فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

اختصاصی از فی ژوو مقاله در مورد انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى


مقاله در مورد انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 53

 

 

فهرست:

 

مقدمه

حسادت ورزى و برترى جویى نسبت به خاندان پیامبر

کینه توزى و انتقامجویى اعراب و قریش

هواپرستى و خودخواهى

عدم تحمل عدل علوى

جنگ جمل و انگیزه هاى برپاکنندگان آن فزون طلبى و امتیازخواهى انگیزه واهى خونخواهى عثمان ریاست طلبى، انگیزه اصلى شورش ناکثین سوداى تشکیل امپراطورى اموى، انگیزه اصلى معاویه

پى نوشت ها

 

امام على بن ابى طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینى منصوص از رسول گرامى اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذى حجه سى و پنج هجرى (ششصد و چهل و چهار میلادى)[1]، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال عمومى و اصرار آنان براى پذیرش منصب حکومت ظاهرى، مواجه شد، و با بیعت آنان و در رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدى امر حکومت و خلافت بر مسلمانان گردید.

در باره حکومت ظاهرى امام على(ع) و به تعبیر دیگر، حکومت علوى، چند مسأله از مسلّمات تاریخى است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

دانلود مقاله کامل درباره انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى


دانلود مقاله کامل درباره انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :53

 

بخشی از متن مقاله

انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

مقدمه

امام على بن ابى طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینى منصوص از رسول گرامى اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذى حجه سى و پنج هجرى (ششصد و چهل و چهار میلادى)[1]، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال عمومى و اصرار آنان براى پذیرش منصب حکومت ظاهرى، مواجه شد، و با بیعت آنان و در رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدى امر حکومت و خلافت بر مسلمانان گردید.

در باره حکومت ظاهرى امام على(ع) و به تعبیر دیگر، حکومت علوى، چند مسأله از مسلّمات تاریخى است.

نخست اینکه امام(ع) در فضاى کاملاً آزاد سیاسى ـ اجتماعى و با اقبال عمومى و اشتیاق توده هاى مردم مسلمان و بیعت از روى میل و اختیار آنان، به حکومت رسید؛ چون، مردم پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت و تلخ حکومت پیشینیان و انواع تبعیضها، بى عدالتیها و فساد و تباهى، به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجاتشان از آن اوضاع نابسامان و جوّ تبعیض آمیز و ستم آلود، پایان دادن به دوران حکومت خلیفه پیشین و تعیین خلیفه جدید است، لذا پس از وى، به در خانه وصى و جانشین بحق پیامبر(ص) حضرت على(ع) روى آوردند و دست بیعت به سویش گشودند و به طور جدى، خواهان حکومت علوى بودند و در برابر عدم پذیرش امام(ع) اصرار ورزیده و آن حضرت را بر اجابت درخواست خود در تنگنا قرار دادند. امام(ع) در این باره فرموده است:

«ازدحام فراوانى که مانند یالهاى کفتار بود [به هم فشرده و انبوه] مرا به قبول خلافت وا داشت. آنان، از هر طرف، مرا احاطه کردند [و] چیزى نمانده بود که دو نور چشمم زیر پا له شوند! آن چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو سو پاره شد! مردم همانند گوسفندانى [گرگ زده که دور تا دور چوپان جمع شوند مرا در میان گرفتند.[2]

مانند شترهاى ماده اى که به فرزندان خود روى آورند، به سوى من روى آوردید و مى گفتید: «بیعت! بیعت!». من، دستم را بستم و شما آن را مى گشودید. من، آن را از شما برمى گرفتم و شما به سوى خود مى کشیدید.»[3]

طبرى نیز نقل مى کند که امام على(ع) در برابر اصرار مردم بر بیعت، فرمود: «این کار ـ بیعت ـ را نکنید. اگر من، وزیر و همکار امام مسلمانان باشم، بهتر از این است که امیر و حاکم بر مسلمانان باشم.»، اما آنان گفتند: «به خدا سوگند! ما، تو را رها نمى کنیم تا این که با تو بیعت کنیم.»[4]

دوم اینکه امام(ع) پیش از این، براى رسیدن به امامت و حکومت ظاهرى و زعامت سیاسى ـ که آن را حق مسلّم خود مى دانست ـ از هر گونه تلاش و اقدام ممکن، خوددارى نورزید، اما پس از قتل عثمان، با وجود اقبال عمومى و اصرارشان براى حکومت و زعامت سیاسى، از پذیرش آن ابا ورزید. راز این اکراه و امتناع چیست؟

