فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کالا

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کالا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


نگاهی بر کالا
در اصطلاح علم اقتصاد، محصولات و موادّ مختلفی که توسط تولیدکننده، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی از نیازهای انسان را تأمین و رفع کند، کالا نام دارد. کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند، و به فروش می‌رسند تا توسط مصرف کنندگان خریداری شوند و به مصرف برسند، کالاهای مصرفی نام دارند. کالاهایی که تولیدکنندگان دیگری برای تولید کالاهای مختلف دیگر، آن ها را خریداری کنند و مورد استفاده قرار دهند، کالای واسطه‌ای نامیده می‌شود. کالاهایی که نیازهای اوّلیّهٔ مصرف کنندگان را تأمین می‌کند، کالاهای ضروری و کالاهایی که برای تأمین نیازهای کم اهمیت تر مصرف می‌شود، کالاهای تجملّی نامیده می‌شود.
کالای اقتصادی
کالای اقتصادی به تمام کالاهای مادی یا معنوی اطلاق می‌شود که ارزش پولی داشته و قابلیت خرید و فروش داشته باشند. به‌عبارتی هر کالا یا خدمتی که فرد، حاضر به پرداخت مبلغی برای کسب آن باشد کالای اقتصادی محسوب می‌شود.

 


تقسیمات کالا
کالای اقتصادی به کالاهای خوب و بد تقسیم می‌شوند. کالاهایی که فرد برای کسب آن حاضر به پرداخت مبلغی باشد کالای خوب و کالا یا خدمتی که فرد برای دور شدن از آن حاضر به پرداخت باشد کالای بد می‌باشد. مثلاً آشغال یا درد دندان.
کالاهای اقتصادی از دیدگاه مصرف نیز قابل تقسیم می‌باشند:
تقسیم بندی کالاهای اقتصادی قابلیت جلوگیری از مصرف
بله خیر
رقابت مصرف‌کنندگان بله
کالاهای خصوصی: غذا، لباس، خودرو و ...
کالاهای مشترک: محیط زیست
خیر
کالاهای گروهی: باشگاه‌های ورزشی، کافه‌ها و ...
کالاهای عمومی: امنیت عمومی پلیس، ارتش و تلویزیون‌های آنتنی
مثال
برای نمونه اگر دعای خیر گدا برای فردی با ارزش باشد و برای وی مطلوبیت و خوشآیندی داشته باشد، آن دعای خیر یا رضایتمندی گدا برای شخص یک کالای اقتصادی می‌باشد. ولی راهنمایی یک پدر در زمینه‌های اقتصادی ویا سایر زمینه‌ها در صورتیکه برای فرد رضایتمندی نداشته باشد، کالای اقتصادی محسوب نمی‌شود.
کالا چیست؟
در اصطلاح علم اقتصاد، محصولات و موادّ مختلفی که توسط تولید کننده، به بازار عرضه شود و در برابر دریافت پول، یکی ازنیازهای انسان را تأمین و رفع کند، کالا نام دارد. کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند، و به فروش می‌رسند تا توسط مصرف کنندگان خریداری شوند و به مصرف برسند، کالاهای مصرفی نام دارند. کالاهایی که تولیدکنندگان دیگری برای تولید کالاهای مختلف دیگر، آن ها را خریداری کنند و مورد استفاده قرار دهند، کالای واسطه ای نامیده می‌شود. کالاهایی که نیازهای اوّلیّهٔ مصرف کنندگان را تأمین می‌کند، کالاهای ضروری و کالاهایی که برای تأمین نیازهای کم اهمیت تر مصرف می‌شود، کالاهای تجملّی نامیده می‌شود.
قراردادهای سلف Bai-Salaf در بورس کالا چیست؟
قراردادی است که در آن دو طرف متعهد می کنند که در یک تاریخ مشخص (توافقی است) و با یک قیمت مشخص (توافقی است) یک کالا با کیفیت مشخص (توافقی است) را مبادله کنند در این قرارداد دو طرف متعهد هستند که طبق ضوابط قرارداد عمل کنند. خریدار نگران است که قیمت کالا در آینده بالا رود و فروشنده نگران است که قیمت کالا ثابت یا پایین می آید.
این قرارداد در بازار غیررسمی (خارج از بورس) در کشورهای اسلامی صورت می گیرند. در بورس کالای ایران این قرارداد اعتبار دارد و به صورت مستمر انجام می گیرد.
در این قراردادها کل مبلغ مورد معامله ابتدا به تحویل دهنده کالا پرداخت می شود یعنی تحویل دهنده کالا در ابتدا پول را می گیرد و در سررسید کالا را تحویل می دهد. معاملات سلف به نوعی در شمار قراردادهای آتی قرار می گیرند. البته میان معاملات سلف و قراردادهای آتی تفاوت هایی وجود دارد. در غالب کشورها از آنجا که معاملات سلف در خارج از بورس انجام می شود فاقد استانداردهای لحاظ شده در قراردادهای آتی هستند. لذا دو طرف معامله می توانند قرارداد را به نحو دلخواه و براساس نیاز خود به صورت توافقی تنظیم کنند.
در معاملات آتی، اتاق پایاپای (نهاد تسویه) وجود دارد که مبلغی را به عنوان ودیعه از هر دو طرف در هنگام عقد قرارداد دریافت می کند در حالی که در قرارداد سلف اتاق پایاپای موجود نیست و هر طرف مستقیماً نسبت به دیگری مسئول است.(مربوط به کشورهای اسلامی ) قراردادهای آتی در بورس کالا، تحت مقررات و نظارت کمیته معاملات است، اما بازارهای سلف تحت مقررات و ضوابط خاصی نیستند. در بورس کالای ایران معامله سلف رسمیت داشته و معامله از طریق اتاق پایاپای بورس صورت می گیرد.
چه کسانی از بورس کالا بهره‌مند می‌شوند؟
همان طوری که قبلا گفته شد، بورس کالا یک بازار سازمان‌یافته و متشکلی است که در آن کالاها بصورت نقدی یا آتی مورد داد و ستد قرار می گیرد، بورس کالا بر صحت انجام معاملات نظارت نموده و اجرای قراردادها را تضمین می‌کند. بنابراین، همانند بازارهای دیگر، ورود تمامی افراد، گروه‌ها و نهادهای جامعه در آن بلامانع بوده و تمام افراد می‌توانند وارد بازار شوند و از آن منتفع گردند. از آنجا که ورود تمامی افراد و نهادها به بازار بورس کالا مبتنی بر انگیزه و هدفی می‌باشد، می‌توان تمامی شرکت‌کنندگان بازار را بر اساس اهداف و انگیزه ورود به بازار، دسته‌بندی نمود.
گروهی به دنبال فرار از ریسک قیمت و رفع نگرانی‌های ناشی از نوسانات قیمتی وارد این بازار خواهند شد. تولیدکنندگان محصولات کشاورزی، فلزات و نظایر آن و مصرف‌کنندگان اصلی این محصولات عمدتاً در این گروه قرار می‌گیرند. گروهی دیگر در پی سود وارد این بازار می‌شوند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، به سود بیشتر که عمدتاً ناشی از تغییر قیمت‌هاست، دست می‌یابند. سوداگران، دلالان، سلف‌خران، واسطه‌ها، تجار و سایر افراد در این گروه قرار می‌گیرند به عنوان نمونه در ادامه، هر یک از گروه‌های فوق‌الذکر در بورس کالایی مانند بورس فلزات مورد بررسی قرار می‌گیرد:
تولیدکنندگان و بازرگانان مواد اولیه: تولیدکنندگان همواره برای برنامه ریزی حجم و نوع محصولات خود، چالش هایی دارند. عمده‌ترین آنها عبارتست از عدم شفافیت بازار، نامعلوم بودن روند آتی قیمت محصولات و ناکارآمدی نظام تعیین قیمت و توزیع محصولات. بنابراین تولیدکنندگان می توانند با استفاده از ابزارهای داد و ستد در بورس فلزات، در برابر نوسانات قیمت ایمن شوند و با خرید و فروش قراردادهای سلف و آتی، ریسک قیمت را پوشش دهند.
بازرگانان نیز می توانند با همین روش با اطمینان خاطر بیشتری از قیمتهای آتی برای صادرات و واردات محصولات موردنظرشان تصمیم‌گیری نمایند.
صنایع فلزی و سایر مصرف‌کنندگان:صنایعی که مواد فلزی را به عنوان مواد اولیه خود دریافت می نمایند، نقش بسیار مهمی در بازار فلز ایفا می‌کنند. طبیعتا این صنایع نیز برای برنامه ریزی تولید خود، تمایل دارند از خطرات ناشی از نوسان قیمت ها ایمن شوند و با برآوردی مطمئن از قیمت تمام شده، به تولیدی اقتصادی بپردازند. برای این گروه، بورس فلزات مکان مطمئنی برای خرید مواد اولیه، دریافت اطلاعات موثق در مورد روند قیمت‌ها و در نتیجه تضمین سود شرکت می‌باشد.
سوداگران: سوداگران گروهی دیگر از شرکت‌کنندگان در بازار هستند که با استفاده از نوسان قیمت کالاها و قراردادها، در بازار سود می‌برند. آنها با قبول ریسک موجود در بازار، کسب سود می‌نمایند. این افراد معمولاً به منابع اطلاعاتی دقیق دسترسی داشته و یا از قدرت تجزیه و تحلیل بیشتری برخوردارند. سوداگران زمانی خریدار و در زمان دیگر فروشنده می‌باشند. اگر پیش‌بینی شود که قیمت‌ها افزایش خواهد یافت، قرارداد خرید را امضا می‌کنند و بر عکس، اگر آنها پیش‌بینی کنند قیمت‌ها کاهش خواهد یافت، به عنوان فروشنده قرارداد حاضر می‌شوند. سوداگران نقش مکمل مبادله‌گران تضمینی را داشته و بدون آنها امکان رونق بورس کالا وجود ندارد. سوداگران به سختی می‌توانند از بازاری که در آن تنها مبادله فیزیکی کالا انجام می‌گیرد، بهره‌مند شوند. اما آنها علاقه‌مند به فعالیت در بازارهایی هستند که در آن مبادلات با کاغذ (رسید انبار) انجام می‌گیرد. زیرا مشکلات انبارداری و حمل و نقل را متحمل نمی‌شوند.
سازمان‌های ناظر یا تسهیل‌کننده:این نهادها گرچه به طور مستقیم در مبادلات شرکت نمی‌کنند، اما وجود آنها در رونق یا امنیت بازار ضروری است. شرکت های بیمه، بانکها، انبارها، تجهیزات ترابری، اتاق پایاپای و... از جمله این تسهیل‌کنندگان هستند.
از طرفی بورس کالا منافعی نیز برای کل بازار و نظام عرضه، تقاضا و قیمت‌گذاری در بر دارد. این منافع بطور مستقیم بر فعالان در بازار مورد نظر و بطور غیرمستقیم بر مجموعه نظام اقتصادی، روابط فیمابین تجار و مصرف‌کنندگان و کلیه دست‌اندرکاران مسایل بازرگانی و اقتصادی تأثیرگذار خواهد بود. برخی از منافع بلندمدت آن بدین قرار است:
شفافیت بازار:بازارها دارای اطلاعاتی هستند که بر اساس آن تصمیم‌گیری اقتصادی انجام می‌گیرد. مهمترین اطلاعات در هر بازار، قیمت‌ها می‌باشند. در بازارهای سنتی به دلیل ناکارآمد بودن آنها، اطلاعات مزبور در اختیار تمام افراد قرار ندارد و بنابراین افراد خاصی که از اطلاعات ذی‌قیمت بهره‌مندند، می‌توانند سود غیرمتعارف نصیب خود کنند. نقطه مقابل این سود اضافی، زیانی است که اکثر فعالان در بازار، بدلیل تصمیم‌گیری نادرست متحمل می‌شوند. در یک بازار بورس کارا، اطلاعات بازار در دسترس تمام افراد قرار می‌گیرد و برخورداری از رانت اطلاعات بدلیل دسترسی نسبتاً یکسان به اطلاعات، تا حد قابل ملاحظه‌ای کاهش خواهد یافت.
تصحیح ساختار بازار: در اقتصاد پیشرفته، بهترین نوع بازار داد و ستد، حالت رقابتی آن است. هرقدر ساختار یک بازار به شکل رقابتی نزدیکتر شود، تخصیص منابع برای کل فعالان بهتر خواهد بود. بورس نمادی از بازار رقابتی است که قیمت کالاها از برخورد مستقیم عرضه و تقاضا حاصل می‌شود. اولاً قیمت‌های تعیین شده در بورس تعادلی است. ثانیا بدلیل ثبات بیشتر، برای پیش‌بینی قابل اعتمادتر است.
افزایش کیفیت کالاها و استاندارد شدن آنها: از آنجا که استانداردهای خاصی برای داد و ستد محصولات، در بورس کالا توسط کمیته‌های تخصصی تعیین می‌شود، لذا راه‌اندازی این بورس گامی مثبت و بسیار مهم در جهت بهبود کیفیت محصولات و ارتقاء توان رقابتی در بازارهای جهانی خواهد بود. برخورداری تولید‌کنندگان و تجار کالاها از مزایای قوانین و مقررات حاکم بر بورس‌های کالا، جزء ملزومات این بازار است. این مقررات و قوانین و نظارت بر اجرای آن موجب امنیت بازار و در نتیجه رونق می‌گردد.
افزایش کارآیی بازاریابی: به دلیل ورود و خروج آسان افراد در بورس، امکان فرصت‌های سودجویانه برای گروهی خاص (حداقل در بلندمدت) باقی نمی‌ماند.
قسمت قابل توجهی از حاشیه بازاریابی (تفاوت قیمت پرداختی مصرف‌کننده با قیمت دریافتی تولیدکننده) مربوط به سود ویژه واسطه‌گران و دلالان است. لذا تقلیل سود، موجب کاهش هزینه بازاریابی می‌گردد. بورس قادر است زمینه لازم برای کاهش لایه‌های مضاعف از تولید تا مصرف را فراهم کند.
ابزارهای داد و ستد!
دو ابزار مهم مالی که در بورس‌های کالا مبادله می‌شود، قراردادهای آتی و اختیار معامله هستند. وجود اختیار معامله خود منوط به وجود ابزارهای دیگری است که باید پیش از آن در بورس کالا داد و ستد شده باشد. بنابراین، نخستین ابزار مالی که باید برای هر بورس کالای نوظهور طراحی کرد، قراردادهای آتی و انواع آن است. مزیت مهم استفاده از ساز و کار بورس کالا، فراهم ساختن امکاناتی جهت انجام معاملات تأمینی برای تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان آن کالا است. این امر شاید از پاره‌ای جهات، مهمتر از انجام معاملات نقدی و تحویل فیزیکی کالا در بورس‌های یاد شده باشد.
انجام معاملات در بورس کالا، تنها منحصر به رد و بدل کردن کاغذ بین طرفین قرارداد نیست، بلکه خریداران می‌توانند کالای خریداری‌شده را در سررسیدهای مندرج در قرارداد تحویل گیرند (در مورد معاملات نقدی، روز بعد از انعقاد قرارداد). این امر از طریق یکی از انبارهای مورد قبول بورس صورت می‌پذیرد. برای این منظور، بورس باید چندین انبار کالا را به رسمیت بشناسد

