دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه17
کارآفرینی و ویژگی های کارآفرینان
بخش اول : کارآفرینی در دیدگاه اقتصادی
- مکتب سوداگرایان
- مکتب نئوکلاسیکها
- مکتب سنتی اتریش
بخش دوم : کارآفرینی در دیدگاه غیر اقتصادی
الف) رویکرد ویژگی های روانشناختی
- آینده نگری
- استقلال طلبی
- تحمل ابهام و شکست
- توانایی ساخت تیم های طاری
- توفیق طلبی
- خلاقیت و نوآوری
- مخاطره پذیری
- مرکز کنترل درونی
ب) رویکرد ویژگی های رفتاری :
1- الگوی نقش
2- تجربه کاری
3- تحصیلات
4- جایگاه اجتماعی
5- سن
بخش اول : کارآفرینی در دیدگاه اقتصادی :
در سیر تبیین مفهوم کارآفرینی با نسبت دادن ویژگی ها، کارکردها و فعالیت های متنوعی به فرد کارآفرین مواجه می شویم. بارتو (Bareto) نقش و کارکرد کارآفرینان را در مطالعات خود با عنوان بررسی نقش کارآفرینی در تئوری های اقتصادی مورد توجه قرار داد. در این تئوری ها شش عامل مشترک کارکردی یا نقش های اصلی را می توان یافت که به کارآفرینان نسبت داده شده است. این شش عامل مشترک کارکردی یا نقش های اصلی کارآفرینان در تئوری های اقتصادی در زیر آورده شده است.
ردیف
نقش کارکردی
نظریه پرداز
1
معامله گر
ریچارد کانتیلونپ
2
هماهنگ کننده
ژان باتیست سی
3
مالک محصول
فردریک هاولی
4
نوآور
ژوزف شومپیتر
5
تصمیم گیرنده
فرانک نایت
6
واسطه
ایزابل کیرزنر
نقش های اصلی کارآفرینان در تئوری های اقتصادی
به طور کلی ، تمام اقتصاد دانان علاوه بر نقش هایی که از لحاظ کارکردی به کارآفرینان نسبت می دادند آنها را سرمایه دار نیز می دانستند.
سیر تکامل فعالان اقتصادی یا کارآفرینان نشان می دهد که کارآفرینی در نظریه های اقتصادی تبلور یافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت در جهان شناخته شده و از قرن پانزدهم تاکنون در کانون بحث مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است.
مکتب سوداگرایان : هر جامعه ای که در جمع آوری و اندوختن طلا و نقره موفق تر حمل نماید جامعه ثروتمندی تلقی می گردد و بالطبع از مزایا و منابع اقتصادی بیشتری برخوردار خواهد بود.
تجارت خارجی را اصولی ترین و موثرترین حرفه در جمع آوری طلا و نقره می دانستند آنها جوهر ثروت را گنج و مسکوکات می دانستند که عبارت است از طلا و نقره به اعتقاد سوداگرایان مقررات خارجی باید باعث شود که صادرات بر واردات مازاد داشته باشد.
فیزیوکراتها یا طبیعون زمین را منشأ ایجاد ثروت می دانستند.
مکتب نئوکلاسیکها :
مکتب نئوکلاسیکها سعی بر این دارد تا اثبات نماید که سرمایه داری، از طریق عملیات پیچیدۀ بازارهایی که نوسانات تقاضا و عرضه را به وسیله ی تغییرات قیمت ها تعدیل می کنند ثروت را به طور مساوی در میان خریداران و فروشندگان توزیع خواهد کرد.
البته فرآیند ایجاد و توزیع ثروت جزء اصلی این نظریه ی اقتصادی است.
نئوکلاسیکها از آنجا که ثروت را درآمد ذخیره شده تعریف کرده اند لذا افزایش فعالیت اقتصادی بر ثروت عمومی جامعه می افزاید چرا که مقداری از درآمد افزایش یافته و پس انداز می شود.
بنابراین مدل نئوکلاسیک نشان می دهد که ساز و کارهای بازار به توزیع یکسان درآمد در میان عرضه کنندگان ، خریداران، مالکان و کارگران منجر می شود و این ساز و کارها طوری عمل می کنند که قیمت کالاها بر طبق عملکرد بازار به هنگام نوسان عرضه و تقاضا تعیین می شود.
نظر نئوکلاسیک ها از لحاظ منطقی اثبات می کند که سرمایه داری، درآمد را به طور یکسان در جامعه توزیع می کند.
ریچارد گانتیلون (1730) اولین کسی است که این واژه را در علم اقتصاد مطرح کرد. از نظر وی کارآفرین فردی است که ابزارهای تولید را به منظور ترکیب آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می کند. کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاعی ندارد.