راز این امتناع، براى پژوهندگانى که از اوضاع آن مقطع زمانى آگاهى دارند و از روحیات و ویژگیهاى شخصیتى امام على(ع) نیز شناختى، هر چند اجمالى، دارند، روشن است؛ زیرا، منصب خلافت و حکومت ظاهرى براى آن حضرت، یک هدف و یک ارزش اصیل نبود تا آن را به هر قیمتى که شده و در هر شرایط سیاسى و اجتماعى بپذیرد و از پذیرفتنش نیز خوشحال شود، بلکه حکومت، براى آن بزرگ پیشواى دینى و برترین اسوه کمالات انسانى و الهى، چنان که خودش بارها بار فرمود[5]، وسیله اى براى پیاده کرده احکام نورانى اسلام ناب محمدى(ص) و نشر و تبلیغ فرهنگ غنى قرآنى و بسط عدالت همه جانبه سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و رفع تبعیض و ستم از جامعه اسلامى بود.

امام(ع) با ارزیابى اوضاع موجود و ملاحظه دگرگونیهایى که در جامعه به وقوع پیوسته و ضد ارزشها، جایگزین ارزشها شده و مردم، از فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدى و احکام قرآنى فاصله گرفته بودند، به خوبى مى دانست که حکومت کردن بر چنین جامعه اى و سامان دادن اوضاع نابه سامان اجتماعى و دفع تبعیض و فساد و بى عدالتى ها و باز گرداندن اوضاع به وضعیت دوران پیامبر(ص) کارى بس دشوار و بلکه محال است، بنابراین، از پذیرش حکومت خوددارى مى کرد.

دشوارى تغییر اوضاع، از آنجا ناشى مى شد که از یک سو، عموم مردم، با فضاى آلوده و وارونه دوران حکومتهاى پیشین، بویژه دوران عثمان، خو گرفته بودند و آماده پذیرش احکام اسلام ناب و رعایت اصول ارزشى و عدالت اجتماعى و اقتصادى نبودند و از سوى دیگر، کارگزاران نظام حکومتى ـ که همگى، به جا مانده از دوران حکومت عثمان و یا خلفاى پیش از او بودند و بسیارى از آنان، اگر نگوییم همه آنان، دستشان در اخذ و مصرف بیت المال، به نحو دلخواه، باز بود و در این زمینه، فعال مایشاء بودند، به هیچ قیمتى حاضر نبودند از شغلها و پستهاى آب و نان دار خود دست بکشند و مطیع امام(ع) ـ که تنها به ارزشها فکر مى کرد ـ گردند.

این، واقعیتى است که در بسیارى از سخنان امام(ع) به آن تصریح شده است:

«مرا وا گذارید و به سراغ شخص دیگرى بروید! زیرا، ما، به استقبال وضعى مى رویم که چهره هاى مختلف و جهات گوناگونى دارد (اوضاع مبهم و پیچیده است) [و] دلها بر این امر (حکومت)، استوار، و عقلها ثابت نمى مانند[و ابرهاى فساد و فتنه، فضاى جهان اسلام را تیره و تار ساخته و راه مستقیم ـ از غیر مستقیم ـ ناشناخته مانده است.»[6]

سوم، اینکه با وجود همه پشتیبانیهاى مردمى و اصرار و پافشارى آنان بر بیعت و یارى امام على(ع) همان گونه که پیش بینى مى شد ـ و امام نیز از آن آگاهى کامل داشت ـ پس از آغاز حکومت و برداشتن نخستین گامهاى اصلاحى و اقدامات اساسى براى اصلاح ساختار حکومتى و دفع تبعیض و ستم از مردم، فتنه ها و مخالفتها، یکى پس از دیگرى، مانند طوفانى سهمگین، وزیدن گرفت و اوضاع سیاسى ـ اجتماعى جامعه را در هم ریخت، به طورى که حکومت کوتاه حضرت، به جنگ و ... سپرى شد.

اکنون پس از این توضیحات، به طرح و بررسى علل و انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى مى پردازیم. در بیان انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، سعى ما بر این است که آنها را با ملاحظه پیشینه تاریخى و مقطع زمانى شکل گیریشان طرح کنیم؛ زیرا، چنان که خواهیم دید، بخشى از این مخالفتها، پیشینه تاریخى دارد و چنین نیست که پس از تشکیل حکومت علوى، یکباره پیدا شده باشد.

