اختصاصی از
فی ژوو دانلودمقاله فرامین آسمانی قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
درفرامین آسمانی قرآن
درآیات 6تا10 سوره ضحی به زندگی رسول خدا در ایام کودکی اشاره می شود وبه او چنین یادآوری می کند.
الم یجدک یتیمأفئاوی ووجدک ضالأ فهدی ووجدک عائلأفاغنی فاماالیتیم فلاتقهرواماالسائل فلاتنهر
آیا خدا تورا یتیم نیافت که در پناه خود جای داد ؟ از شر دشمنانت نگهداری کرد و تو را در بیابان مکه ره گم کرده و حیران یافت؟ راهنمایی کرد وباز تورا حقیر یافت ،توانگر کرد. پس توهم یتیم را هرگز میازار و فقیر و سائل را هیچ از درت به آزردگی مران.
افلاطون میگوید: بهتراست نازاد بمانیم و ناآموخته نمانیم زیرا نادانی ما سرچشمه شوربختی ماست…بد ینسان وی بزرگترین خدمتها را خدمت به دانائی برمیشمرد ، و عقیده داشت دانائیهای ما هرچند گسترده و بیکران باشند در جنب انبوه نادانیهای ما چیزی شمرده نمیشوند.
نوجوانی دوره ایست انتقالی که طی آن فرد فضای روانی آشنای کودک را طی نموده وارد مرحله دیگری می شود.
هنگامی که فرد دنیای کودکی را ترک می نمایدودر دنیای نوجوانی وارد می شود نهایتا با فرضهاوباورهای جدیدی درمورد خود، ارزشها،هویت،باید روبرو شود.درایندزدی ودیگررفتارهای بزهکارانه دست می زنندوبه نظرمی رسد مبنای خانواده درسلامت روان نه تنها یک ضرورت بیولوژیکی، بلکه روانی است.
نوجوانان ازبزرگسالانی که درنظرودرزندگی آنها اهمیت دارند انتظاردارند محرم اسرارآنان باشندوبه حرفهای آنان گوش کنندوآنهارا درک نمایند و رازدارآنها باشند این اشخاص می توانند پدر،مادر، معلم ویا مربی باشند.
نوجوانان می خواهند قبل ازهرچیزدرزندگی خود افرادی مورد اطمینان واعتماد داشته تا زمانی که مرتکب خلافی می شوند به او فرصت توضیح داده شود.
برای یک نوجوان دردمند هیچ چیزی آرامش بخش تراز وجودوالدین ویا مربیان که بتواندآزادانه حرفش را به آنان بگوید نیست.
نوجوانان دوست دارند مورد توجه وعلاقه مداوم والدین ومربیان خود قرار بگیرند وانتظارهمخوانی دررفتاروالدین ومربیان خویش را دارندوبالاخره اینکه نوجوانان به تشویق درکاری که شایستگی آنرا دارند نیازمندند.
متاسفانه دربسیاری ازخانواده هاو یا شبانه روزی ها آنچه بیشتردریافت می کنند انتقاد است برای آنکه کودک ونوجوان بتواند به شیوه ای سالم وبهنجاررشد،وتکامل یابد، نیازهای شخصیتی، فیزیکی، واجتماعی اوباید درحد معقول ارضاءشود. مشکلات رفتاری، بزهکاری وناشادی کودک و نوجوان،اساسأمربوط به ناکامی دررفع این نیازهاست وشرایط نامساعد درنوجوان ایجاد ناکامی و سرانجام ناسازگاری می نماید ازجمله این شرایط، خانواده های ازهم پاشیده وطرد شدگی، سختگیری ومحدودیت شدیدفقروکمبودهای شخصی ونبود معیارهای صحیح اعتقادی واخلاقی را می توان نام برد .تحقیقات درمورد کودکان متعلق به خانواده های ازهم گسیخته نشان می دهد که این گونه کودکان ازعقب ماندگی تحصیلی ویا برعکس ازپیشرفت خوب تحصیلی برخوردارخواهند شد .این گونه کودکان درمقایسه با کودکان متعلق به محیطهای خانواد گی گرم وصمیمی، احتمالأ داری مشکلات جسمی عاطفی، اجتماعی ورفتاری بیشتری می باشندوکلأ ناسازگارترند.