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کالا

دانلودمقاله در مورد مــولانـا

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله در مورد مــولانـا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


مولوی

 

در این تحقیق سعی بر آنست که افکار عقاید و شخصیت مولانا مورد بررسی قرار گیرد به همین خاطر به شرح کوتاهی از سرگذشت مولانا از آغاز عمو تا انجام می پردازیم و کوشش خود را در بررسی موارد ذکر شده می گذاریم.
مولوی حدود 68 سال عمر کرد ولادتش در بلخ روز ششم ربیع الاول از سال 604 و وفاتش در قوینه از بلادروم پنجم ماه جمادی الآخر سنه 672 هجری قمری واقع شد همان سال که نابغه فلسفه و ریاضی خواجه نصیرالدین طوسی وفات یافت پدر مولوی سلطان الطماء شیخ بهاء الدین محمد ولد فرزند حسین بلخی از بزرگان علما و عرفای ممتاز عصر خود که ظاهراً نسبت خرقه تصوف به شیخ نجم الدین کبری متوفی 618 هـ . ق می رسانید.
آباء اجراء مولوی همه از مردم بلخ بودند که در آن روزگار یکی از کریسهای ایالت پهناور خراسان شمرده می شد. بهاءالدین ولد در حدود 616 هـ . ق که تازه آوازه هجوم مغولان ببلاد خوارزم بگوش می رسید با فرزندش مولوی که در آن تاریخ تقریباً 13 ساله بود و دیگر اعضای خانواده و جمعی از ندم و حشم بقصد زیارت بیت الله از بلخ سفر کرد.
معروف است که چون در اثنای آن سفر به نیشابور رسید بزیارت شیخ عطار رفت و شیخ عطار نسخه یی از مثنوی « اسرارنامه » خود را که منظومه عرفانی اخلاقی در بحر فرج مسدس محذوف مقصور1 حدود سه هزار سیصد بیت است و با این بیت آغاز میشود.
بنام آنکه جان را نوردین داد خرد را در فراوانی یقین داد
هدیه کرد و به بهاء الدین ولد گفت « زود باشد که این پسر تو آتش در سوختگان عالم زند ». باری بهاءالدین ولد بعد از سفر مکه در توالی سال 617 هـ . ق گزارش به آسیای صغیر و کشور روم افتاد در آن تاریخ که سلطان علاء الدین --- سلجوقی آنجا سلطنت می کردو وزیری بلک فطرت و عارف مسلک و دانش دوست بنام معین الدین پروانه داشت که هم سلطان و هم وزیر دانشمندش هر دو گوهرشناس بودند و قدر آن مهمانان عزیز را بنکو می دانستند و بدین سبب در تنظیم و تکریم و تهیه وسایل آسودگی و رفاه حال ایشان دقیقه کوتاهی و اهمال ننمودند و بهیمن خلق و صفا و خلوصم ضمیر ، ----- بلند پرواز را صبر کردند که با پروبال همت در فضایی وسیع تر و برتر از آسمانها بال گشاد وقاف تا قاف جان علم و معرفت را زیر پر گرفت و نردبان پایه مدارج کمال بشری را تا عنان آسمان و اوج عرش علیین پیمود.
نردبانهایی است پنهان در جهان
پایه پایه تا عنان آسمان

 

هر گره را نردبانی دیگرست
هر روش را آسمانی دیگر است

 


اتفاقاً در آن تاریخ اوضاع ایران و بخصوص نواحی بلخ و بخارا و خوارزم و دیگر بلاد ماوراء نهر و خراسان در اثر هجوم شوم مغولان خراب و آشفته و در هم شده و مخصوصاً شهر بلخ در همان سال 617 بسبب قتل عام و غارت آن طایفه وحشی خونخوار خالی از سکنه افتاده بود.
باری سن استقبال و پذیرایی گرم سلطان علاءالدین و وزیر دانشمندش که بعداً از ارادتمندان خاص مولانا شده است و خرابی اوضاع بلخ که وطن آبا و اجدادی بهاءالدین ولد و مولوی بود دست بهم داد و مجموع این احوال موجب اقامت بهاءالدین وخانواده او در حوالی قونیه گردید ،‌ در ابتدا مدتی در شهر لارنده که در حدود ده فرسنگی جنوب شرقی قونیه بوده است بودند آنگاه به عاصمه قونیه که در حدود 450 کیلومتری جنوب شرقی استانبول است و در آن تاریخ پایتخت سلاجقه روم بوده است منتقل گردیدند و بهاءالدین در سال 628 هـ . ق فوت کرد و در همان شهر به خاک سپرده شد.
سه شخصیت ممتاز مولوی
مولوی سه شخصیت ممتاز بود ،‌ مقصود سه شخصیت طولی است نه عرضی یعنی سه مرحله بزرگ علمی و عرفانی را که خود او از آنها به خامی و پختگی و سوختگی عبارت کرده است طی کرد تا با مدارج ممکن کمال بشری که اولیای خاص خواست واصل گردید.
شخصیت اول با نخستین مرحله از مراحل علمی و عرفانی مولوی: خاندان مولوی و مهد تربیت و نشو و نمای او خاندان علمی و عرفانی بود مولوی از آغاز کودکی در خدمت پدر و بعد از آن در محضر مشایخ و استادان دیگر و مدتی نیز در دمشق که در آن روزگار مجمع اکابر علما و عرفا و زهاد و عباد بوده است بتحصیل علوم و معارف معمول زمان خود اشتغال داشت چندان که در موقع وفات پدرش که حدود بیست و پنج سال از عمر او می گذشت از علوم متداول زمان خود شامل ادبیات وقفه و اصول فقه و تفسیر قرآن و قصص و تواریخ اسلامی و اصول عقاید و کلام و فلسفه و بالجمله در اکثر فنون عقلی و نقلی سرمایه کافی اندوخته و مخصوصاً در فقاهت بمرتبه اجتهاد و اهلیت فتوی رسیده بود این مرحله از عمر از کودکی تا بیست و پنج سالگی است شخصیت اول مولوی بود که در آن شخصیت فقیهی متشرع و حکیمی دانشمند و مستلزم بامور شرعی شمرده می شد و بقول خودش « سجاده نشین با وقاری بود » شخصیت دوم یا دومین مرحله از مراحل علمی و عرفانی مولوی: شخصیت دوم مولانا از بیست پنج سالگی است تا سی و نه سالگی مقارن سال 642 هـ . ق که ملاقات او با شمس الدین تبریزی اتفاق افتاده در آن مدت که حدود 14 سال می شد مولوی بتوسط سید برهان الدین ترمدی که از مدیران و اصحاب برگزیده پدرش سلطان العلماء بهاء الدین ولد بوده است داخل رشته تصرف و وادی سیر و سلوک گردید مدت نه سال در تحت تعلیم و تربیت مستقیم سید برهان الدین و بعد از وفات وی هم مدت پنج سال به تنهایی با نهایت شوق و علاقه مندی سرگرم ریاست و طی کردن مراحل سیروسلوک بود.
مولوی در همان احوال که یافت و عبادت و پیمودن مراحل طریقت اشتغال داشت باز از تتبع و مطالعه کتب و تکمیل معلومات عقلی و نقلی غافل نمی نشست و بالجمله پندان در علم و عرفان پیش رفت که به مقام پیشوایی و رهبری سالکان و ارباب طریقت نیز رسید و روی هم رفته جامع علوم و معارف ظاهر و باطن گرید بطوری که هم فقها و هم علمای ظاهر از حوزه درس و مواعظ گرم و گیرای منبری او فیض می بردند و هم طریقت و مستعدان معارف روانی باطنی از برکت دستگیری و ارشاد و تربیت های قولی و عملی او بهره مند می شدند ، شخصیت سوم یا سومین مرحله از مراحل علمی و عرفانی مولوی: شخصیت سوم مولانا از حدود 642 شروع می شود که به شمس الدین محمد تبریزی برخورد واثرصحبت وجذبه روحانی وی بلکی احوال وعقاید وی دگرگون شد بطوری که هردو شخصیت طریقی شریعتی او مبدل بحقیقت صرف گردید و بجایی که می گفت0
با دو عالم عشق را بیگانگی است
آزمودم عق دور اندیش را
زین خرد جاهل همی باید شدن
و اندر او هفتاد دو دیوانگی است
بعد از این دیوانه خواهم نویش را
دست در دیوانگی باید زدن

 

شخصیت سوم مولانا که صورت نمایی و فصلیت اخیر اوست از 39 سالگی تا 68 سالگی که پایان زندگانی اوست همچنان با نهایت گرمی و روز افزونی دوام و استمرار داشت و در جذبه عشق و شور حال بماقی از توحید رسید که بقول خودش از کفر و ایمان و قهر و لطف بالاتر بود.
انقلاب عمیق روانی مولانا
در حدود هفتصد سال پیش دیداری میان دو شخصیت صورت گرفت که یکی از آن دو از شهرت علمی و روحانی رسمی کاملاً برخوردار بوده و دیگری تا آن روز در پرده ابهام و گمنامی شخصی که در آن موقع از شهرت چشمگیر برخوردار بوده است شخصی که در پرده ابهام بوده است شمس الدین تبریزی است که پس از دیدار با مولانا به عنوان عامل انقلاب عمیق روانی وی در طول تاریخ معارف هفتصد سال باید طرف ثبت گردید. این دیدار حادثه ای بس شگفت انگیز بود که بعدها دو مسئله بسیار با اهمیت را در روانشناسی مطرح می نماید.
مسئله یکم: اینست که چه عامل روانی است که موجب تحول بسیار عمیق در شخصیتی گشته است که پیش از آن دیدار تحول انگیز دارای من شکل یافته ای از منطق و فلسفه و فقه و اصول و ادبیات و اخلاق خاص بوده و پیش ازآن دیدار شکل من او به کلی دگرگون گشته صدها اصول و دقایق بنیادین معرفت بدون --- به منطق و روشهای حرفه ای معرفت از مغز و روان وی فوران می کند. طرز تفکرات مولانا پس از آن دیدار جریان خصی پیدا نموده.
مسئله دوم: که از نظر اهمیت روانی کمتر از مسئله اول نیست ، اینست که منابع معتبری که نتیجه دیدار مولانا را با شمس تبریزی در اختیار ما قرار می دهند و همچینین دو دیوان مثنوی و شمس نیز اثبات می کنند ، تسلیم شگفت انگیز مولانا به شمس تبریزی است ابن تسلیم در حدی است که مولانا واقعاً خود را در جاذبه شخصیت شمس می بازد و تا در صفر تقلیل می یابد.
با اینحالت تسلیم نمایی در برابر شمس ،‌ مغزی و روانی جوشان و خروشان و انقطاع ناپذیری با من های مستمر در درون مولانا به وجود آمده است که نظیرش در تاریخ یا وجود ندارد یا بطور قطع بسیار نادرست.
سیستم جهان بینی مولانا
با نظر به روش فکری مولانا که با یک هیجان فوق العاده روانی در آمیخته است و به طرو کلی با نظر به تنوع ابعاد و گسترش استعدادهای روانی یک مغز رشد یافته ، انتظار یک مکتب سیستماتیک فلسفی و جهان بینی کلی و همچنین یک نگرش علمی معمول و کاملاً بی مورد و بیهوده است ما در اینجا به پنج قلمرو فکری مولوی اشاره می کنیم:
1ـ قلمرو استان پردازی
و تمثیل و تشبیه و تنظیر ، که مهارت مولانا را در حد اعلائی از فعالیتهای مغزی نشان می دهد مولانا توجهی ندارد که آیا تمامی انسانها صحت دارد و صحیح است یا خیر و همچنین مولانا با آن تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات نظری به واقعیتهای عینی همه عناصر آن امور ندارد زیرا او با تمام صراحت به نارسائی تمثیل برای اثبات یا توضیح و اعتراف نموده .
متحد نقشی ندارد این مرا
هم مثال ناقصی دست آورم
تا که مثلی و انمایم مرترا
تا ز حیرانی خرد را و اخرم