برخى از مهمترین انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، عبارت است از:

1ـ حسادت ورزى و برترى جویى نسبت به خاندان پیامبر

از انگیزه هاى مهم مخالفت با حکومت علوى که ریشه دار هم بوده و به عصر پیامبر اکرم(ص) و شاید پیش از اسلام برمى گردد و مربوط به قبایل عرب و بویژه برخى قبایل قریشى مکه[7] است. حسادت ورزى و حس رقابت و برترى جویى نسبت به پیامبر(ص) و خاندان پاک او(ع) است.

بررسیهاى تاریخى نشان مى دهد که بسیارى از اقوام و قبایل عرب، خصوصاً برخى از قبایل قریش و در رأس آنان بنى امیه، بنا به انگیزه یادشده، هیچ گاه با پیامبر و خاندانش ـ که از «بنى هاشم» بوده اند ـ خوب نبوده و پیوسته نسبت به آنان به دلیل تعصب قومى و قبیلگى، رشک مى ورزیدند و بغض و کینه شان را در دل داشتند و بر این اساس، هرگز مایل نبودند که فردى از این خاندان، به حکومت برسد و بر آنان حکم راند.

از این رو، پس از قتل عثمان و آغاز بیعت مردم با امام على(ع) بسیارى از قریشیان، یا با آن حضرت بیعت نکردند و یا اگر بنا به انگیزه هاى سیاسى، مجبور شدند با او بیعت کنند، در باطن، دشمنى و بغض او را در دل مى پروراندند و از همکارى با حکومت علوى سر باز زده و پیوسته مترصد ضربه زدن به او و براندازى حکومتش بوده اند.

براى همین است که مى بینیم سر نخ بسیارى از توطئه ها، فتنه ها، آتش افروزیها علیه حکومت علوى، در دست افراد و گروه ها و احزابى از همین اعراب و قریشیان مقیم مکه و مدینه است.

اشراف و طوایف قریش، پس از بعثت پیامبر(ص) نه تنها به آن حضرت ایمان نیاوردند، بلکه پیوسته مى کوشیدند او را از هدفش برگردانند و از ادامه رسالتش بازدارند. در مکه، قصد جان حضرت را کردند و پس از هجرت ایشان به مدینه، جنگهاى فراوانى علیه پیامبر(ص) راه اندازى کردند.

در سال هشتم هجرت هم که با انبوه سپاه اسلام در مکه مواجه شدند و با اینکه مجد و عظمت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان را دیدند و عفو و گذشت آن حضرت نیز شامل حال آنان شد، اما مشرکان قریش و همپیمانان آنان و در رأس آنان، اشراف و سران قبایل، به سرکردگى ابوسفیان، از روى ترس و زیر برق شمشیر سپاه اسلام تسلیم شدند؛ زیرا، به دلیل روحیه برترى جویى و تعصب خشک قومى و قبیلگى، برایشان سخت بود که زیر بار آیین محمدى(ص) بروند و سلطه و حاکمیت و آقایى و سرورى آن حضرت را ـ که از بنى هاشم بود ـ بپذیرند. آنان، از اینکه افتخار آقایى و سرورى بر عرب، نصیب فردى از طایفه آنان نشده است، ناراحت بودند و نسبت به پیامبر(ص) حسادت مى ورزیدند، اما از آنجا که قادر به انتقال منصب الهى نبوت و رسالت ـ که از نظر آنان، ریاست و حکومت بر جزیرة العرب به حساب مى آمد، نه صرف یک مسؤولیت و منصب الهى جهت هدایت بشر ـ به خاندان خویش نبوده اند، به مسأله جانشینى و خلافت پس از آن حضرت مى اندیشدند و براى تصاحب آن، سرمایه گذارى کردند. با اعلام ولایت حضرت على(ع) از سوى پیامبر(ص) حسادت و کینه ورزى قریشیان نسبت به پیامبر و خاندانش دو چندان شد و آن

ان در محافل و مجالس حزبى و گروهى خود، نسبت به على(ع) توطئه چینى کرده و به دنبال آن با رواج شایعات و ایراد تهمتها علیه او، به تخریب شخصیت وى پرداختند تا بلکه بتوانند او را از چشم پیامبر(ص) و مسلمانان بیندازند. در ادامه این سناریوى شوم، در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص)، از وصیت کتبى آن حضرت در باره خلافت و جانشینى على(ع) جلوگیرى کردند.