کودکانی که والدین آنها به علت طلاق یا هرعلت دیگری جدا ازیکدیگرزندگی می کنند، مشکلات، حساسیت زیاد، زود عصبانی شدن، خوداری، کم توجهی به تاییدوتوجه اجتماعی،افسردگی، وبیش از همه احتمالأ دروغگویی، دزدی واشکال مختلف نافرمانی را می توان درموردآنها نام برد.
کودک ونوجوانی که طرد شده والدین ویامربیان خود هستند درخانه، مدرسه وموقعیتهای دیگر نشانه های ناسالم ازخود بروزمی دهند .ازرفتارهای خاص به منظور جلب توجه وبی ثباتی عاطفی ودرارتکاب تقصیرفاقد احساس گناه و پشیمانی از جمله این رفتارهاست.
براساس نتایج بدست آمده توسط آقای نادرصوفی وندی برروی مسئله اثرات کاربرد فنون ساختاری گروه دربرخی ازویژگیهای شخصیتی نوجوانان مراکز شبانه روزی دراستان کرمانشاه مهارت ارتباطی به عنوان یک فرایند تحولی درزندگی نوجوانانازاهمیت خاص بر خورداراست. بخصوص آن گروه ازنوجوانان که به صورت گروهی وبه ناچاردرمراکز شبانه روزی بسر می برند.
یک فرمول بندی از مشکلات موجود درفضای ارتباطی این افرادوبرطبق نظرات موجود،پژوهشگررا به این مسئله رهنمون ساخت که شکل گیری ناقص «رابطه بامراد» دردوره اولیه زندگی این نوجوانان منتج به ساخت یک «من»ضعیف درآنان شده که به صورت علائم بی اعتمادی اضطراب آمیز،ناپایداری هیجانی،وابستگی مشروط وافراطی، حالات اضطراب وافسردگی نشان داده می شود که این حالات درروابط بین فردی ودرون فردی آنان اثروکاهش شدیدی را درمهارت های شخصی، گروهی واجتماعی ایجاد کرده است.
همچنین درتحقیقا ت بعمل آمده توسط خانم زهرا کاشانی،ربابه معماریان، دکتر غلامرضا بابایی، مولود رادفردرپژوهش خود تحت عنوان «بررسی مقایسه ای رفتارهای بهداشتی دوران عادات ماهیانه دختران نوجوانان تحت سرپرستی مراکز شبانه روزی بهزیستی با دختران تحت سرپرستی خانواده درتهران(سال 1376)
آمار نشان داد که بین نمره رفتاربهداشتی ودریافت آموزش،دردسترس بودن مربی مرکز جهت مشاوره،داشتن ارتباط مناسب با مربی ومحل زندگی قبل ازسپردن شدن به مرکزارتباط معنی داری وجود دارد.
همچنین در پژوهشی که از سوی آقای دکترحمید سپهربا مشارکت دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی ،دانشگاه شهید بهشتی تهران ودفتر شبه خانواده سازمان بهزیستی کشوروسازمان یونیسف درسال1379 درخصوص برنامه ها واستانداردهای مراقبت شبانه روزی بعمل آمد نتایج حاصله از راه اندازی خطوط امداد (خط تلفن)درخانه های کودکان ونوجوان شبانه روزی درطی بیش از200 تماس تلفنی و60 گزارش کتبی ومراجعات حضوری (کودکان بی سرپرست ) ازسراسرکشور،بررسی موقعیت افراد حاکی ازآن بوده است که از 100مورد تماس وشکایات اعلام شده 50%تنبیهات جسمی به خصوص نارضایتی ازمربیان را مطرح نموده اند.این تنبیهات جنبه جسمی وبدرفتاری با فرزندان توسط مربیان مرکز بوده است.
نتایج بدست آمده دراین تحقیق نیز بیانگر آن می باشد که روابط نامطلوب کارکنان ومربیان با نوجوانان درمراکز شبانه روزی یکی از علل ترک تحصیل ویا افت تحصیل آنان در این مراکز بوده است پژوهشگر برای روشن نمودن این موضوع با طرح 15 سوال در پرسشنامه ای که بدین منظور تهیه ودراختیار نوجوانان قرار داده است (پرسشنامه شماره1)استفاده وبا بررسی پاسخ های ارائه شده توسط گروهمورد(نوجوانانی که ترک تحصیل نموده اند) مشخص گردید.