 

لذا این اعتراض به مولانا که او شاعرانه یا فانتزی فکر می کند کاملاً بیهوده است. او می کوشد تا بتواند موضوعات مقعول و اصول عالی و بنیادین جهان بینی و انسان شناسی و ندایایی را با مفاهیم محسوس و قابل فهم عموم مطرح کند.
هرچه می گویم به قدر فم تست مردم اندر حسرت فهم درست
و با این وصف همان تشبیهات و تمثیلات و دیگر فعالیتهای مغزی مولانا در استانهایی که می آورد و سمت اطلاعات عمومی قدرت فوق العاده در استنتاج اوتصرف اورا درمضامین داستانها بخوبی اثبات مینماید.
2- قلمرو بینشهای مولوی
دراین قلمرو و با اهمیت بایستی دو مسله جداگانه در نظر گرفت
مسله یکم: توجهات وآگاهی های علمی مولاناست0 جای تردیدی نیست که مولانا صدها مسائل علمی .
تحقیقی را مورد توجه قرار داده، حتی ابتکارهایی بسیار جالب را هم دارا بوده است، مانند مسائل مربوط به روانکاری وتضادهای درونی وبرونی و غیر ذالک.
مسئله دوم: مولانا برخی از مسائل غیر عهلمی را به عنوان قضایای علمی ثابت شده مطرح کرده است ، مانند چهارعنصر آب و آتش و خاک و باد که بعدها از نظر علمی مردود شناخته شد ـ نه تنها عناصر متجاوز از صداست بلکه اصلاً خود آن چهارموضوع عنصر نیستند.
3ـ قلمرو و بینشهای جهان بینی
الف) تردیدی نیست در اینکه جهان هستی به عنوان یک واقعیت برای مولانا مطرح شده است مباحث بسیار جدی و صریح وی در حرکت و تحول و تضاد حاکم در جهان و همچنین تعیین مسیر تکامل از جهادی تا آهنگ ارغنون هستی دلائل محکمی برای اثبات واقعیت جهان ا دیدگاه مولانا می باشد. نهایت امر اینست که وی اصرار دارد که اثبات واقعیتها را بر براز شدن و به فعلیت رسید ابعاد و استعدادهای آدمی ، مستند بدارد مولانا به جای کلمه استعداد کلماتی از قبیل چشم دل و عقل معقول به کار می برد.
ب) مولانا استدلال مستقیم به منتاهی بودن جهان ننمی آورد ولی معتقد است که جهان هرچه باشد ذره ای ناچیز در برابر عظمت خداوندی است مولانا می گوید این جهان هستی از و ابدیت ندارد اگر هم فرض کنیم که در مرز و کرانه ای برای این جهانپیدا نکردی ،‌باز باید این جهان را متنهای تلقی کنی زیرا هر چه باشد لذا و درک تو بر آ ناحاطه پیدا می کند و مشرف می شود زیرا کسی که می گوید جها ازلی و ابدی است ضمناً اعتراف قاطعانه دارد بر اینکه من جهان را با وصف از لبی و ابدی بودن در می یابم و درک می کنم پس ثابت می شود که ذات انسان احاطه بر جهان دارد و این فرض با نا متنهای بودن جهان سازگار نمی باشد مولانا در راز نیازی که با طبیعت می کند چنین مطرح می کند:
حق آن که دایگی کردی نخست
حق آن شد که تو را صاف آفرید
آنچنان معمور و باقی داشتت
تا نهال ما ز آب و خاک است
کرد چندان مشعله در تو پذید
تا که دهری از ازل پنداشتت

 

از طرف دیگر مولانا جریان قوانین را در جهان هستی مستند به استمرار حفاظت خداوندی از آنها می داند ( مطلبی که از آلبرت اینشتین معروف شده است که می گفت من خدا را به عنوان حافظ قوانین پذیرفته ام ) مولانا با این اعتقاد متناهی بودن جهان را اثبات می کند زیرا وقتی که قوانین هر لحظه از طرف خداوندی حفظ شود چون همه ذرات و پدیدهای جهان تبلور یافته قوانین است پس همه آنها در هر لحظه مستند به فیض جاری الهی است.
قرن ها بگذشت این قرن نویست
عدل آن عدل و فضل آن فضل هم
ماه آن ماه است آب آن آب نیست
گرچه مستبدل شد این قرن و اهم

 

قرن ها بر قرن ها رفت ای همام
شد مبدل آب این جو پند یار
پس بنایش نیست بر آب روان
وین معانی بر قرار و بردوام
عکس ماه عکس برقرار
بلکه بر افطار اوج آسمان

 

مقصود مولانا از افطار اوج آسمان فضا و کرات آسمانی نیست بلکه منظورش عامل فوق طبیعت مقول است که مثبت خداوندی می باشد.
ج) مولانا پیروی جهان هستی را از قوانین می پذیرد و نظم و ضابطه اجزاء و روابط جهان را مورد تأکید قرار دهد و از این دیدگاه مانند یک عالم عینی گرای ، با طبیعت روبه رو می شود. مولانا سیستم جهان هستی را باز می داند و با کمال اعتقاد صریح به قوانین جهان هستی ، آنها را معلول عوامل بالاتر می داند و از این راه معجزه و استجابت دعا را دو پدیده واقعی معرفی می کند ، نه ضد واقعیت.
4ـ قلمرو معرفتی
الف) جهان را نمی توان با هیچ سیستم ساخت ، مولانا همچنانکه سیستم جهان هستی را باز می داند ، عوامل و اشکلا معرفت را نیز محدود و غیر قابل بستن در چارچوبه های رایج دورانها و متفکران معمولی تلقی کند.
ب) معرفتهای جزئی و معرفتهای کلی: مولانا دو نوع اساسی ، معرفت را از یکدیگر تفکیک می کند معرفتهای جزئی و کلی معرفتهای جزئی رامحصول حواس و عقل نظری معمولی و معرفت کلی را نتیجه شهود و تزکیه نفس و تکامل روحی
می‌داند.

 

5ـ قلمرو عرفانی
الف) روش معرفتی مولانا در قلمرو عرفانی که پیش گرفته است ، فوق العاده جالب است زیرا او با نظریه مجموع آثاری که از خود به یادگار گذاشته است نه چیزی را از ابعاد و استعدادها و غرائز آدمی منفی ساخته است نه واقعیتی را از جهان عینی مولانا از ذرات عالم بسمانی گرفته تا مجموع عالم طبیعت را بعنوان واعیتی که وابسته به مبدا برین است ، می پذیرد و از ذرات تفکرات و خاطرات گرفته تا روح کل و عقل تصدیق می نماید و بدین ترتیب در روش عرفانی خود سمتی مخالف عرفانی منفی را انتخاب نموده و در آن حرکت می نماید.
مثلاً او غریزه جنسی و لذت اشباع آن را و همچنین نتیجه تواد و تناسل را که دارد منفی نمی سازد بلکه آن را نمودی از مثبت الهی تلقی کرده در مجرای قانون می پذیرد ولی اصرار می ورزد که پرستش لذت جنسی سقوط سیا در ابعداد و استعدادهای آدمی را به باد می آورد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  57 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله در مورد مــولانـا