پس از ارتحال پیامبر(ص) و در حالى که على(ع) با همراهى برخى از اصحاب راستین پیامبر، مشغول کفن و دفن آن حضرت بودند و عموم مسلمانان هم در فراق از دست دادن بزرگترین پیشواى خود به سوگ و ماتم نشسته بودند، همین باند قریش و بویژه آل ابوسفیان، با شتاب هرچه بیشتر و بدون درنگ، در «سقیفه بنى ساعده» به همراهى برخى انصار، گرد هم آمدند و به رغم آن همه تصریح و تأکید و توصیه پیامبر(ص) به جانشینى على(ع)، کسى دیگر را به خلافت برگزیدند و براى او، از دیگران بیعت گرفتند. به حدى این بیعت گرفتن، با شتاب و غیر طبیعى بود که بنا به نقل منابع اهل سنت، بعدها، عمر، به آن اعتراف کرد و آن را فاقد هر نوع ارزش و اعتبار دانست.[8]

در انتخاب خلیفه دوم، حتى شیوه به اصطلاح شورایى را رعایت نکردند و به صِرف اینکه ابوبکر، در روزهاى آخر عمر و در بستر بیمارى، وصیت کرده که خلیفه پس از من، عمر است،[9] او را به خلافت برگزیدند.

پس از سپرى شدن دوران خلافت عمر، جریان انتخاب خلیفه بعدى را نیز طورى زمینه سازى کردند که باز فردى از میان قریش «عثمان» به خلافت رسید.[10]

آنگاه که مردم خود به پاخاستند و براى نجات از تبعیضها و ستمها و فساد اداراى و مالى حکومت عثمان و کارگزارانش، او را به قتل رسانیدند و على(ع) را به خلافت برگزیدند، باز همین قریشیان نتوانستند امام على(ع) را به عنوان فردى از خاندان پیامبر(ص) و از بنى هاشم، بر منصب حکومت تحمل کنند، لذا از نخستین روزهاى شروع حکومتش، مخالفتها و فتنه انگیزیها و انواع تحرکات منفى علیه حکومت علوى را آغاز کردند.

براى اینکه نوشتار ما، مستندتر باشد، چند نمونه تاریخى و سند روایى را در تأیید و تحکیم آنچه بیان شد، ارائه مى کنیم.

نمونه نخست، سخنان خود مولا على(ع) است. ایشان در باره انگیزه مخالفت قریش با آن حضرت و حکومتش فرموده است:

«... ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَیشُ إلاّ أَنَّ اللهَ اخْتارَنا عَلَیْهِمْ فَأدْخَلْناهُمْ فی حَیِّزِنا ...؛[11]

قریش با ما کینه جویى و دشمنى نمى کند جز براى اینکه خداوند، ما را به رهبرى و سرورى ایشان برگزید و ما، آنان را زیر فرمان خویش کشیده ایم.»

سپس امام(ع) دو بیت شعر انشا کرده که مرادش این است که قریشیان، به برکت ما (پیامبر و خاندانش) به ثروت و منزلت و شخصیت رسیدند، ولى اکنون حرمت ما را پاس نداشته و ما را نشناخته و با ما به جنگ برخاسته اند.

نمونه دوم، داستان گفت و گوى عمار یاسر با مردى از قریش به نام عبدالله بن ابى ربیعه مخزومى بر سر خلافت و جانشینى پیامبر(ص) است. آن مرد قریشى، به عمار یاسر مى تازد که: «اى پسر سمیه! از حد خود تجاوز کردى! تو را چه کار به اینکه قریش براى خود فرمانروا تعیین مى کند؟». جالب اینجاست که این گفت و گو، در پیش چشم بسیارى از مهاجران انجام گرفت و هیچ کدام از آنان این سخنان ابن ربیعه را تقبیح نکردند![12]

نمونه سوم، گفتار سرکرده قریشیان و بنى امیه، (ابوسفیان) است. پس از اینکه نقشه از پیش طراحى شده آنان براى انتخاب عثمان به خلافت، عملى شد و او، حاکم مسلمانان گردید، همگى، در خانه ابوسفیان اجتماع کردند. ابوسفیان، در حالى که در آن هنگام، چشمانش را از دست داده بود، رو به حاضران کرد و گفت: «آیا بیگانه اى میان شماست؟»، گفتند: «نه.». گفت: «اى فرزندان امیه! خلافت را چون گویى از دست بنى هاشم بربایید! قسم به آنکه ابوسفیان به آن سوگند مى خورد! نه عذابى، نه حسابى، نه بهشت و جهنمى در کار است و نه رستاخیز و قیامتى!»

