مدیریت دانش را می توان بعنوان یک هماهنگی ساختار یافته جهت مدیریت موثر دانش در نظر گرفت (Gold etal, 2001).
1-2- امکانات بالقوه:
به منظور رقابت موثر، کمپانی ها می بایست دانش موجود خود را leveraye و دانش جدیدی را ایجاد نمایند که به طور مطلوب آنها را در بازارهای انتخابی شان قرار دهد. برای نائل آمدن به این هدف، کمپانی ها باید توانایی استفاده از دانش قبلی را به منظور تشخیص ارزش اطلاعات جدید، توسعه بخشید. آن را در خود تحلیل کرده، و برای ایجاد امکانات بالقوه و دانش جدید، اعمال کنند (Cohen & Levinthal 1990) تحقیقات بسیاری امکانات بالقوه را به صورتی تأثیرگذار بر مدیریت دانش به عنوان پیش شرط گذارها یا منابع سازمانی لازم برای مدیریت دانش بیان کرده اند.
برای مثال، Kroghetal(2001) ، شالوده ی مدیریت دانش را به عنوان «مکانیسم ساختاری برای ایجاد پیوسته و هدفمند دانش در سازمان» تعریف می کنند، و پنج عامل برای ایجاد شالوده ی مدیریت دانش به این صورت ارائه می کنند: (a) خواستۀ ایجاد دانش، (b) مذاکره میان کارمندان، (c ) ساختار سازمانی، (d) روابط میان کارمندان و (e) منابع انسانی. Quinn etal (1996) اصرارداشتند که فعالیتهایی همانند استخدام تعداد کارمندان مناسب، توسعه تکنولوژی و توانایی کارمندان، توسعه ی ساختار سازمانی سیستماتیک، ساخت سیستم غرامت برای عملکرد کارمندان، باید برای استفاده موثر از سرمایه ی دانش، اجرا شوند.
Gray (2001) به طور تجربی آزمایش کرده است که روابط متقابل میان روش های تمرین مدریت دانش پیشنهاد شده در سازمان برای پشتیبانی از ایجاد ذخیره، و انتقال دانش می تواند عملکرد سازمان را افزایش دهد. به طور خاص، وی پنج روش را بدین صورت ارائه نمود (a) آموزش رسمی کارمندان، (b) ساخت منبع دانش، (c) گروه های غیررسمی دانش کارمندان، (d) انگیزه ی اجتماعات تمرینی (c,p) ، و (e) اتاق های گفتگوی کارمندان R&D در خصوص پروژه های فعلی شان برای روش های تمرین مدیریت دانش به منظور افزایش عملکرد سازمانی.
Gold etal. (2001) ، به صورت تجربی یک مدل موثر مدیریت دانش را از نقطه نظر امکانات بالقوۀ سازمانی مورد بررسی قرار داد. این دیدگاه حاکی از آن می باشد که یک شالودۀ دانش متشکل از تکنولوژی، ساختار و فرهنگ، همراه با معماری شیوه دانش، دستیابی، تبدیل، به کارگیری و حفاظت، امکانات بالقوۀ سازمانی و پیش شرط های لازم برای مدیریت دانش موثر می باشند. Lee & Choi (2003)، تأکیید داشتند که مدیریت دانش از پروسه هایی جهت مدیریت دانش و امکانات بالقوه ای جهت پشتیبانی از این پروسه ها، تشکیل شده است. آن ها همچنین بیان داشتند که امکانات بالقوۀ مدیریت دانش متشکل از فرهنگ سازمانی، ساختار، افراد و پشتیبانی تکنولوژی اطلاعات می باشد.
2-2- شیوه ها:
مطالعات متعددی به شیوه های مدیریت دانش پرداخته اند؛ آن ها مدیریت دانش را به چندین پروسۀ مختلف تقسیم کرده اند. آنها جنبه های کلیدی بسیاری را برای این پروسۀ مدیریت دانش تعیین کرده اند: گرفتن، انتقال دادن و استفاده کردن (Delong, 1997) ؛ دستیابی، همکاری، جمع آوری و بررسی (Leonard Barton, 1995) ؛ ایجاد انتقال، و استفاده (Skyrme & Amidon, 1998;Sperder,1996) برای مثال، Alavi & Leitner (2001) ، چهار پروسۀ شامل ایجاد، ذخیره، انتقال و کاربرد را در نظر گرفتند. Gold etal. (2001) ، امکانات بالقوۀ متعددی را در چهاربعد گستردۀ پروسۀ توانایی- دستیابی به دانش، تبدیل به یک حالت مفید، اعمال یا استفاده از آن، و حفاظت آن، گردآوری کرد. Lee & Choi(2003) برروی پروسۀ ایجاد دانش تمرکز کردند، و مدل پروسۀ SECI (اجتماعی سازی، تجسم بخشی، ترکیب، بین المللی کردن) توسط Noraka & Takeuchi (1995) را به منظور بررسی ایجاد دانش، انتخاب کردند. Ruggles (1998) پروسه های مدیریت دانش کمپانی را به چهار دسته شامل ایجاد و دستیابی، تسهیل سازی و ارائه، تثبیت و استفاده، و انتقال و محاسبه، تقسیم کرد. پروسه های مدیریت دانش که وی ارائه داد عبارتنداز: (a) تولید دانش جدید، دستیابی به دانش ارزشمند از منابع بیرونی (یک فرایند ایجاد و دستیابی)؛ (b) تسهیل رشد دانش از طریق فرهنگ و انگیزه و ارائه دانش در اسناد، پایگاه های داده، و نرم افزار (یک فرایند ارائه و تسهیل)؛ (c) جای دادن دانش در پروسه ها، و یا خدمات و استفاده از دانش در دسترس در تصمیم گیری (یک فرایند جایگیری و استفاده)؛ و (d) انتقال دانش موجود به بخش های دیگر سازمانی و محاسبۀ ارزش سرمایه های دانش و یا اثر مدیریت دانش (یک پروسه محاسبه و انتقال).