دانلودمقاله ناصرالدین شاه

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله ناصرالدین شاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
ناصرالدین شاه، روز جمعه هفدهم ذی‌القعده سال 1313 ه.ق در بقعه حضرت عبدالعظیم به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی کشته شد. امین‌السلطان صدراعظم ناصرالدین شاه به وسیله کلنل کاساکوفسکی رییس سواران قزاق امنیت پایتخت را حفظ کرد و مراتب را به سفرای روس و انگلیس و دولت‌های دیگر اطلاع داد و با حضور آنان در تلگرافخانه با مظفرالدین میرزا ولیعهد، که مقیم تبریز بود، به وسیله تلگراف تماس گرفت و وفات شاه را به ولیعهد خبر داد.
هنگامی که امین‌السلطان همراه سفرای انگلیس و روسیه عازم تلگرافخانه بود تهی بودن خزانه و عقب‌افتادگی جیره و مواجب قراولان و نوکران دربار را به اطلاع سفرا رساند و گفت که ولیعهد خود دیناری پول ندارد تا وسایل سفر خود به پایتخت و جلوس بر تخت سلطنت را فراهم کند. سفیر انگلیس تعهد کرد که به لندن تلگراف کند تا برای مبلغ مورد احتیاج دولت اعتبار لازم به بانک شاهنشاهی حواله شود. امین‌السلطان ضمن مخابره حضوری با ولیعهد، او را از نتیجه مذاکرات خود با سفیر انگلیس و تامین اعتبار از راه استقراض از بانک شاهنشاهی مطلع ساخت. آنگاه تلگراف تسلیت مرگ شاه و تهنیت سلطنت شاه جدید از طرف درباریان تهیه و به تبریز مخابره شد و جواب آن از طرف مظفرالدین شاه از تبریز رسید.
در این تلگراف مظفرالدین شاه برای دوری از هر گونه مخالفت احتمالی درباریان با سلطنت خود یادآور شده بود که دربار ولیعهد در تبریز حتی «یک نفر ندارد که به دقایق الفاظ آگاه باشد تا به حقایق معنی چه رسد.» بدین ترتیب شاه جدید به رجال و درباریان اطمینان داده بود که هر یک در مقام خود باقی خواهند ماند. مظفرالدین شاه، که واقعه ترور ناصرالدین شاه او را سخت بیمناک ساخته و فاصله تبریز و تهران را با نگرانی و تشویش خاطر طی می‌کرد، علی‌رغم تشریفاتی که امین‌السلطان برای ورود او به پایتخت پیش‌بینی نموده بود صبح یکشنبه 25 ذی‌الحجه ناگهانی و بدون انجام تشریفات وارد پایتخت شد و به دوران انتظار درباریان و نوکران دستگاه سلطنت پایان بخشید.
«پس از مرگ ناصرالدین شاه، پسر چهارمش مظفرالدین شاه میرزا در تبریز بر تخت شاهی نشست و پس از چهل روز که طی آن اداره کشور در دست میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان بود، به تهران وارد شد. مظفرالدین شاه در 1269 به دنیا آمد. دو برادر بزرگ‌ترش پیش از او و در زمان حیات ناصرالدین شاه در گذشته بودند و برادر بزرگ‌تر دیگرش مسعود ظل‌السلطان نیز به سبب آنکه مادرش از خاندان پادشاهی نبود، به ولیعهدی نرسید. مظفرالدین میرزا در سال 1274 یعنی در پنج سالگی به ولایت عهدی برگزیده شد و هنگامی که بر تخت نشست، چهل و چهار سال داشت. وی بیشتر دوره ولایت عهدی خود را در آذربایجان گذرانید.»
مظفرالدین شاه پس از هفت ماه میرزا علی اصغرخان امین‌السلطان را از مقام صدارت عزل کرد و در یازدهم ذی‌القعده 1314 میرزاعلی خان امین‌الدوله را که مردی آگاه و دانشمند بود به جای وی برگزید. امین‌الدوله در ایجاد بعضی کارخانه‌ها سعی فراوان داشت. وی دنباله اصلاحات میرا تقی‌خان امیرکبیر و حاج‌ میرزا حسین‌خان سپهسالار را گرفت. به منظور پیشرفت فرهنگ، انجمنی تشکیل داد، به تاسیس مدارس پرداخت و به وضع کشور سر و سامان بخشید. چون گمرکات مملکت نامنظم و مختل بود، برای اداره آن اقدام به آوردن یک مستشار بلژیکی به نام مسیو نوژ کرد و وزارت عدلیه را تا حدی سر و سامان بخشید. اشراف مغرضی که از اصلاحات او خشنود نبودند و اکثرا از طرفداران امین‌السلطان به شمار می‌رفتند، شاه را وادار کردند که او را از کار برکنار کرده دیگر باره امین‌السلطان را بر سر کار آورد. وزارت امین‌السلطان از 1316 تا 1321 به درازا کشید و از طرف مظفرالدین شاه به اتابک اعظم ملقب گردید.
امین‌السلطان آلت دست روس‌ها بود و با اینکه هوش و فراستی کافی داشت، آن را در راه بهبود وضع کشور به کار نمی‌برد. پولی را که امین‌الدوله به زحمت گرد آورده بود، در اندک مدتی به باد داد و به مفت‌خواران بخشید و از طریق قرض خارجی وسایل سفر شاه را به اروپا فراهم آورد. در این موقع دولت به اعتبار ازدیاد درآمد گمرکات از بانک شاهی تقاضای وام کرد، ولی این درخواست پذیرفته نشد. روس‌ها که قصد داشتند به هر طریق شده ایران را محتاج خود سازند، آمادگی خویش را برای اعطای این وام اعلام داشتند. بانک استقراضی روس مبلغ بیست و دو میلیون و نیم روبل معادل با سه میلیون و چهارصد و سی و نه هزار لیره انگلیسی به دولت وام داد، مشروط بر اینکه ایران پانصد هزار لیره‌ای را که به بانک شاهنشاهی بدهکار بود، از محل مزبور تادیه کند تا بانک روس بتواند بستانکار منحصربه‌فرد ایران باشد. همچنین قرار بر این شد که عایدات گمرک ایران به استثنای گمرکات بنادر خلیج فارس وثیقه این وام باشد. سپس تعهد گردید که چنانچه عایدات گمرکی مرتبا پرداخت نشود، دولت روسیه اداره گمرکات را مورد بازرسی و در صورت لزوم تحت اداره خود قرار دهد. متعاقب این وام‌گیری، دولت ایران در سال 1318 توسط بانک شاهنشاهی مبلغ سیصد و چهار هزار و دویست و هشتاد و یک لیره از حکومت هند وام گرفت و عایدات شیلات دریای خزر و درآمد پست‌خانه و تلگراف‌خانه و گمرکات خلیج فارس را به انضمام اهواز و محمره (خرمشهر) تضمین آن وام قرار داد. اما به جای آنکه این وام‌های سنگین صرف اصلاحات و آبادی کشور شود، خرج دو سفر بی‌نتیجه شاه به فرنگستان گردید. موسیو نوژ مستشار بلژیکی که مستخدم دولت ایران بود، به عوض آنکه از مخدوم خود حمایت کند و منافع دولت ایران را حفظ نماید، طرفدار روس‌ها شد و روس‌ها آنقدر از او حمایت کردند تا آنکه به وزارت گمرکات ایران رسید. مظفرالدین شاه با وجود گرفتن آن همه وام، همیشه به پول احتیاج داشت و به همین دلیل با طیب خاطر به اعطای امتیازات ادامه می‌داد، زیرا کسانی که امتیاز می‌گرفتند ناچار بودند مبالغ هنگفتی به کیسه شاه بریزند. از جمله این امتیازات ننگین، امتیاز نفت جنوب بود که در صفر 1319 به دارسی انگلیسی داده شد. (مه 1901)
در سال 1320 باز دولت روسیه قرضه دیگری به مبلغ ده میلیون روبل به ایران اعطا کرد که کشور را بیش از پیش تحت نفوذ اقتصادی آن دولت درآورد و مظفرالدین شاه این پول را صرف سفر دوم خود به فرنگستان کرد.
جامع‌ترین شرحی که درباره خصال و خصائص اخلاقی مظفرالدین شاه و وضع دربار او نوشته شده از مرحوم ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان است و عباراتی عینا از آن کتاب نقل می‌شود:
«... روس‌ها حسب‌العاده دیرینه رسوخ و نفوذ خود را از ایام ولیعهدی سخت در قلب این پادشاه جای دادند. در ایام ولیعهدی دعوی اصلاح‌خواهی و حریت پسندی می‌فرمود، اخبار ناصری هم در تبریز به تشویق شاهانه اشاعت یافت و قانون که ممنوع از دخول به ایران بود در لف پاکت به ایشان می‌رسید. دانشمندان به ملاحظه بی‌کفایتی ذاتی و عدم جودت طبیعی خصوصا بعد از طغیان شیخ‌ عبیدالله و بروز آن درجه جبنیت امید خوشبختی به سلطنت ایشان نداشتند.» (اخبار ناصری نام روزنامه‌ای که در تبریز انتشار می‌یافت و قانون هم نام روزنامه‌ای بود که به وسیله میرزا ملکم‌خان در پاریس منتشر می‌شد.)
«در آغاز جلوس سخنان دل خوش کن که دال بر توجهات ملوکانه به اصلاحات ملکی و نظام ادارات دولتی، خاصه نظامی، بود می‌فرمود. از این رو تا درجه‌ای توجه عامه را مبذول به خود نمود، خصوصا در سال 1315 که میرزاعلی اصغرخان امین‌السلطان مطرود و میرزا علی‌خان امین‌الدوله به وزیر اعظمی انتخاب شد اصلاح خواهان را تا اندازه‌ای امیدوار ساخت.»
«این پادشاه زایدالوصف ساده‌لوح، سهل‌القبول، متلون‌المزاج، مسخره و مضحکه‌پسند و بد خلوت بود. امور سلطنت با میل عمله‌جات خلوت و وزرای خود غرض اداره می‌شد. خلوتیان پادشاه گویا از پست‌فطرتان و پست‌نژادان و بی‌تربیت و بداخلاقان انتخاب شده بودند. پادشاه شخصا با آن همه تعلیم و تربیت دارای هیچ علم نبود و از اطلاعات سیاسی و تاریخی و غیره که لازمه جهانداری است بی‌بهره بود و از این رو مآل‌بینی و عاقبت‌اندیشی، حتی برای خود و اخلاف خویش، هم به خاطرش خطور نمی‌کرد.»
«چون این پادشاه را شخصا قوه متصرفه در امور جمهور نبود اگر وزیری کاردان و کافی او را دچار می‌شد، و خلوت او را صاف و پاک می‌کرد، رشته امور به این قسم‌ها از هم نمی‌گسیخت. در عهد این پادشاه در هیچ شعبه‌ای از شعبات دولتی و ملکی اصلاح نشده بلکه نسبت به ایام پدرش تمام خراب‌تر گردید. حکومت علانیه حراج و القاب و نیایش و فرامین به دست کهنه‌فروشان داخله و خارجه آشکارا به معرض بیع می‌رسید. اعتبار دستخط و فرامین دولتی یک دفعه زایل گردید.»
یکی از مورخین در توصیف این پادشاه چنین می‌نویسد: «آنچه را به زبان می‌گفت کله‌اش خبر نمی‌شد. خیلی مایل به تقلید از پدر بود ولی آن ماده وجودت را نداشت. یک مسافرت‌نامه هم نوشت. به تعزیه‌داری راغب معلوم می‌شد، در فن توپچیگری بی‌مهارت نبود. اگرچه مانند جدش محمدشاه موهوم پرست نبود ولی دماغش مانند پدر از خرافات صاف و پاک نبودی. شوق بسیار به گریه داشت و حکایات غریبه‌ای در این باب ذکر می‌نمایند.»
«این پادشاه خیلی بذال و منتها درجه جبان بود، از اغتصاب اموال رجال و متمولین مملکت و قتل نفس، بر خلاف پدر، اجتناب می‌نمود. جبنیت پادشاه عاقبت به حال ایران مفید واقع گردید که به یک جنبش ملی و مشروطیت سلطنت را تسلیم نمود. این پادشاه عاقبت به خیر شد و در آخر عمر جلب نام نیک کرد و محبوب‌القلوب رعایای خویش بلکه عامه نوع خواهان عالم گردید.»
«از تمام اجداد خود معارف دوست‌تر بود. به ترقی مملکت هم مایل‌تر بود ولو اندکی هم از اقتدارات او کاسته می‌شد، حرفی نداشت مشروط بر اینکه به دلخواه هر گونه تصرف در خزینه بخواهد بنماید.»
«در عهد این پادشاه آنچه رسما از ایران کاسته شد (فیضان‌رود) هیرمند بود که در تصفیه سرحدی سیستان و افغان قطع گردید و عثمانی هم به دعوی سرحدی به خاک ایران قدری تجاوز نمود. امتیازات بسیار مضر به خارجه داد منجمله حفر شوش کهنه برای آثار عتیقه به فرانسه، معادن نفت به انگلیس و غیره. اگرچه گفت‌وگوی بعضی از امتیازات در زمان ناصرالدین شاه شد ولی اتمام و اجرایش در عهد این پادشاه بود.»
با تمام اوصافی که از مظفرالدین شاه شد اما کار مهم وی که امضا و اعطای مشروطیت بود باعث شد که نام نیکی در تاریخ از خود به جای گذارد. بر خلاف خواست ناصرالدین شاه مردم به تدریج از کاستی‌های حکومت قاجاریه آگاه و خواستار اصلاح امور کشور شدند. با افزایش آگاهی جامعه درباره شیوه‌های حکومتی بهتر، در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، پسر ناصرالدین شاه زمینه حرکتی مردمی برای دگرگون کردن نظام حکومتی ایران فراهم شد. مظفرالدین شاه که در زمان جلوس بر تخت پادشاهی چهل و چهار ساله بود، طبعی متفاوت با پدرانش داشت. وی با وجود داشتن سن زیاد و زندگی در کانون تحولات فکری و سیاسی یعنی تبریز، فردی نرم‌خو و ناتوان در اداره امور کشور بود.
اگرچه نرم‌خویی در عصر قاجار ویژگی‌ مطلوبی بود، اما چون این موضوع بیشتر به سود فرصت‌طلبان و سودجویان خارجی و داخلی تمام می‌شد، در عمل گسیختگی بیشتری را در اداره کشور سبب می‌گردید. سودجویان داخلی این وضع را برای تامین خواسته‌های خود مناسب می‌دیدند و بیگانگان آن را زمینه‌ای مساعد برای گسترش حضور و سلطه خود در ایران تلقی می‌کردند. مظفرالدین شاه هم به این که او را پادشاه ایران بدانند اما زندگی آرام خود را داشته باشد و گاهی هم برای تفریح و معالجه به اروپا سری بزند، راضی بود. گاهی نیز برای آن که ظاهر را حفظ کند، سخنانی را که نشانگر علاقه او به اصلاح امور کشور بود، بر زبان می‌آورد. در آخرین سال سلطنت مظفرالدین شاه (1285 ه.ش) مردم دریافتند که آفات وجود چنین حکومتی بیش از مزایای آن است. آنها چون استبداد پدران‌ شاه را هم تجربه کرده بودند، خواهان برقراری حکومتی بودند که از بار مشکلات‌شان بکاهد و خود نیز در آن نقشی داشته باشند. در این مکان، عمده‌ای از عاملان دینی و کسانی که با تحولات جدید جهانی آشنا بودند، هدایت مردم را به دست گرفتند و سرانجام مظفرالدین شاه را به ایجاد تغییراتی در نظام حکومتی وادار کردند. مهم‌ترین دستاورد این حرکت، پذیرش این موضوع بود که نمایندگانی از جانب مردم برای کشور قانون‌گذاری کنند و ناظر کارهای پادشاه باشند.
این همان «انقلاب مشروطیت» است. مظفرالدین شاه که به تازگی عمق حرکت انقلابی مردم را دریافته بود و هرگونه مخالفت با آن را موجب نابودی حکومت خود می‌دید، اعلام کرد که به خواسته‌های مردم عمل خواهد کرد. مجلسی با حضور نمایندگان تهران تشکیل شد تا در آینده نمایندگان شهرهای دیگر نیز به آنها بپیوندند. این حوادث (مهاجرت صغری _ مهاجرت کبری و ...) در سال 1285 ه.ش / 1324 ه.ق اتفاق افتاد و این سال به عنوان پیروزی انقلاب مشروطیت ایران شناخته شد. بعد از تشکیل مجلس، قدم مهم بعدی مشروطه‌خواهان تهیه و تدوین قانون اساسی بود؛ بنابراین،‌ تعدادی از سیاستمداران مشروطه‌خواه دست به کار شدند و پس از مدتی متن قانون اساسی را تهیه کردند. مظفرالدین شاه قانون اساسی را امضا کرد و ده روز پس از امضای آن درگذشت.
مظفرالدین شاه در بیست و چهارم ذی‌القعده _ شش ساعت از شب گذشته _ جان سپرد. وی به سبب اعطای مشروطیت مورد علاقه مردم بود. مجلس به پاس احترام او سه روز تعطیل کرد. مردم نیز با شور و سوزی زایدالوصف در مجالس عزای او شرکت کردند. مظفرالدین شاه مردی رئوف، مهربان، مایل به آسایش رعیت خود ولی ضعیف‌النفس و بی‌حال بود. از این جهت مغرضان بر او چیره گشتند و تا آنجا که توانستند، وی را از همراهی با ملت و اجرای عدالت باز داشتند. با همه این احوال، مظفرالدین شاه دست خود را به خون ملت آلوده نساخت و با صدور فرمان مشروطیت نام نیکی در تاریخ به جای نهاد. به همین اعتبار هم بود که مجلس ماده تاریخ فرمان مشروطیت را در عبارت (عدل مظفر) که به حساب ابجد 1324 می‌شود خلاصه کرد و آن را بر سردر مجلس نصب نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 65   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ناصرالدین شاه