33 % ازنوجوانان گروه مورد درپاسخ به سوال اول پرسشنامه ( میزان علاقمندی آنان به مربیان)بیان نموده اند که هیچ گونه علاقه ای به مربیان خود نداشته اند
همچنین 28 % اعلام نموده اند که فقط گاهی به مربیان علاقمند بوده و تنها27 % از آنان به مربیان ابراز علاقه کرده اند.در حالیکه در بررسی مقایسه ای بین پاسخ نوجوانانی که ترک تحصیل نموده با نوجوانانی که مشغول به تحصیل بودند(گروه شاهد) این درصدها به ترتیب 4% و27 % و 69% بوده است
همچنین درپاسخ به اینکه مربیان چه میزان بین آنها (نوجوانان)تبعیض قائل می شدند 50 % از نوجوانان گروه مورد اعتقاد داشته همیشه ویامعمولأ مورد تبعیض قرارمی گرفته اند درحالی که در گروه شاهد فقط 34 % اعتقاد به این موضوع داشته اند.
در پرسش دیگر30 % ازنوجوانان بیان داشته اند که هرگز مسائل ومشکلات خود را با مربیان مطرح نمی کرده و41 % فقط گاهی مسائل خود را مطرح می نموده اند درپرسش بعدی 65 % ازگروه مورد اعتقاد داشتند مربیان برای حل مشکلات آنها هرگزویا حتی گاهی تلاش از خود نشان نمی داده در حالیکه برخلاف نظر گروه گواه 61% از نوجوانان گروه شاهد اعتقاد داشته که مسائل خود را با مربیان مطرح و66 % بیان داشته که مربیان برای حل مشکل آنها تلاش لازم راداشته اندوفقط 34% گاهی ویا هرگز تلاشی را متوجه رفع مشگل خود ندانسته اند .
نوجوانان گروه مورد در پاسخ به اینکه آیا مربی او را درک می کرده 56 % پاسخ هرگز و یافقط گاهی را بیان نموده اند ودر سوال دیگر62% اعتقاد داشته اند که مربیان برای آنها هرگزاحترامی قائل نمی شدند درحالیکه درگروه شاهد 61% معتقد بودند که مربیان آنها را درک می نموده و62% اعتقاد داشته اند مربیان برای آنها احترام قائل می شده اند .
درپرسش سئوال یازدهم 78 % از نوجوانان ترک تحصیل کرده اعلام نموده اند که مربیان از مشکلات آنان آگاه نبوده اند در حالیکه 42 %از گروه شاهد به این مسئله ازعان نموده اند.
همچنین53 % نیزاعلام نموده اند ازترس اینکه مبادا تو ذوق آنها بخورد ازایجاد ارتباط با مربیان خوداری می کرده اند درحالیکه این رقم دردانش اموزان محصل 31 % بوده است .
لذا بابررسی وتجزیه وتحلیل سایر پاسخهای داده شده درپرسشنامه،فرضیه ارایه شده توسط محقق، مبنی براینکه ارتباط نامناسب ونامطلوب مربیان با فرزندان شبانه روزی درترک تحصیل آنان مؤثر بوده است . این فرضیه تایید می گردد .
فرضیه سوم:
دربررسی دوران رشد کودک ونوجوان ملاحظه می کنیم که نوجوانان بطورطبیعی تمایل به افسردگی دارند .به عقیده کارلسون (1981)carlson تشخیص وتفکیک علائم افسردگی نوجوانان ازحالت «بحران وآشوب نوجوانی»کار دشواری است،بنابراین دپرسیون نوجوانان اغلب بدون تشخیص می ماندوآنها دربزرگسالی نیزافسرده خواهند بود.
بررسی تحقیقات موجود درمورد ماهیت افسردگی درکودکان ونوجوانان نظرهای مختلفی را نشان می دهد .یکی ازاین نظرها این است که در حالی که امکان دارد کودکان عواطف غم وغصه داربودن را از خودنشان دهند نمی توانند افسرده شوند(1966
anthox . rie 1975) این دیدگاه بطور اساسی با نظرمحققان وروان شناسان بالینی مکتب روانکاوی مشترک است که معتقدند برای ظهور افسردگی،رشد مناسب فرا خود،لازم است به نظرآنها دردوره کودکی، فرا خود به اندازه کافی رشد نکرده است تا به کودک فرصت افسرده شدن بدهد .