مقدمه :
در این پروژه هدف طراحی یک سیستم مانیتورینگ، کنترل و ثبت اطلاعات دمایی در یک بازه مشخص بوده است. یک حسگر دمای LM35 به میکروکنترلر ATMEGA8 و مدار مجتمع FT232R که یک مبدل سریال به USB و بر عکس است، متصل شده است. علت استفاده از این مدار مجتمع حذف پورت سریال در رایانه های امروزی است. کنترل کننده دما یک کنترل روشن-خاموش با باند مرده انتخاب شده است. در برنامه نوشته شده در نرم افزار LabVEW قابلیت اجرا در دو حالت اتومات و دستی پیشبینی شده و قابلیت نمایش و ذخیره اطلاعات در یک فایل متنی بصورت پیوسته و در بازههای زمانی مشخص دیده شده است. این پروژه شامل طراحی مدارات الکترونیکی، برد مدار چاپی، طراحی برنامه نرم افزاری LabVIEW و برنامه میکروکنترلر شده و همچنین قسمتهای سخت افزاری ساخته شده است. نتایج نشان دهنده عملکرد مناسب کنترل کننده و نرم افزار مانیتورینگ میباشد.
در بسیاری از محیطها بدلیل عدم وجود کنترلر دمای محیط ، مقدار زیادی انرژی از دست میرود و همچنین در بسیاری از محیطها مانند اتاقهای کودک، گلخانهها و دامداریها و… نیاز است که دما در یک بازه مشخصی باشد و تغییرات دما خسارات مالی و حتی جانی میتواند داشته باشد. پس کنترل و نگهداری دما در یک بازه مشخص میتواند در صرفه جویی انرژی کمک و همچنین از به بار آمدن خسارات جلوگیری کند.
در طراحی مانیتورینگ و کنترل دمای محیط چندتا فرض را برای طراحی در نظر میگیریم که سخت افزار و نرم افزار پروژه بنا به این فرضیات پیاده سازی شده است. فرض اول این است که تغییرات دمای محیطی که میخواهیم این کنترل کننده نصب شود در حد تغییرات محیط زندگی انسان میباشد. پس در انتخاب قطعات و دمای کاری آنها با این فرض انتخاب خواهند شد. فرض دوم این است که یک تهویه هوا یا فن در محیط وجود دارد که اگر دما بیشتر از دمای محیط شد با این تهویه دما را پایین آورده شود. فرض سوم وجود یک هیتر یا بخاری برقی است. در صورت سرد شدن محیط با این هیتر دما را گرم کند.
طراحی و ساخت یک سیستم سخت افزاری و نرم افزاری مانیتوریگ و کنترل دمای محیط با کنترلر باند مرده و نرم افزار کامپیوتری میباشد. پروژه نهایی یک سخت افزار که سنسور و رلههای هیتر و فن روی آن نصب هستند. نرم افزار نهایی یک نرم افزار با LabVIEW که کنترل کننده باند مرده روی آن پیاده شده و همچنین دما بصورت پیوسته در داخل یک فایل ذخیره میشود است.
فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:26
چکیده:
یکی از مسائل روز جهان مسأله محیط زیست روستا است. حفاظت از محیط زیست روستا نه تنها به عنوان جزء تفکیک ناپذیر توسعه پایدار روستایی بلکه به عنوان ارزش بنیادین مورد نیاز نسل امروز و نسل های آتی مورد پذیرش و تأکید قرار گرفته است. از آنجایی که توسط منابع انسانی، عامل کلیدی و پیش شرط ضروری برای دستیابی به توسعه پایدارروستایی به شمار می رود. به همین جهت می توان گفت که توسعه پایدار در روستاهای ما زمانی امکان پذیر است که، زنان صاحب درآمد و مالک منابع مالی همراه با دخالت و مشارکت درامور و مسائل اجتماعی جامعه خود شوند. زیرا توسعه پایدار روستایی بدون مشارکت زنان، امری امکان ناپذیر می باشد. در این راستا مشارکت و آموزش زنان کلید موفقیت هر اقدامی است که به منظور نیل به بهبود وضعیت محیط زیست و تسهیل توسعه پایدار روستایی صورت می گیرد. این مقاله که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است ضمن اشاره به مفهوم محیط زیست و توسعه پایدار روستایی به ضرورت و توجه به حفاظت از محیط زیست روستا و نقش زنان در حفاظت از آن پرداخته و در ادامه به اهمیت آموزش و مشارکت زنان روستایی در حفظ محیط زیست در جهت دستیابی به توسعه پایدار اشاره می گردد.