پس از این اجتماع، ابوسفیان به همراه مردى راه افتاد تا او را به قبر حمزه سیدالشهداء و عموى پیامبر(ص) برساند تا عقده دلش را خالى کند. هنگامى که کنار قبر حمزه قرار گرفت، رو به قبر حمزه کرد و گفت: «اى ابوعماره! حکومتى که با ضرب شمشیر به دست آوردید، امروز، بازیچه دست غلامان ما شده است!» سپس به قبر حمزه لگد زد.[13]

مقصود ابوسفیان این بود که بنى امیه و قریشیان، با محمد(ص) و خاندان او، براى سلطنت و حکومت مبارزه کرده و شمشیر زدند، حکومتى که اینک در دست بنى امیه است و آل محمد(ص) از آن محرومند!

2ـ کینه توزى و انتقامجویى اعراب و قریش

یکى دیگر از انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، کینه توزى و انتقامجویى است. این انگیزه، در تاریخ گذشته ریشه دارد و به جنگهاى صدر اسلام برمى گردند. امام على(ع) در دفاع از پیامبر اسلام(ص) و برداشتن موانع تبلیغ و نشر اسلام ناب محمدى(ص)، تعدادى از سران و سردمداران شرک و کفر را به هلاکت رساند. از این رو، بسیارى از اعراب و قریشیانى که در جنگها، از نزدیکان خویش، کسانى را از دست داده بودند، کینه حضرت را به دل گرفتند. آنان، این کینه را پنهان نمى داشتند بلکه در محافل و مجالس ابراز مى کردند و پیوسته در صدد انتقامجویى از آن حضرت بوده اند.

گرچه در دوران انزواى سیاسى امام على(ع) و سکوت او، تا حدودى، آن حضرت را فراموش کرده بودند و زمینه اى براى ابراز کینه و انتقامجویى آنان از امام(ع) فراهم نبود، ولى با به دست گیرى خلافت از سوى حضرت، آن کینه هاى دیرینه و حس انتقامجویى ـ که مانند آتشى زیر خاکستر مانده بود ـ دوباره در دلهاى بیمار و علیل دشمنان پیامبر و اهل بیتش(ع) شعله ور شد.

ابن ابى الحدید معتزلى، شارح نهج البلاغه، در باره کینه توزى قریشیان نسبت به آن حضرت سخنى دارد که جالب است. اجمال سخن او، چنین است:

«تجربه، ثابت کرده که گذشت زمان، موجب فراموشى کینه ها و خاموشى آتش حسد و سردى دلهاى پرکینه مى شود ... ولى بر خلاف انتظار، روحیه مخالفان على(ع) پس از گذشت ربع قرن (بیست و پنج سال) عوض نشد و عداوت و کینه اى که از دوران پیامبر(ص) نسبت به على(ع) داشتند، کاهش نیافت و حتى فرزندان قریش و نوباوگان و جوانان آنان که شاهد حوادث خونین معرکه هاى اسلام نبوده اند و قهرمانیهاى امام(ع) را در جنگهاى بدر، احد، ... بر ضد قریش ندیده بودند، بسان نیاکان خود، سرسختانه، با على(ع) عداوت ورزیدند و کینه او را در دل کاشتند.»[14]

به عنوان نمونه، در روزهاى بیعت امام(ع) یکى از همین اعراب قریشى به نام ولید بن عتبه به على(ع) گفت: پدرم، در روز بدر، به دست تو کشته شد و دیروز، برادرم (عثمان) را حمایت نکردى ـ تا او کشته شد ـ، همچنان که پدر سعید بن العاص، در روز بدر، به دست تو کشته شد و مروان را، نزد عثمان، خفیف و خوار کرده، سبک عقل شمردى. اگر نگوییم سبب اصلى و مهم، ولى یکى از اسبابِ بغض و کینه و مخالفت افرادى نظیر ابوموسى اشعرى، اشعث بن قیس (منافقان و حامیان دروغین امام(ع))، مروان بن حکم، عبدالله بن عمر، سعد بن ابى وقاص و نیز بسیارى از صحابه دیگر از مهاجران و بویژه سران ناکثین و قاسطین، از على(ع) این بود که بستگانشان، در جنگها، به دست آن حضرت کشته شده بودند.[15]

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى

تحقیق در مورد ارتعاشات در نانولوله هاى کربنى

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد ارتعاشات در نانولوله هاى کربنى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد ارتعاشات در نانولوله هاى کربنى


تحقیق در مورد ارتعاشات در نانولوله هاى کربنى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه27

بخشی از فهرست مطالب

مقدمه :

 

نانو لوله تک دیواره:

 

نانولوله های کربن چند دیواره :

 

 خواص  الکتریکی  :

 

 

 

خواص مکانیکی نانو لوله ها:

 

ذخیره هیدروژن:

 

خازن های الکتروشیمیایی:

 

اضافه کردن لیتیوم:

 