در اینجا لازم به تذکراست که دربررسی مراحل رشد،دوره های کودکی از نوجوانی متمایزاند در دوره نوجوانی طبق مکتب روانکاری نیزفرا خود به اندازه کافی رشد نکرده است .حتی تعادلی که در پایان دوره کودکی بین سه قسمت شخصیت برقرارشده بود دراین دوره برهم می خورد .نوجوان در نظام ارزشها نیزتجدید نظر کرده بعضی از آنها را قبول بعضی دیگررا رد می کند.
بر اساس نظر لاین liny وهمکارانش (1975) اگردر کودکی چهار مشخصه از ده مشخصه ذیل وجود داشته باشد وی را افسرده محسوب می دارند .
1. تغییرات عمده در حالات خلقی
2. کناره گیری اجتماعی
3. ضعف درسی درمدرسه(به نحوی که رو به افزایش باشد)
4. اختلال خواب
5. رفتارپرخاشگرانه ای که قبلأوجود نداشته باشد
6. احساس بی ارزشی بودن شخصیت
7. کمبود انرژی
8. شکایات جسمانی غیر از سردرد
9. ترس از مدرسه
10. کاهش وزن
نتایج بدست آمده در پژوهش حاضر نیز بیانگر آن می باشد که هر چند میان میانگین نمره افسردگی نوجوانان شبانه روزی در حال تحصیل( گروه شاهد) و نوجوانان شبانه روزی که ترک تحصیل نموده اند(گروه گواه) اختلاف معنی داری وجود ندارد.لکن با توجه به نتایج بدست آمده در پرسشنامه و مقایسه آن با درجه بندی میزان افسردگی یافته های تحقیق نشان می دهد که هردوگروه درتحقیقق (مورد و شاهد) دارای علائم ونشانه های افسردگی فراوانی می باشد ونتایج حاصله نه تنها بیانگرآن می باشد که افسردگی یکی ازعلل ترک تحصیل نوجوان بوده است بلکه وجود افسردگی، دربیشتر کودکان ونوجوانان مراکز شبانه روزی دیده می شود.
در بررسی پرسشنامه افسردگی ارائه شده به نوجوانان ملاحظه شد که 64 % از نوجوانانی که ترک تحصیل نموده اند دچار افسردگی بوده اند.
این میزان در نوجوانانی که درحال تحصیل بودند 54% را نشان می دهد .
بررسی فرضیه4
حسین آزاد(1379) درارتباط با اختلالهای یاد گیری می نویسد، اختلالهای یادگیری به مواردی اطلاق می شود که پیشرفت فرد درآزمونهای استاندارشده خواندن،ریاضیات وبیان نوشتاری پایین ترازسطح سنی، هوش وتحصیلی مورد انتظار باشد مشکلات یاد گیری درحد زیاد موجب اختلال در پیشرفت تحصیلی یا فعالیتهای روزمره که مستلزم مهارتهای خواندن ، ریاضیات و نوشتن است می شود .مشکلات خواندن را می توان به صورت ناتوانی درخواندن عقب ماندگی درخواندن ضعف ونارسایی خواندن یا دیسلکسی (ناتوانی کلامی مخصوص یا نقص ادراکی )طبقه بندی کرد.
بر اساس تحقیقات خانم دکتر مهرناز شهرآرا (1372)
وی دربحث مشکلات یادگیری به کودکان ونوجوانانی برخورد می نماید که دریادگیری اشکال یا اشکالاتی داشته اندومربیان ووالدین ضمن انتظاررفع این اشکال علاقمند بوده بدانند چراآنها دریادگیری موفقیت کافی نداشته وآنها به عنوان پدرومادرومربی باید چکارکنند تا ازآموزشهای خود نتیجه بهتری بگیرند. مؤلف خود نیز با دانش آموزانی برخورد کرده که به گفته خود ازتلاشهای خویش برای یادگیری نتیجه رضایت بخشی به دست نمی آورند ودربسیاری ازموارد والدین مربیان ومعلمین مدارس می خواستند با انجام «آزمونهای هوش وشخصیت ودیگرآزمونها مشخص شود که چرا درحالتی که مربی، کودک ،نوجوان ظاهرأ به یاد گیری اقدام می کنند،نتیجه مطلوبی حاصل نمی شود وحتی «افت تحصیلی »نیز دیده می شود.