دانلود مقاله اکوتوریسم

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله اکوتوریسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اکوتوریسم در زبان فارسی معادل واژه هایی چون گردشگری زیست محیطی، طبیعت گردی و به عبارتی جهانگردی در عرصه های طبیعی تعریف شده و صنعت اکوتوریسم با ظرفیت های بسیار بالا حوزه هایی همچون محیط زیست، حمل و نقل، تجارت، آموزش و پرورش، آموزش عالی، و امور اجتماعی و ... را تحت تأثیر قرار می دهد.
لازمه ایجاد و توسعه این صنعت در یک کشور داشتن جاذبه های طبیعی است و خوشبختانه از این لحاظ سازمان جهانی جهانگردی اعلام کرده که هیچ کشوری همانند ایران دارای تنوع اقلیمی نیست و از جنبه جاذبه های اکوتوریستی فقط ایالات متحده امریکا، به ایران می رسد که آن هم وقتی ابنیه و آثار تاریخی تمدن هفت هزار ساله ایران را به عنوان بخش توریستی صنعت جهانگردی در کنار و به عبارتی متمم جاذبه های اکوتوریستی قرار دهیم متوجه می شویم که در مجموع هیچ کشوری از لحاظ داشتن ظرفیت های بالقوه گردشگری به ایران نمی رسد بر همین اساس این سازمان بین المللی اعلام کرده که درآمد سالیانه ایران از طریق اکوتوریسم می تواند به 12 میلیارد دلار برسد. همچنین یونشکو نیز در سال 2000 میلادی اعلام کرد که اگرچه ایران روی کمربند خشک جهان قرار دارد ولی دارای مقام هفتم ذخیره گاه های زیست کره زمین است و دارای تنوع زیستی منحصر به فردی می باشد. اما با این اوصاف، جای تاسف است که ایران در بین 60 کشور توریست پذیر دنیا جایی ندارد و فقط حدود 100 هزار نفر گردشگر واقعی در سال به ایران سفر می کنند که از این تعداد شاید حدود 2 درصد آنها اکوتوریست هستند. همچنین، جای تاسف است وقتی مشاهده می کنیم در کشورهای دیگر، سازمان های دولتی و غیر دولتی(مردم نهاد) به شدت پیگیر حفظ، احیا و توسعه زیستگاه ها و محافظت از گونه های گیاهی و جانوریدر وهله اول و بستر سازی بهره برداری اقتصادی از موقعیت های یست محیطی در وهله دوم می باشند ولی در همین حین اعلام می شود که گونه شیر و ببر ایرانی منقرض شده اند و یا در حالی که کشورهای در حال توسعه ترکیه و تایلند از سواحل خود حداکثر بهره برداری را در زمینه جذب گردشگری به عمل می آورند ولی سواحل شمالی اغلب در انحصار افراد و بنگاه های خصوصی قرار گرفته و بدتر از آن اعلام می شود که ممکن است تا سه دهه دیگر جنگل های شمال از بین بروند و جنگل های زاگرسی که همچون نواری سبز رنگ ا پهنه استان فارس عبور و به شهرستان خاتم در جنوب استان یزد می رسند در حال تخریب هستند.
در این میان، وضعیت استان یزد متفاوت است زیرا ضمن این که مرکز استان به عنوان دومین شهر تاریخی جهان محسوب و ابنیه تاریخی متعددی در سطح استان پراکنده است ا مجموع 5 زیستگاه کوهستانی، جنگلی زاگرسی، بیشه زارها و جنگل های گرمسیری، بلوچی و استپی حداقل دارای چهار تای آنها بوده و از تنوع زیستی قابل توجهی برخوردار و به خاطر برنامه ریزی های صورت گرفته و احترام مردم به حریم طبیعت، گونه های نادر گیاهی و جانوری توانسته اند همچنان در عرصه های طبیعی این استان ادامه حیات دهند. با این وجود، شدت ناهمواریها، حساس بودن اکوسیستم های طبیعی و شرایط سخت و دشوار احیا عرصه های طبیعی باعث می شود که وضعیت اکوسیستم های طبیعی استان ناپایدار و شکننده باشد و به همین جهت حفظ و احیای این اکوسیستم ها سعی و مراقبت دائمی را می طلبد و هزینه زیادی را در بر دارند اما در بین نقاط مختلف استان، شهرستان خاتم دارای وضعیت متفاوتی است زیرا علاوه بر این که دارای تنوع زیستی قابل توجهی است اکوسیستم های آن نسبتاً پایدار بوده و علاوه بر این مجموعه ای از انواع زیستگاه ها را در خود جای داده که در ذیل به برخی از توانمندی های شهرستان جهت مطرح شدن به عنوان قطب ویژه اکوتوریستیاستان یزد می پردازیم:
1- کویر هرات و مروست که با پوشش گیاهی عمدتاً تاغ، اشنان، گز و … زیبایی خاص خود را داشته و قابلیت مناسبی جهت برگزاری تورهای بیابانگردی، شتر سواری، آسمان کویر و … دارد.
2- وجود 64000 هکتار جنگل زاگرسی منحصر به فرد شامل جنگل های باغ شادی، باغ معدن و چاه منج بوده و جمعیت قابل توجه و متنوعی از پرندگان، خزندگان و حشرات را در خود جای داده و خوشبختانه احیا و زادآوری جنگل به خوبی در این منطقه مشاهده و قابلیت مناسبی جهت ایجاد مرکز تحقیقات گونه های جنگلی کشور و همچنین ایجاد شکارگاه مصنوعی جهت جذب محققین، گردشگران و شکارچیان مجاز را دارد.
3- وجود استوادن(استخوان دادن) و غارهای طبیعی شگفت انگیز مانند غار خانه خدا و شگفت بابا زاهد.
4- مناطق جذاب و دیدنی کر، تیه، لای تاریک و لای روغنی در کرخنگان که به علاوه چنارهای 2000 ساله که مجموعه اکوتوریستی جامع و قابل توجهی را فراهم نموده است.
5- پناهگاه حیات وحش بوروایه با مساحت تقریبی 100 هزار هکتار که با دارا بودن تنوع گیاهی از جمله گیاهان دارویی مثل آویشن، کاکوتی، انقوزه، آلاله کوهی، و ... و تنوع جانوری قابل توجه و منحصر به فرد کشور است.
6- منطقه پیشنهادی شکار ممنوع قره تپه هرات با وسعت 80 هزار هکتار که علاوه بر انواع آهو و جبیر دارای جمعیت قابل توجهی از هوبره بومی بوده و وجود همین پرنده نادر و با شکوه تنها مرکز تحقیقاتی هوبره کشور در شهرستان خاتم راه اندازی و کار تکثیر در آزمایشگاه را به خوبی انجام دهد. ضمناً زاغ بور تنها پرنده ای است که در ایران وجود دارد و زیستگاه بومی آن همین منطقه قره تپه می باشد.
7- منطقه جنگلی حفاظت شده باغ شادی با وسعت حدود 9 هزار هکتار که از نوع جنگل های زاگرس با پوشش گیاهی بنه، بادام کوهی، کیکم، ارزن آلوچه وحشی، درمنه، گون، شقایق وحشی و ... است و اخیراً پذیرای چند راس گوزن زرد ایران از دشت ناساری بوده است. رودک عسل خوار نیز در این منطقه علاوه بر گونه های جانوری دیگر مشاهده شده است.
8- آبگیر های فصلی شهرستان مثل کفه مروست، سد مروست، چشمه شور، حوالی چاه آرتزین و ... که پذیرای پرندگان مهاجر مثل درنا، مرغابی کله سبز، کنگر، آنقوت و ... در فصل مستان هستند.

 

9- سرچشمه نهر مسیح و پارک جنگلی آن که در فاصله 5 کیلومتری هرات واقع و نهر مسیح با دبی 320 لیتر در ثانیه از آن سرچشمه و از قلب شهر هرات مرکز شهرستان خاتم عبور می کند. علیرغم این که این پارک جنگلی هنوز ساماندهی نشده ولی پذیرای تعداد قابل توجهی از مردم محلی و اهالی شهرستان های مجاور است.
10 – چشمه سارهای متعدد و قنوات مختلف که از آن جمله می توان به قنات تاج آباد (محمد کریم خان) با دبی 200 لیتر در ثانیه و طول 3 کیلومتر و قنات نفس القریه با دبی 250 لیتر در ثانیه و طول 17 کیلومتر اشاره کرد. البته در کنار قابلیت های اکوتوریستی فوق الذکر و آثار طبیعی متعدد دیگر باید به این نکته نیز اشاره کرد که از جنبه جاذبه های تاریخی و باستانی هم شهرستان خاتم دارای بافت قدیم، بقعه و قلعه معروف در مروست و قلاع و کاروانسراهای متعدد در هرات و دارای سایت باستانی چاهک و هرابرجان است و بد نیست بدانید که تا حدود 50 سال پیش به هرات (سرزمین قلعه ها) می گفتند. بنا بر این جا دارد که شهرستان خاتم به عنوان قطب گردشگری استان یزد تعریف و صنعت اکوتوریسم استان بر محوریت شهرستان خاتم شکل گیرد تا بتوان چشم انداز روشنی از این صنعت در استان منصور شد.
استان یزد
موقعیت : مرکز ایران
مجاورت : شمال: استان اصفهان شمال شرقی : استان خراسان جنوب غربی: استان فارس جنوب شرقی : استان کرمان غرب: استان اصفهان
آب و هوا: به علت قرار داشتن بر روی کمربند خشک جهانی دارای زمستانهای سرد و نسبتاً مرطوب و تابستانهای گرم و طولانی و خشک
وسعــــت: حدود 72156 کیلومتر مربع وسعت معادل تقریباً 37/4 درصد از وسعت کل ایران
جمعـیــت: 750769 نفر در سال 1375

 

تقسیمات:
شهرستانها: ابرکوه، اردکان، بافق، تفت، خاتم، صدوق، طبس، مهریز، مِیبُد، یزد
مکان های دیدنی و تاریخی
استان یزد از مکان های دیدنی و تاریخی بسیاری برخوردار است که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از: مسجد جامع کبیر، مسجد کهن فرج، بقعه‌ی سید رکن‌الدین، بقعه‌ی دوازده امام، دخمه‌ی زرتشتیان، آتشکده‌ی زرتشتیان (یزدان)، باغ دولت‌آباد، بانک شاهنشاهی، خانه‌ی تقدیری، خانه‌ی مودت، مسجد ریگ، بادگیرها، گنبد عالی ابرکوه، پرسبز، مجموعه‌ی خیرآباد، مسجد بیرون ابرکوه، چهار سوق و بازارشاهی، مدرسه‌ی علمیه‌ی امام خمینی، رباط خرگوشی، تکیه‌ی امیرچقماق و مسجد جمعه‌ی نو (در یزد)، نارین قلعه (در میبد)، مسجد جامع (در اردکان) و کاروان‌سرای خرانق..
صنایع و معادن
استان یزد از دیر باز منطقه ای صنعتی بوده و صنایع آن به دو صورت صنعتی و دستی رواج داشته است. فرش بافی، چاقو سازی، سبد بافی، سنگ تراشی، پارچه بافی، زیلو بافی، سرامیک، سفال سازی، کرباس بافی، طلا و نقره کاری از صنایع دستی یزد هستند. این استان از نظر صنایع کارخانه ای اکنون دارای کارخانه های تولیدی بزرگ و کوچک است. علاوه برکارگاه های کوچک نساجی و شیرینی سازی، که شمار آن ها بسیار است، ده ها واحد تولیدی دیگر وجود دارد که در رشته های گوناگون فعالیت می کنند. صنایع ماشینی ریسنده گی و بافنده گی از سال 1312 هـ. ش، در استان یزد پدید آمد. اساس این دگرگونی وجود صدها کارگاه سنتّی بافنده گی و هزاران بافنده ماهر و هنرمند در این منطقه بوده، که هم زمان با نخستین حرکت های صنعتی شدن ریسنده گی و بافنده گی در کشور، به مراکز تولیدی کارخانه‎ای روی آوردند. استان یزد با دارا بودن 330 واحد تولیدی نساجی، نیمی از منسوجات کشور را تولید و عرضه می کند و 70 در صد زمینه های اشتغال صنعتی استان یزد، به این صنایع تعلق دارد. با وجود شرایط آب و هوایی و زیستی نامناسب منطقه، تشکیلات زمین شناختی این استان، ذخیره های بزرگ معدنی را در دل خود، جای داده است، به طوری که می توان این استان را منطقه ای معدنی نامید. بزرگ ترین قطب های معدنی آهن ایران در استان یزد قرار دارد. هم چنین می‎توان از معادن غنی سرب و روی مهدی آباد، کوشک، درّه انجیر و منصور آباد، بوکسیت صدر آباد، معدن اورانیوم ساغند اردکان که در نوع خود در خاورمیانه بی‎نظیر است، مس اردکان و تفت، نام برد. افزون بر آن، معدن های فلزی، سنگ های تزیینی با کیفیت بسیار بالا، مانند: مرمر، مرمریت، گرانیت، چینی، ... و نیز موادی چون باریت، گچ، فسفات، نمک، ... به فراوانی در سطح استان یزد وجود دارد
کشاورزی و دام داری
کشاورزی استان یزد به دلیل بارش اندک به گونه کشت آبی است و رونق چندانی ندارد. تلاش کشاورزان این ناحیه براین است که با بهره گیری از کم ترین آب و خاک حاصل خیز، توانسته اند کشاورزی را در محدوده ای اندک به دیگر بخش های اقتصادی پیوند دهند. از مهم ترین فرآورده های کشاورزی یزد می توان گندم، جو، آفتاب گردان، نباتات علوفه ای، جالیز، زیره، گوجه فرنگی، ‌بادمجان و سردرختی به ویژه انار، انجیر و پسته را نام برد. دام پروری نیز به روش سنتی و صنعتی رواج دارد، اما به دلیل کمبود علوفه رونق زیادی ندارد. مردم آبادی های پیرامون شهر یزد، به پرورش گوسفند، بز، گاو و شتر می پردازند

وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
یزد، یعنی آفریننده خوبی ها، پاکی ها و شهر خداست. نام گذاری این شهر با واژه «یزش» به معنای ستایش و نیایش در زبان پارسی میانه و با واژه یزدان یا یزتان به معنی پاک، مقدس، فرخنده و همچنین به معنی ذات خدا در ارتباط است. یزد در دوران هخامنشی و شاید پیش از آن «ایستاتیس» نامیده می شده که «هرفته» (فرافر) و «سریزد» کنونی، در 30 کیلومتری خاور شهر یزد بازمانده این شهر است. استان یزد از تاریخی کهن برخوردار است، تا جایی که بنای شماری از شهرهای آن، مانند: میبد را به سلیمان پیامبر، یزد را به ضحاک و اسکندر مقدونی و ابر کوه را به ابراهیم پیامبر نسبت داده‎اند. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود دراستان یزد به سهم خود، بازمانده شایان توجهی از تاریخ و فرهنگ کهن ایران است. کشاورزی و مدنیت یزد، در چهار کانون بزرگ مهریز و فهرج، یزد، رستاق و میبد و اردکان، پا گرفته است. این منطقه با قرار گرفتن در مسیر شاه راه های باستانی ری ـ کرمان و پارس ـ خراسان، در میانه هزاره نخست پیش از میلاد، نقش مرزبانی ایالت ها و نگه بانی راه های بسیاری را که به چهار سوی ایران می رفته، ایفا می‎کرده است.
منطقه یزد بی گمان، در دوران هخامنشی دارای راه های بزرگ و معتبر، راه داری و مراکز پستی و چاپاری بوده است. زیرا علاوه بر راه های شناخته شده باستانی، از روی مدارک پیشین، راه‎های فراموش شده‎ای نیز که در روزگار باستان به مرکز اقتصادی و فرهنگی ایران باستان می‎پیوسته‎اند به تازه‎ گی شناسایی شده‎اند.
منطقه یزد، در دوران ساسانی، به ویژه در روزگار قباد، انوشیروان و یزدگرد اوّل، ... از جایگاه اجتماعی و اقتصادی ویژه ای بر خوردار بوده و به عمران و آبادی آن، توجه بسیار شده است. در نخستین سده اسلامی، سرزمین یزد به دست مسلمانان افتاده قبایل عرب به سوی ایران سرازیر شدند. گروهی نیز از قبیله های بنی تمیم و بنی عامر، درکوی عرب ها ی یزد، استقرار یافتند. در سده 4 هـ. ق، که دیلمیان بر بخش های باختر و جنوب ایران و عراق چیره گردیدند، جمعی از علویان هم به یزد آمده در کوی حسنیان سکونت گزیدند. بنیان گذار این خاندان علاء الدوله ابوجعفر بود که در 398 هـ. ق، از سوی سیّده خاتون، دختر عمه خود ( مادر مجدالدوله دیلمی ) به حکومت مستقل اصفهان و پیرامون آن منسوب گردید. در سال 443 هـ. ق طغرل سلجوقی، شمس الملوک ظهیر الدین ابومنصور فرامرز را به حکومت مستقل یزد و ابر کوه منصوب کرد. از سرشناس ترین افراد این خاندان امام زاده سیّد جعفر ( ع ) است، که از سیّدهای عریضی بوده در سال 424 هـ. ق، در یزد در گذشت و مزارش هم چنان زیارتگاه مردم است.

 

حکم رانی ابومنصور فرامرز در روزگار فرمان روایی طغرل، آلب ارسلان و ملک شاه سلجوقی بوده نزد آنان احترام ویژه ای داشت. پس از وی به ترتیب فرزندش مؤید الدوله ابومنصور علی بن فرامرز، علاءالدوله کالیجار و پسرش امیر فرامرز، بر یزد حکومت کردند. اینان در نزد سلجوقیان، دارای احترام و اعتبار بودند. چون امیر فرامرز پسر نداشت، حکومت یزد به دو دخترش واگذار و رکن الدین سام بن وردان روز، به اتابکی آنان گماشته شد. بدین ترتیب حکومت یزد، از آل کاکویه به اتابکان یزد انتقال یافت.
رکن الدین سام، پس از اندک زمانی، در سال 584 هـ. ق، از کار اتابکی دختران امیر فرامرز کنار رفت و برادرش عزالدین، به اتابکی رسید. اتابکان یزد با ایجاد پیوند های زناشویی، روابط دوستانه‎ای با سلجوقیان بر قرار کردند و مورد احترام و مشورت آنان بودند. پس از عزالدین ( در گذشته 615 هـ. ق )، وردان روز، اسفهسالار ابومنصور ( قطب الدین ) ( در گذشته 637 هـ. ق )، قطب الدین محمود، رکن الدین علاءالدوله ( در گذشته 662 هـ. ق )، طغان شاه، علاءالدوله ( در گذشته 673 هـ. ق )، رکن الدین یوسف شاه، و حاجی شاه بن یوسف شاه یکی پس از دیگری به اتابکی رسیده بر یزد و پیرامون آن حکومت کردند. اتابکان در آبادی و عمران یزد کوشش های بسیاری کردند و بناهای زیادی از خود به یادگار گذاشتند. رکن الدین سام در نزدیکی دروازه مهریز مدرسه اتابک را ساخت. وردان روز در بازار دلالان، مدرسه وردان روز را بنا کرد. محمود شاه در گسترش شهر کوشید و کوی‎های بیرون شهر را درون حصار آورده میدانی بزرگ نیز در شهر ساخت. مادرش مریم ترکان نیز روستای مریم آباد را بنا نهاد. در روزگار حمله چنگیز به ایران سلطان ابومنصور اتابک ( قطب الدین )، چیره گی مغولان را پذیرفت و جانشینان‎اش به عنوان دست نشانده‎ گان مغول، در حکومت یزد پایدار شدند و با کفایت و زیرکی، یزد را از سپاه مغول مصون داشتند.
در این دوره به دلیل امنیت و آرامش نسبی در یزد، بازرگانی و پیشرفت شهر ها و آبادی ها و مبادله کالاهای گوناگون، رونق یافت و کالاهای یزدی تا آن سوی آب های جنوبی ایران، به ویژه هندوستان راه یافت. راه داری و نگه داری راه ها، در دوران مغول و ایل خانان مورد توجه قرار گرفت و نگاه داری راه‎ها را به بزرگان و امرا واگذار کردند. در اوایل سده 8 هـ. ق، امنیت و نیز راه هایی که از منطقه یزد می‎گذشتند؛ گسترش یافت. این مسأله نقش به سزایی در رونق بازرگانی و هم چنین شکوفایی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایالت یزد داشت. حکومت حاجی شاه بن یوسف آخرین اتابک خاندان اتابکان یزد، در 718 هـ. ق به دست امیر مبارزالدین محمّد بن مظفر از میان رفت.
امیر مظفر، بزرگ خاندان مظفر، از نواده گان غیاث الدین خراسانی بود، که در دربار ایلخانان مغول وارد خدمت شد و به حکومت میبد رسید. پس از مرگ او، پسرش امیر مبارزالدین محمّد در اوایل حکومت ابوسعید بهادر خان ( 716 – 736 هـ. ق ) ایل خان مغول به حکومت میبد و راه داری یزد انتخاب شد. در سال 718 هـ. ق، حاجی شاه بن یوسف، اتابک یزد را، در نبردی شکست داده وضمن پایان دادن به حکومت اتابکان یزد از سوی ابوسعید بهادر خان، به حکومت یزد رسید.
مبارزالدین محمّد، پس ازدرگذشت ابوسعید بهادر خان، دم از استقلال زد و بر کرمان، شیراز و قلمرو حکومت ملوک شبان کاره، در جنوب ایران چیره شده در سال 723 هـ. ق، حکومت آل مظفر را تشکیل داد. یزد، در روزگار حکومت امیر مبارزالدین، از نظر سیاسی و اقتصادی دارای اهمیت و اعتبار شد. این جایگاه، نه تنها به خاطر تلاش مظفریان در یزد پدید آمد، بلکه شرایطی که در دوره مغول بر کشور حاکم شد، شهر های دور افتاده و به دور از هیاهوی سیاسی، چون یزد را مورد توجه نام داران قرار داد. طی یک سده حکم رانی مغول بر ایران، ناحیه یزد بیش از دو برابر گسترش یافت و با مدیریت و تدبیر امیر مبارزالدین محمّد، به مرکز فعالیت های سیاسی و اقتصادی تبدیل یافت.
قلمرو امیر مبارزالدین محمّد با در گذشت وی به سال 765 هـ. ق بین پسران‎اش بخش شد، به طوری که سلطان احمد، در کرمان، شاه محمود، در اصفهان، شاه یحیی، در یزد و شاه شجاع، در فارس و بخشی از خوزستان به حکومت پرداختند. که از این میان شاه یحیی نسبت به آبادانی سرزمین یزد، تلاش بسیار کرد. در حکومت 77 ساله آل مظفر ( 718 – 795 هـ. ق ) منطقه یزد به اوج شکوفایی و بزرگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی رسید. در مدرسه ها، مسجدها، دارالسیاده ها و خانقاه ها، علوم گوناگون رایج زمان، درس داده می شد. ویژه گی دیگر دوره مظفریان رونق صوفی گری در یزد است. ایجاد خانقاه ها ویژه مرشدان و مریدان صوفیان نبود، بلکه شاهان و شاه زاده گان مظفری و بزرگان هم بدان
علاقه مند بوده صوفیان یزد، از احترام ویژه خاندان مظفری بر خوردار بودند. حکومت آل مظفر در سال 795هـ. ق به دست تیمور لنگ خاتمه یافت.
تیمور لنگ حکومت یزد را به یکی از نزدیکان خود سپرد. اما پس از بازگشت تیمور به ماوراءالنهر، گروهی، از همدلی مردم نسبت به آل مظفر بهره برده به رهبری آبدار، یزد را از دست حاکم تیموری بیرون آوردند. سپس سلطان محمّد، پسر ابوسعید طبسی، یزد را به دست آورده استقلال آن را اعلام نمود. با عدم توفیق حاکمان تیموری نایین، اصفهان و اردستان در برگرداندن نظم و امنیت به یزد، پیر محمّد، پسر عمر شیخ و نوه تیمور لنگ حکم ران فارس، و نیز حاکم سیستان با سپاهی ره سپار یزد شده؛ یزد را محاصره و سرانجام گشودند. تیمور لنگ برای حفظ جایگاه هنری و اهمیت یزد، دستور داد نسبت به مردم این سامان نرمی نشان داده مالیات دو ساله را نگیرند. هم چنین فرمان داد تا برج و باروی شهر را بنا کرده دارالحکومه معروف به « دژ مبارکه نارین قلعه » را به طور شایسته ای بسازند.
ایالت یزد پس از مرگ تیمور، مدتی پهنه درگیری نوادگان تیمور، پیر محمّد و اسکندر بود. شاهرخ پسر تیمور با پیروز شدن بر دیگران حکومت یزد را به امیر جلال الدین، پسر چخماق سامی سپرد. وی با مردم یزد به خوبی رفتار کرد و برای عمران و آبادی این سرزمین کوشش نمود و بناهای بسیاری از خود بر جای نهاد، که برخی از آن ها هنوز برجای مانده از آثار تاریخی و دیدنی استان یزد به شمار می روند. پس از در گذشت امیر جلال الدین، بیوه و فرزندانش دنباله کار را گرفته از خاندان خود، نام نیک به یادگار گذاشتند.
بازمانده گان تیمور، در همه جا دل گرم کننده هنرمندان، معماران و اندیشمندان بودند و یزد نیز در این زمان به شکوفایی اقتصادی، هنری و فرهنگی رسید. کاشی کاری‎های مسجد جامع و میدان امیر چخماق و مسجد امیر چخماق، مصلای عتیق، ... از آثار این زمان است. مدرسه ها و کتاب خانه های بسیاری چون مدرسه و کتاب خانه قطبیه سربلوک، مدرسه دارالصفا، مدرسه و کتاب خانه یوسف چهره، مدرسه و کتاب خانه اصیلیّه سردهوک و کتاب خانه باوردیه ایجاد شدند، که نویسنده گان، پژوهش گران و تاریخ نگارانی، چون شرف الدین علی یزدی، در آن ها پرورش یافتند. با برآمدن ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو، یزد از دست تیموریان بیرون رفته امیران ترکمان، یکی پس از دیگری بر ایالت یزد حکومت کردند. حکومت طوایف گوناگون با تسلط شاه اسماعیل صفوی بر تمام ایران در 913 هـ. ق، خاتمه یافت. نعمت الله باقی، پسر میرزا عبدالباقی، صوفی سرشناس، که در جنگ چالدران کشته شد، در زمان شاه تهماسب، دختر شاه اسماعیل را به زنی گرفته حاکم یزد شد. وی دیوان خانه عباسیه را ساخت و مسجد شاه تهماسب، در نزدیکی میدان بعثت کنونی از یادگارهای اوست. از دیگر آثار دوران صفوی می‎توان به این موارد نیز اشاره کرد : غیاث آباد تفت که به دست میر میران فرزند نعمت الله باقی ( ممدوح وحشی بافقی )، مدرسه شفیع ، مسجد شاه ولی تفت که شاه ابوالوالی حاکم یزد آن را بنا نهاده است.
در هنگام حمله افغان ها، مردم رشید و آزاده سرزمین یزد، به رهبری میرزا عنایت سلطان، دلاوری های بسیاری از خود نشان دادند؛ چنان که محمود افغان، در گشودن یزد ناکام مانده راهی اصفهان گردید. اشرف افغان، جانشین محمود، نیز پس از چهار سال نبرد توانست یزد را بگشاید. با روی کار آمدن نادرشاه افشار و بیرون راندن افغان ها از ایران، محمّد تقی خان، خواهر زاده عنایت سلطان به حکومت یزد منصوب شد. وی و فرزندانش، تا آخر دوره قاجار، در نقش حاکم یا مستوفی یزد خدمت های ارزنده ای به این سرزمین کرده آثار تاریخی و بنا های دیدنی بسیاری در یزد به یادگار گذاشتند. باغ دولت آباد، باغ ناصریه، مدرسه خان، میدان خان، بازار خان، بازار قیصریه و... از آثار آنان است. این منطقه در دوره قاجاریه و پس از آن در آرامش و آبادانی به سر برده و هم اکنون نیز یکی از مهم ترین و ارزشمندترین مناطق ایران است.