الکترونیک و ساخت میکرو چیپ ها :

 

 

 

صنایع اتومیبل سازی و هوا فضا:

 

خواص الا ستیکی نانو لوله ها:

 

عصر حاضررا شاید بتوان عصر کربن نام نهاد زیرا این ماده کاربرد وسیعی در صنایع مختلف پیدا کرده است. دراین بین، نانولوله های کربن [1]و فلورن ها ،[2]توجه دانشمندان را بیتشر از دیگر شکهای کربن به خود جلب کرده اند. اگرچه مدت زیادی از کشف  نانولوله های کربن و فلورن نمی گذرد ولی تحقیقات وسیعی در زمینه شناسایی ، ساخت و بکارگیری آنها در صنایع مختلف انجام شده و پیشرفت های زیادی نیز در این رابطه صورت گرفته است .

 

تاریخچه:

 

تا سال 1980 تنها چهار نوع کربن شناخته شده بود: گرافیت، الماس ، لانسدیلایت[3]  و کربن شکل یا آمورف . درشکل های زیر ساختار کریستالی سه نوع اول نشان داده شده است.

 

               

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

   لانسدیلایت                              الماس                                             گرافیت

 

کشف فلورن ها نیز مانند بسیاری دیگر از اکتشافات به صورت اتفاقی رخ داده است. در حالی که قبل از کشف فلورن ها توافق کلی بر روی ناپایداری اتم های کربن وجود داشت دانشمندان روسی با استفاده از محاسبات نشان داده بودند که مولکول فلورن در حالت گازی می تواند پایدار باشد. در سال 1985 کروتو[4] و اسمالی [5] در حین اسپکتروسکوپی نمونه های بخار کربن به نتایج جالبی دست

 

یافتند. در اینجا بود که فلورن ها کشف شدند و پایداری آنها در فاز گازی نیز به صورت عملی اثبات گشت.

 

البته شواهدی نیز وجود دارد که برای اولین بار در دهه 70 فیبرهای کربن با ابعاد نانومتری توسط میرینوبو اندو[6]به عنوان بخشی از پروژه دکترای وی در دانشگاه اورلان [7] واقع در فرانسه ساخته شده است. وی فیبرهایی به قطر 7 نانومتر را با استفاده از تکنیک رشد بخار تهیه نمود اما بدلیل ناشناخته بودن، این فیبرها به عنوان نانولوله شناخته نشدند و به صورت سیستماتیک نیز مورد مطالعه قرار نگرفتند.

 

پس از آن در سال 1991 کشف نانولوله  های کربن بوسیله یک متخصص ژاپنی میکروسکوپ های الکترونی ، به نام سومیوایجیما[8] در حالی که مشغول مطالعه نشست مواد بر روی کاتد به هنگام ساخت فلورن ها به روش تبخیر با قوس الکتریکی بود، صورت گرفت. کمی بعد توماس ابزن[9]و پیولیکل آجین[10] از آزمایشکاه آقای ایجیما نشان دادند که چگونه می توان نانولوله های کربن را بوسیله تغییر در شرایط  تبخیر قوس الکتریکی به صورت انبوه تولید نمود . این امر باعث گسترش امکان مطالعه خواص فیزیکی و شیمیایی نانو لوله  های کربن در آزمایشگاه ها در سراسر

 


 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد ارتعاشات در نانولوله هاى کربنى

تحقیق - نظریه‏ هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه

اختصاصی از فی ژوو تحقیق - نظریه‏ هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق - نظریه‏ هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه


تحقیق - نظریه‏ هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه

لینک دانلود "  MIMI file " پایین همین صفحه 

تعداد صفحات "29"

فرمت فایل : "word"

فهرست مطالب :

طرح نظریه «نظارت فقیه‏»

 

استدلال چهارم

 

نقد نظریه نظارت فقیه

 

نقد دلیل

 

 

 

«انزواى دین‏» ثمره نظارت فقیه

 

توانمندى دین در ولایت‏بر جامعه

 

2- بررسى «نظریه وکالت‏»

 

طرح نظریه «وکالت‏حکیم‏»

 

طرح نظریه قرار داد اجتماعى (شرط لازم ضمن عقد)

 

نقد نظریه وکالت (اعم از وکالت جایز و لازم)

 

 

3- بررسى نظریه «جواز تصرف فقیه‏»

 

بخشی از  فایل  :

 

سه نظریه «نظارت فقیه، وکالت فقیه و جواز تصرف فقیه‏» به عنوان نظریه‏هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه مطرح شده‏اند که در این فصل به بررسى این نظریه‏ها مى‏پردازیم:

 

طرح نظریه «نظارت فقیه‏»

 

خلاصه استدلالهاى مدافعین این نظریه را مى‏توان در چهار محور خلاصه کرد:

 

1- منظور از ولایت در نظریه ولایت فقیه، ولایت فقهى است و در فقه اصل بر عدم ولایت است و همچنین از آنجا که دلیل معتبرى بر اثبات فقهى ولایت فقیه، در حوزه زعامت‏بر جامعه اقامه نشده است، لذا محدود به امور حسبیه است.