جان باتیست سی (1803) اقتصاد دان قرن هجدهم و نوزدهم، کارآفرین را فردی تعریف کرد که منابع اقتصادی را از حوزه ای با بهره وری پایین تر بیرون می کشد و آن ها را به حوزه ای با بهره وری و سود بیشتر منتقل می کند. از نظر وی کارآفرینی به معنای ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر است.
مکتب سنتی اتریش :
ژورف شومپیتر (1934) کار آفرین را مهم ترین عامل اقتصادی دانسته است.
پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت : وی معتقد بود کارآفرین یک مدیر صاحب فکر و ابتکار است که همراه با خلاقیت، ریسک پذیری، هوش، اندیشه و وسعت دید خود فرصت های طلایی می آفریند. او قادر است که با نوآوری های تحول ایجاد کند و یک شرکت زیان ده را به سود دهی برساند.
تز شومپیتر این بود که کارآفرین نوآور موجب نوعی عدم تعادل پویا در اقتصاد می شود.
شومپیتر در ادامه نظریات خود کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی معرفی می کند و می گوید آنچه کارآفرینان مخاطره جو انجام می دهند نوعی تخریب خلاق در نظام اقتصادی و ایجاد ساختار و مناسبات اقتصادی جدید است.
بر اساس نظریه ی تخریب خلاق شوپیتر کارآفرینان نیروی محرک و موتور اقتصادی نامیده می شوند. اما آنچه که ذهن را به خود مشغول می کند این است که این تخریب خلاق موجب از بین رفتن وضعیت اقتصادی موجود می شود و این باعث می شود که شرکتهایی از عرصه رقابت خارج شوند و به تبع آن فرصتهای شغلی زیادی از بین برود و اگر چنین است چرا شومپیتر آنها را محرک و موتور توسعه ی اقتصادی می نامد؟
پاسخ این است که شرکت هایی از صحنه خارج می شوند که شرکتهایی ضعیف هستند، کمترین انعطاف، سرعت عمل، خلاقیت، آینده نگری، فرصت گرایی، بهره وری، ریسک پذیری و بالاترین هزینه و نیروی انسانی را دارند و در مقابل شرکت هایی در صحنه باقی می مانند که خود را برای چنین وضعیتی آماده کرده اند و با انعطاف خود به سرعت تهدیدات را تبدیل به فرصت کرده و با هزینه ی پایین و ساختار سازمانی کوتاه خود به جنگ با رقبا رفته و در نهایت با تمسک به خلاقیت افراد خود بر اوضاع مسلط شده و اسباب بقای موفقیت و رشد خود را مهیا می سازند.
بدین ترتیب می توان گفت که اگر چه کارآفرینی موجب خروج شرکتها از بازار و بیکاری عده ای دیگری شود. اما این سازمانهایی هستند که در واقع مانع رشد و توسعه ی اقتصادی بوده اند و اغلب افراد آن نیز به دلیل ساختار و فرهنگ سازمانی غلط پایین ترین سطح بهره وری و خلاقیت را دارند.
اما آنچه که در پایان در دیدگاه اقتصادی از کارآفرینی قابل ذکر است این است که در اندیشه و تفکر اقتصادی هیچ نظریه و تعریفی که مورد قبول همه ی صاحبنظران باشد وجود ندارد و اقتصاددانان از دیدگاههای مختلف به بررسی این موضوع پرداختند.
بخش دوم : کارآفرینی در دیدگاه غیر اقتصادی
برای بررسی ویژگی های کارآفرینان می توان از دو منظر روان شناختی و رفتارگرایی به موضوع نگریست. در اینجا بر طبق همین تقسیم بندی به بررسی ویژگی های کارآفرینان بر اساس این دو رویکرد روان شناختی و رفتار گرایی پرداخته شده است که به ترتیب مورد بررسی قرار می گیرد.
الف) رویکرد ویژگی های روان شناختی :
پس از پر رنگ تر شدن نقش کارآفرینان در توسعه اقتصادی، روانشناسان با هدف ارایه نظریه های مبتنی بر ویژگی های شخصیتی و تفاوت قایل شدن بین کارآفرینان و مدیران غیر کارآفرین به بررسی ویژگی های روانشناختی پرداختند.
1- آینده نگری :
کارآفرینان می دانند به کجا می خواهند بروند. آنها تصور و دیدگاهی از آینده سازمان خود دارند. البته این تصور بسیاری از اوقات از ابتدا وجود ندارد و در طی زمان شکل می گیرد که شرکت چگونه است و چگونه می تواند باشد. شاید کارآفرین مجبور به برنامه ریزی کوتاه مدت و مقطعی باشد، ولی داشتن چنین دیدگاهی می تواند برنامه های کوتاه مدت را در یک جهت برای رسیدن به هدف هماهنگ نماید.