 


مشخصات جغرافیایی
استان یزد؛ با قرار گرفتن در بخش مرکزی فلات ایران در برگیرنده نا مناسب ترین عوامل طبیعی چیره بر فلات مرکزی ایران نیزاست. کویرهای بزرگ لوت و دشت کویر تا دریاچه نمک قم و کویر نمک هرات و مروست تا کویر نمک ابر کوه و باتلاق گاوخونی استان یزد را فرا گرفته اند. بارش اندک همراه با تبخیر شدید، دور بودن از دریا، نزدیکی با کویر خشک و پهناور نمک، رطوبت نسبی کم همراه با گرمای بسیار، از عواملی هستند، که استان یزد را به گونه خشک ترین استان ایران در آورده است. گذشته از آن، در این منطقه نوسان شدید درجه حرارت نیز وجود دارد. از نظر جغرافیایی بین 29 درجه و 48 دقیقه تا 33 درجه و 30 دقیقه پهنای شمالی و 52 درجه و 45 دقیقه تا 56 درجه و 30 دقیقه درازای خاوری از نصف النهار مبدا واقع شده است. این استان از شمال خاوری به استان خراسان از شمال و باختر به استان اصفهان، ازجنوب باختری به استان فارس و از جنوب خاوری به استان کرمان محدود می شود. به دلیل دور بودن از مرزهای ایران، در درازای تاریخ از بحران ها و فشارهای فرهنگی و نژادی مصون مانده است. استان یزد براساس سرشماری سراسری سال 1375 جمعیتی در حدود 828401 نفرجمعیت داشته و شهرستان های آن عبارتنداز: ابرکوه، اردکان، بافق، تفت، خاتم,صدوق, طبس, مهریز، میبد و یزد.
دشت رسوبی یزد، در فلات مرکزی ایران، از حوزه های مهم جغرافیایی است که از دامنه شیرکوه در جنوب آغاز می شود و با شیب ملایمی تا کویر سیاه کوه در شمال ادامه می یابد. با توجه به موقعیت جغرافیایی، این استان در بر گیرنده نامناسب ترین عوامل طبیعی چیره بر فلات مرکزی ایران است. استان یزد گذشته از جایگاه ویژه طبیعی - جغرافیایی و دارا بودن منابع زیرزمینی، از لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز از کهن ترین مناطق ایران به شمار می رود و از گذشته های دور دارای فرهنگی درخشان بوده است. کوه های این استان جزو رشته کوه های مرکزی ایران به شمار می روند. دشت های کویری آن، همانندی زیادی با دشت کویر و دشت لوت دارند. بلندترین ناحیه استان یعنی رشته کوه های شیرکوه (4075 متر) در بخش جنوب باختری استان قرار گرفته و پست ترین ناحیه، شمال تا شمال خاوری را در بر می گیرد که همراه با باتلاق های نمک است. راه های دست رسی به این استان عبارتند از:
راه ری ـ اصفهان ـ یزد:‌ این راه از ری به سوی جنوب رفته از قم و کاشان گذشته به شهر گبای ( اصفهان کنونی ) رسیده از آن جا شعبه ای از آن، از راه یزد به کرمان و از کرمان باز شعبه ای به سیستان، سند و کرانه های دریای مکران ( دریای عمان ) می پیوست.
راه یزد ـ سیستان: از سیستان تا یزد، راهی وجود داشته، که کویر را در دور افتاده ترین بخش هایش، یعنی بین « ده سلم » و گدارباروت، میان بر می کرده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  22  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اکوتوریسم

دانلود مقاله سعدی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله سعدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در احوال شیخ سعدی و چگونگی سخن او :
شیخ سعدی نه تنها یکی از ارجمندترین ایرانیان است ، بلکه یکی از بزرگترین سخن سرایان جهان است ، در میان پارسی زبانان یکی دو تن بیش نیستند که بتوان با او برابر کرد ، و از سخنگویان ملل دیگر هم از قدیم و جدید کسانی که با سعدی همسری کنند بسیار معدودند . در ایران از جهت شهرت کم نظیر است و خاص و عام او را می شناسند . در بیرون از ایران هم عوام اگر ندانند خواص البته به بزرگی قدر او پی برده اند . با این همه از احوال و شرح زندگانی او چندان معلوماتی در دست نیست زیرا بدبختانه ایرانیان در ثبت احوال ابناء نوع خود به نهایت مسامحه و سهل انگاری ورزیده اند . چنانکه کمتر کسی از بزرگان ما جزئیات زندگانیش معلوم است ، درباره شیخ سعدی مسامحه به جایی رسیده که حتی نام او هم به درستی ضبط نشده است .
از چندی پیش مشتاقان شعر و ادب فارسی بعلت نایاب شدن نسخ صحیح و قابل اعتماد کلیات شیخ اجل سعدی شیرازی از ناشر می خواستند ته بتهیه و چاپ کلیاتی به آن مشخصات مبادرت ورزد . خوشبختانه یکی از ادب دوستان که علاوه بر ارادت بشیخ ، خود از زادگاه سعدی برخواسته است این مهم را بعهده گرفت و با مطالعه و تطبیق نسخ معتبری چون کلیات مرحوم فروغی ، گلستان استاد عبدالعظیم قریب و چندین نسخه خطی و چاپی دیگر کتاب حاضر را (که اکنون تجدید چاپ می شود ) در معرض چاپ و انتشار قرار داد . و نظر باینکه بعقیده تصحیح کننده ، بهترین مقدمه براثر یک شاعر یا نویسنده شرح حال و اوضاع زمان حیات اوست ، و از طرفی مرحوم عباس اقبال استاد دانشگاه در این زمینه حق مطلب را تا حد زیادی ادا کرده استا ، بدینجهت شرحی را که آنمرد محقق درباره شبخ اجل برشته تحریر درآورده از شماره 11 و 12 سال هفتم مجله تعلیم و تربیت نقل کرد و بعنوان مقدمه در آغاز کلیات قرار داد . نکات قابل ذکر و لازم گلستان و بوستان را ضمن مقدمه ای در آغاز هر یک از آندو کتاب متذکر شد ، در مورد ترتیب قرار گرفتن غزلیات از روش مرحوم فروغی تبعیت کرد و بپیروی از ان استاد گرامی طبعیات را با «ط» بدایع رابا «ب» خواتیم را با «خ» غزلیات قدیم را با «ق» و ملمعات را با «م» مشخص ساخت ، هزلیات را با تطبیق چند نسخه در سه قسمت : اشعار - مجالس سه گانه و مضحکات تنظیم کرد و در پایان کتاب قرار داد و خلاصه و مجموعه نتایج زحمات وی این شد که هم اکنون در دسترس شما قرار گرفته و امیدوار است که مورد پسند واقع شود .
تولد و مرگ کسانی که در دوره حیات خود در احوال معاصرین یا حوزه اجتماعیه ای که در میان آن میزیسته اند منشاء اثری بوده و یا آنکه از خود آثار ویادگارهائی بجا گذاشته اند که پس از ایشان نیز در اذهان و نفوس مردم موثر و نافذ افتاده است .
بعباره اخری تولد هر یک از رجال تاریخی مقارن دوره ایست که اولین بار در عرصه ای خارج از وجود خود منشاء اثری شده و در معاصرین یا در کسانی که بعد از او آمده اند نفوذی کرده است و مرگ واقعی او زمانی خواهد بود که نامش از سر زبانها بیفتد و نشان او از خاطرها محو شود و بزرگوارانی که گفته اند :
نمیریم از این پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
یا :
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی در سینه های مردم عارف مزار ماست
یا :
دولت جاوید یافت هر که نکو نام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
یا :

 