 

اما از آنجا که دین به امور اجتماعى نیز بى‏اعتنا نیست و باید به نوعى در صحنه اجتماعى حضور داشته باشد، به ناچار طریق جریان و حفظ دین در پیکره جامعه، «نظارت فقیه‏» و یا نظارت عامه فقیهان بر امور جامعه است.

 

2- دلیل دوم طراحان این نظریه، مضر نبودن نظریه نظارت فقیه به دینى بودن حکومت است. آنان بر این عقیده‏اند که حکومت نباید حکومت‏بى‏دین (سکولار) باشد و این حداقل را مى‏پذیرند که حکومت‏باید به نوعى دینى گردد، اما معتقدند که دینى شدن حکومت تنها به حاکمیت و ولایت ولى فقیه بر جامعه نیست و از طریق «نظارت‏» نیز مى‏توان حکومت را به صورت دینى حفظ کرد; براى اثبات این مدعا نیز به بیان سه مطلب مى‏پردازند:

 

الف - شیوه حکومت دینى، منحصر به پذیرش نظریه ولایت فقیه نیست، بلکه در صورت پذیرش نظارت فقیه و یا وکالت فقیه - اعم از اینکه وکالت را به صورت عقد جایز یا یک معاهده اجتماعى لازم بدانیم - مشروعیت‏حکومت‏حفظ شده و حکومت، دینى مى‏گردد. لذا دلیلى ندارد که ما خود را محدود به پذیرش نظریه ولایت فقیه کنیم آن هم با نواقص و نارساییهایى که در اثبات آن وجود دارد

 

ب - مراقبت فقیه بر عدم مخالفت قطعى با احکام شرع و همچنین بیان شدن اهداف کلى جامعه و حکومت توسط دین، اجمالا نقش بازدارندگى به دین بخشیده باعث مصونیت جامعه از انحراف به سمت لاابالى‏گرى و لادینى مى‏شود.

 

ج - اصولا ضمانت اجرایى نظارت فقیه، خود مردم هستند. از آنجا که فرض بر این است که مردم دیندارند، فقیه با نظارت خود در صورت مشاهده خلاف شرع در قوانین و تصمیمات، آن را به مسؤولین ذى ربط اطلاع مى‏دهد و در صورت عدم توجه مسؤولین مربوطه آن را به اطلاع عموم مى‏رساند و از آنجا که مردم دیندارند، به نداى فقیه ناظر، لبیک گفته و علیه خلاف واقع شده، خواهند شورید و به این ترتیب مانع تحقق خلاف شرع در جامعه اسلامى خواهند شد

 

3- دلیل سوم اینان تمسک به برخى از جملات حضرت امام (ره) است که اشاره به نحوه حضور روحانیون و حتى خود ایشان در صحنه سیاسى کشور دارد و بر اساس کلمات ایشان نتیجه مى‏گیرند که گرچه امام (ره) در اواخر عمر خود نظریه «ولایت فقیه‏» را مطرح کردند - و ظاهرا از نظریه «نظارت‏» عدول کردند - ولى علت این عدول، ضعف مبانى آن نبوده، بلکه آماده نبودن شرایط زمانى و مکانى براى اجراى آن بوده است.

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق - نظریه‏ هاى جایگزین نظریه ولایت فقیه

دانلود تحقیق نگاهى به روش هاى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى

اختصاصی از فی ژوو دانلود تحقیق نگاهى به روش هاى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نگاهى به روش هاى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى


دانلود تحقیق نگاهى به روش هاى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى

انسان معاصر با مسائل زیادى مواجه است که یکى از آنها موضوع امنیت غذایى است. فقر، قحطى و گرسنگى، پدیده هایى هستند که گرچه ما قاره سیاه را نماد آن مى دانیم اما در گوشه و کنار این جهان پهناور مى توان از آن سراغ گرفت. علت عمده قحطى ها، تباه شدن محصولات کشاورزى است که در اثر عوامل گوناگونى اتفاق مى افتد. خشکسالى، سرماى ناگهانى هوا و شرایط نامناسب انباردارى مى توانند به از بین رفتن این محصولات منجر شوند. اما شاید بتوان گفت نقش آفات و بیمارى هاى گیاهى در این میان برجسته تر است. به عنوان مثال علت قحطى زمان حضرت یوسف که در کتب مقدسى چون قرآن و تورات به آن اشاره شده، به بیمارى زنگ سیاه گندم نسبت داده مى شود.
پدیده شوم آفات و بیمارى هاى گیاهى، از سالیان دور مطرح بوده است. در دوران باستان مردم و حتى برخى فلاسفه، طبق عقاید خرافى وقوع بسیارى از پدیده ها را ناشى از خشم خدایان مى پنداشتند. در آن زمان بلاى آفات و بیمارى هاى گیاهى نیز از این عقیده مستثنى نبوده و آن را مجازات کشاورزان گنهکار از سوى خدایان خشمگین مى دانسته اند. به طورى که رومیان براى زنگ گندم، رب النوعى به نام روبیگو (Robigo) قائل بودند و هر ساله براى رضایت آن و جلوگیرى از وقوع این بلاى آسمانى، مراسم مذهبى گوناگونى شامل قربانى کردن سگ و... انجام مى شده است!
به هر روى هنوز هم کشاورزان در همه جاى دنیا البته به نسبت هاى متفاوت دست به گریبان این پدیده شوم هستند که هر ساله مقادیر زیادى از انرژى زارعین را مى گیرد و در عوض خسارت هنگفتى نصیبشان مى کند. با این همه کشورهاى توسعه یافته با بهره گرفتن از خرد، دانش و تکنولوژى نوین توانسته اند تا حد زیادى از آسیب آفات و بیمارى هاى یاهى در امان باشند تا جایى که بسیارى از این کشورها اکنون با مسئله مازاد تولید مواجه اند. این در حالى است که کشورهاى در حال توسعه متاسفانه همچنان تاوان سنگین ناتوانى خود در بهره گیرى از تکنولوژى مدرن را مى پردازند. ناآگاهى و عدم دسترسى به روش هاى جدید کنترل آفات و بیمارى هاى گیاهى و تکیه بر روش هاى سنتى و پرخطرى چون استفاده مکرر و بى رویه و بدون منطق از سموم آفت کش، باعث شده این کشورها نه تنها موفقیتى در این زمینه نداشته باشند که انسان و محیط زیست را نیز قربانى فعالیت هاى نادرست خود نمایند.
البته در سال هاى اخیر و با توجه بیشتر بشر به محیط زیست، نگاه جستجوگر انسان خردمند توانسته راهى را براى کنترل آفات و بیمارى هاى گیاهى بیابد که مفید و در عین حال بیشتر از دیگر راه کارها به طبیعت نزدیک باشد. یکى از روش هاى مناسب کنترل بیولوژیک نام دارد که در برنامه مدیریت تلفیقى آفات لحاظ شده است. این نوشتار تلاش دارد نگاهى گذرا داشته باشد به چرایى و چگونگى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى.
• تاریخچه اى از کنترل بیولوژیک
از زمان هاى بسیار دور حتى از دوران رنسانس در اروپا، نمونه هایى از تلاش بشر آن روز براى بهره جستن از روش بیولوژیک وجود داشته است. در چین باستان از کلنى مورچه ها براى کنترل آفات در باغ هاى مرکبات استفاده مى شده است. علاوه بر نمونه مشهور و موفق استفاده از سوسک هاى ودالیا (کفشدوزک هاى شکارچى) براى مبارزه با شپشک استرالیایى در کالیفرنیا، (این آفت در سال ۱۸۸۰ توسط نهال هاى وارداتى از استرالیا به ایالات متحده وارد شد و خسارات هنگفتى به باغ هاى مرکبات در کالیفرنیا وارد ساخت تا این که در سال ۱۸۸۸ گروهى از کارشناسان وزارت کشاورزى ایالات متحده سوسک هاى ودالیا را از استرالیا به عنوان دشمن طبیعى شپشک به کالیفرنیا بردند) نمونه هاى دیگرى نیز قابل ذکر است از جمله استفاده از یک نوع ویروس براى ایجاد بیمارى در سوسک هاى کرگدنى (از آفات مهم نارگیل) و یا استفاده از حشرات پارازیتوئید در کنترل زنجرک نیشکر در هاوایى. خسارت این آفت در سال ۱۹۰۳ تولید شکر در هاوایى را به شدت کاهش داد.

 

 

شامل 11 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نگاهى به روش هاى کنترل بیولوژیک آفات گیاهى