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد بعشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما همه حقیقت این نکته را بیان فرموده و حیات جاوید خود را پس از مرگ شاهر پیشگویی کرده اند .
با همه این احوال ، اصراری که مورخین در تعیین زمان نجومی تولد یا وفات رجال تاریخی دارند بیشتر برای آنست که با تشخیص سال تولد بتوانند پس از حذف عده سنین خردسالی و جوانی ، ابتدای دوره ای را که عقلاً وعاده ممکن است هر کس از آن زمان ببعد منشاء اثری بزرگ یا عملی سترگ شود ، بحدس و قیاس معین کنند و با تحقیق سال وفات بدانند که در چه تاریخ کارخانه وجود خلاق یا فعال شخص موضوع بحث از کار ایجاد و ابداع افتاده و دیگر بر میزان مایه و متاعی که او برای دیگران بوجود میآورده چیزی افزوده نخواهد شد .
سال تولد سعدی معلوم نیست و تاکنون در هیچ سندی معتبر بنظر نرسیده است. صد و بیست سال عمر شیخ و ماده تاریخهائی که بعدها از روی همین اشاره ساخته اند همه افسانه است و علاوه بر آنکه متکی بمدرکی قابل اعتماد نیست ، ادله و قرائنی نیز بر بطلان آن در دست داریم .
در خصوص ایام حیات سعدی امر محقق اینکه او در یکی از سنوات 690 یا 691 یا 694 فوت کرده و چنانکه از قصاید و مدایح او بر می آید ، اشعاری از او در دست است که در حدود سال 680 برشته نظم کشیده شده . بوستان را در 655 و گلستان را در 656 بانجام رسانده است . سنواتی که برذای تاریخ فوت او نقل شده اقوال مورخین و مولفین معتبر بعهد اوست ، 680 نیز مستنبط از نام و ماموریت یکی از ممدوحین شیخ است که برای احتراز از تطویل از بیان‌ آن مطلب میگذریم و تاریخ اتمام بوستان و گلستان را هم همچنانکه همه میدانیم خود شیخ در این دو کتاب بتصریح تمام ذکر نموده است .
از کلیات حضرت شیخ اجل تا کنون هیچ طبع انتقادی که بنای کار آن بر اساس علمی معمول بین اهل ادب فرنگستان نهاده شده باشد فراهم نشده است ، یعنی تمام چاپهائیکه تابحال از این گنجینه ذوق و معرفت و حدیقه لطف و طراوت بعمل آمده همه چاپهائی سرسری و بازاری است و خدا داناست که در چنین کتابی که از عهد خود سعدی تا کنون در دست عموم فارسی خوانان دنیا از کاسغر و هند تا مصر و آلبانی گشته و هر کس بقدر ذوق و سلیقه و فهم خود دستی در آن برده است چه ذخل و تصرفهای عجیب شده و چه جرح و تعدیلهای ناروا در آن راه پیدا کرده است و اگر ملاک تصرف در نسخ را کثرت تداول آنها در دست مردم و روانی بازار و اتساع دایره شهرت آنها بگیریم ، باید بگوئیم که کلیات سعدی بیش از هر کتاب فارسی معروض این بلا بوده است .
بدبختانه غالب کسانی که خواسته اند در احوال سعدی تحقیقاتی کنند و از اشعار و گفتار او نکاتی راجع به دوره زندگانی آن گوینده استاد استخراج نمایند ، یا بهمان مراجعه سطحی بیکی از کلیاتها یا گلستانهای چاپی سابق یا نسخی سقیم از آنها قناعت ورزیده و بنای تحقیق خود را بنیانی واهی و سست گذاشته اند و یا بر خلاف چندان اعتنایی بگفته بعضی ازمورخین قریب العهد بشیخ و پاره ای از اشارات خود اودر کلیاتش نکرده و باجتهاد در مقابل نص پرداخته اند .
اما از اشاراتی که در گلستان و بوستان راجع به پاره ای وقایع یا اشخاص تاریخی آمده و عده ای از محققین خواسته اند از روی آنها یا نتیجه ای راجع به دوره حیات سعدی بگیرند و یا آنها را هم در عداد سهوالقلم های او بیاورند ، چند فقره -چنانکه در فوق گفتیم - فقط ناشی از خراب بودن نسخه های متداول بوستانها و گلستانهای معمولی است و صورت آن اشارات به شرحی که ذیلاً بیاید در نسخه های قدیمی و قابل اعتماد از این دو کتاب بکلی بشکلی دیگر است ، بطوریکه با مراجعه بآن نسخ قدیمی دیگر نه موردی برای استنباط مطلبی راجع به حیات سعدی از اشارات مزبور باقی می ماند و نه راه اعتراضی بر حضرت شیخ .
در تمام گلستانهای معمولی حکایت سوم از باب دوم چنین شروع می شود :
«شیخ عبدالقادر گیلانی را رحمه الله علیه دیدم در حرم کعبه ... الخ» که موهم آن است که سعدی شیخ عبدالقادر گیلانی را که بسال 561 وفات کرده در حرم کعبه دیده بوده است . بنابراین اگر متن نسخه های معمول گلستان درست باشد ، باید گفت که سعدی مدتها قبل از سال 561 تولد یافته و یا در ادعای دیدن شیخ عبدالقادر در حرم کعبه مرتکب سهود و خطائی بزرگشده است ، در صورتیکه هیچ کدام از این دو تصور صحیح نیست و متن نسخه های معمول گلستان خراب است . در نسخه های قدیم این کتاب از جمله در نسخی که آقای قریب گرگانی و جناب آقای فروغی در دست داشته اند ، حکایت فوق باین شکل شروع می شود که : «شیخ عبدالقادر گیلانی را رحمه الله علیه دیدند در حرم کعبه ... » و در این صورت حکایت مذکور شامل هیچ نوع اشاره ای تاریخی که بکار استنباط مطلبی از آن راجع به سعدی بخورد نخواهد شد.
در بوستانهای چاپی اول در اوایل باب هفتم این حکایت چنین آمده است :
اگر گوش دارد خداوند هوش
سفر کرده بودم زبیت الحرام
شبی رفته بودم بکنجی فراز
در آغوش او دختری چون قمر
مرا امر معروف دامن گرفت
طلب کردم از پیش و پس چوب و سنگ
زلاحولم آن دیو هیکل بجست
که ای رزق سجاده دلق پوش
مرا سالها دل زکف رفته بود
کنون پخته شد لقمه خام من
تنظیم برآورد و فریاد خواند
نماند از جوانان کسی دستگیر
که شرمش نیامد ز پیری همی
سخنهای پیرش خوش آید بگوش
در ایام ناصر بدار السلام
بچشمم درآمد سیاهی دراز
فروبرده دندان بلبهاش در
فضول آتشی گشت و در من گرفت
بر آن ناخدا ترس بی نام و ننگ
پری پیکر اندر من آویخت دست
سیه کار دنیا خر دین فروش
بر این شخص و ، جان بر وی آشفته بود
که گرمش برون کردی از کام من
که شفقت برافتاد و رحمت نماند
که بستاندم داد از این مرد پیر
زند دست در ستر نامحرمی .. الخ

 

اگر این حکایت چنانکه در بوستانهای چاپی آمده است درست و کسی که در ایام ناصر خلیفه ببغداد سفر کرده و در سن پیری در این واقعه مداخله نموده خود سعدی باشد ، ناچار گوینده بایستی سالها قبل از فوت ناصر در 622 اتفاق افتاده متولد شده باشد - یعنی باقل تخمین پنجاه سال قبل از این تاریخ - بعد از یک مراجعه بنسخ خطی قدیم بوستان واضح می شود که حکایت فوق بطوریکه در اکثر بوستانهای چاپی آمده بکلی ابتر است و کسی که در ایام ناصر از بیت الحرام ببغداد سفر کرده و حکایت سراپا راجع باوست ، سعدی نیست بلکه پیری است که سعدی حکایت را از او نقل قول می کند .
در یک نسخه خطی بسیار قدیم از کلیات سعدی که بتاریخ 767 استنساخ شده و در کتابخانه ملی پاریس بنشانه Supp. Persan 1778 مضبوط است دو بیت اول حکایت فوق چنین آمده :
چنین گفت پیری پسندیده هوش سخنهای پیران خوش آید بگوش
سفر کرده بودم ز بیت الحرام در ایام ناصر بدار السلام .. الخ
و در این صورت دیگر اشکالی برای توجیه حکایت مزبور باقی نمی ماند و معلوم می شود که داستان فوق بهیچوجه مربوط به سعدی نیست .
اما استنباطی که بعضی از محققین از بیتی از اشعار سعدی مذکور در گلستان راجع به شمار سنین او کرده اند یعنی بیت ذیل :
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی
که بر حسب آن شیخ بایستی در حدود 606=50-656 متولد شده باشد نیز بنظر نگارنده نمی تواند چندان قطعی شمرده شود چه ، اولاً بیت فوق که در گلستان در طی قطعه ای آمده بهیچوجه معلوم نیست که در آن روی خطاب شاعر بخصوصه بخود باشد ، بلکه ظاهراً از نوع اخطار و تنبیه عامی است که در آن شاعر راروی سخن با صاحبدلان است . ثانیاً این بیت مطلع یکی از قصاید سعدی است .
تمام آن در کلیات او موجود است و سعدی آنرا بمناسبت در گلستان گنجانده ، چنانکه در مواردی دیگر نیز بعین این عمل یعنی درج بعضی از گفته های سابق خود را در گلستان مبادرت ورزیده است .
ثالثاً اگر بخواهیم این قبیل خطابهای مبهم را میزان تحقیق قرار دهیم ، مجبور خواهیم شد که بگوییم که همان شاعر استاد در موقع نظم بوستان یعنی یکسال قبل از

 

تالیف گلستان هفتاد سال داشته است چه خود در بوستان می گوید :
الا ای عمرت بهفتاد رفت مگر خفته بودی که برباد رفت ؟
و این ناقض استنباط مذکور در فوق خواهد بود ، و عجب این است که بعضی از متتبعین منحصراً این بیت و بعضی دیگر بیت فوق را میزان استخراج سال تولد سعدی قرار داده و هر طایفه از توجه ببیت دیگر چشم پوشیده اند و حق اینست که هیچک از این گونه خطابهای عام شاعر را که ابدا راجع به شخص او نیست برای بیان احوال او مناط اعتبار قرار ندهیم .
امری که موید این بیان می تواند شد اینکه در سراسر کلیات سعدی نام و مدح هیچیک از امراء و حکام و سلاطین فارس و غیرفارس قبل از دوره اخیر سلطنت اتابک مظفرالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی (623-658) نیست ، در صورتی که بر خلاف ، بعد از این تاریخ تا حدود 680 یعنی قریب دهسال پیش از وفات شیخ نام تمام اتابکان سلغری و اکثر امراء و حکام مغول در فارس در کلیات او دیده می شود و اینکه بعضی سعدی را مداح اتابک سعد بن زنگی (599-623) و تخلص او ، او را ماخوذ از نام این اتابک گرفته اند خطای محض است ، چه اولاً در سراسر کلیات سعدی مدیحه ای از اتابک سعد بن زنگی دیده نمی شود ثانیاً سعدی خود در بوستان گوید :
که سعدی که گوی بلاغت ربود در ایام بوبکربن سعد بود
یا خطاب بهمو :
هم از بخت فرخنده فرجام تست که تاریخ سعدی در ایام تست
می فهماند که شهرت سعدی در عهد اتابک ابوبکر بن سعد شروع شده بود نه در عهد پدرش سعد ، ثالثاً صریح قول حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده است که سعدی از خواص اتابک زاده سعد ابن ابی بکر بن سعد بن زنگ بوده و تخلص او از نام این سعد دوم گرفته شده نه از نام جدش سعد بن زنگی ، رابعاً سعدی خود در دیباچه گلستان بعد از ذکر اتابک ابوبکر نام این شاهزاده را بتجلیل تمام می برد و گلستان را در حقیقت باو اهدا می نماید و می گوید :
گر التفات خداوندیش بیاراید
امیدهست که روی ملال در نکشد
علی الخصوص که دیباچه همایونش
نگارخانه چینی و نقش ارتنگیست
ازین سخن ، که گلستان نه جای دلتنگیست
بنام سعد ابوبکر سعدبن زنگیست

 

و در مخلص یکی از غزلیات خویش نیز گفته است :
ورم بلطف ندارد عجب که چون سعدی غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست
و اینکه شاعر تخلص خود را از نام یا لقب شاهزاده یا وزیری بگیرد نه از نام پادشاه عصر خود نیز محل اشکال نیست ، چه کثرت تعلق شاعر بشاهزاده یا وزیری بخصوص او را بر این عمل وامیداشته و نظایر آن در تاریخ ادبیات فارسی بسیار دیده می شود ، چنانکه تخلص قا آنی از نام قا آن میرزا و تخلص های قوامی و مجیری از شعرای عهد سلطان سنجر از لقب قوام الدین در گزینی و مجیر الدوله اردستانی دو تن از وزرای سلطان مزبور گرفته شده است .
خلاصه همه این بیانات آنکه تولد سعدی مقدم بر حوالی 610 - 615 و شروع شهرت او جلوتر از حدود سال 650-655 نمی تواند باشد بازه بعباره اخری سعدی با اینکه بعدها بطراوت غزلیات آبدار خود اشتهای بسزا یافته و نزد همه کس استاد غزل شناخته شده ، ظاهراً پیش از نظم بوستان و انشاء گلستان یعنی قبل از سالهای 655 و 656 هیچگونه آوازه ای که او را بر گویندگان دیگر همعصرش مقام امتیاز و تفوق ذکر دهد پیدا نکرده بوده و اختیار تخلصش از نام سعدابن ابی بکر بن سعد بن زنگی که حتی در زمان فوتش در 658 هنوز بکلی جوان بوده نیز حاکی است که شروع شاعری سعدی بایستی با دوره رشد و تمیز این شاهزاده شعر پرور یعنی در موقعیکه اقلاً سن او بین بیست و بیست و پنج بوه مقارن شده باشد و شکایت سعدی در موقع نظم بوستان که گفته :
همانا که در فارس انشای من چو مشکست بی قیمت اندرختن
اشاره دیگری است (بر اینکه) در تاریخ 655 هنوز در فارس انشای سعدی چندان خریدار نداشته و پاره ای قرائن دیگر نیز در دست است که در ایام اتصال سعدی بخدمت اتابکزاده سعد بن ابی بکر ، شعرای دیگری در دست اوبوده اند که پیش آن شاهزاده بیش از سعدی قرب و منزلت داشته اند ، چنانکه مجد الدین بن همگر در این تاریخ در دستگاه سعد بن ابی بکر بر همه شعرای او مقدم شمرده می شد و در دربار اوسمت ملک الشعرائی داشته است و این لابد بعلت کمال شهرت و سابقه خدمت مجد همگر در آن زمان و جوانی تازه کاری سعدی در شاعری بوده است در صورتیکه همین مجد همگر قریب بیست سال بعد یعنی در عهد حکومت انکیانو بر فارس (667-670) در خطاب بآن امیر سعدی را «مشهور سخن» معرفی می نماید و بر تقدم او نسبت به خود اقرار می آورد . چه دیگر در این زمان از ذعان باینکه :
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است
همه خوانند مزا میر نه همچون 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   26 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سعدی