درتحقیقات بعمل آمده توسط ایشان چنین استنباط شده که:
والدین غالبأروش آموزش یاعواملی چون نامناسب بودن وضع عاطفی، اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی ویابی توجهی وبی علاقگی مربی راعلت مؤثرمی دانندومربیان غالبأعقب ماندگی ذهنی ،نارسایی یا اشکال درحواس،اختلال دریادگیری،بی دقتی وبی توجهی به اختلال یا ضعف در عملکرد حافظه، کثرت تعداد دانش آموزان هر کلاس، معایب تنظیم برنامه، کمبود وسائل وامکانات آموزشی و…را علتی قابل بررسی می دانند.
وازسوی دیگرمسئولان وکارشناسان آموزش وپرورش فراموشی ناشی ازحجم زیاد مواد درسی را اشکال قابل توجه می دانند ومعتقد بودند که حجم مواد درسی، زیاد وبیش ازتواناییهای بعضی از کودکان و نوجوانان است .آموزش بسیاری از دروس براساس سپردن اطلاعات به ذهن استواراست و مربی ازروش به کارگیری مجموعه ای ازحواس سود نمی جوید .این مشکل نیز وجود دارد که فایده بسیاری ازآموختنیهابرای یاد گیرنده ویاد دهنده به خوبی روشن نیست
محقق با اعتقاد به اینکه علتهای عمده یادنگرفتن اغلب نتیجه یک یا چندعامل کلی زیر است.به بررسی موضوع مورد نظر می پردازد.
ضعف در یادگرفتن مطالب یا «فراگرفتن ناقص»در افراد «سالم»ناتوانی یا ضعف در یادگیری به علل مختلف وازجمله علل عمده زیراست
1. نداشتن هدف برای یادگیری
2. نبودن انگیزه «علاقه»کافی برای یادگیری
3. عدم توجه ودقت کافی به مطالب یا موضوع مورد نظر درآموختنی
عدم توجه به آموختن نیز ممکن است به دلایل زیر باشد
الف ،نبود علاقه و انگیزه
ب جالب نبودن محرک
ج وجود موانعی برای توجه و دقت
4. ناکافی بودن رشد جسمانی /روانی «ذهنی ،عاطفی،اجتماعی،اخلاقی»یاد گیرنده
5. نداشتن زمینه قبلی «معلومات پایه» برای یاد گیری
6. وجود نارسایی یا اشکال در حواس «بینایی ،شنوایی،بویایی ،چشایی وبساوایی
7. وجود مشکلات ومسایل عاطفی /هیجانی «دراضطراب شدید نداشتن اعتماد به نفس، ترس از عدم موفقیت و…. »
8. تاثیر منفی آموختنیهابر یکدیگر
علتهای ضعف در یادگیری نیز ممکن است به علل
الف- نداشتن هدف در یادگیری
ب -نبودن انگیزه کافی برای یادگیری (علاقه و میل رغبت )
ج- رشد ناکافی جسمانی /روانی (ذهنی ،عاطفی ،اجتماعی ،اخلاقی )
د- وجود مشکلات و مسائل عاطفی /هیجانی (ترس ،خشم ،اضطراب و…)ترس از شکست یا «عدم موفقیت »نداشتن اعتماد به نفس ترس ازیادنگرفتن، ترس ازتمسخریا مورد تنبیه قرارگرفتن اضطراب شدید و…باشند
همچنین در تحقیقاتی که توسط هارلوی صورت پذیرفته اونشان می دهد که تحریکات لمسی از نظرایجاد ارتباط هیجانی بخصوص مادرحائزاهمیت هستند کودکان علاوه بردریافت تحریکات به بارعاطفی اطلاعات درارتباطات خود نیازمند هستندو جنبه عاطفی،هیجانی اطلاعات در مراحل رشد برای شکل گیری شخصیت فرد در آینده بسیار با اهمیت است کودکانی که چه از بدو تولد در مراکزومؤسسات شبانه روزی بوده اندو چه آنهایی که بعدها به مؤسسات سپرده شده انداز این نوع تحریکات عاطفی ،هیجانی محروم بوده اند ومحروم باقی می مانند
ازسوی دیگرمحرومیت فرهنگی ومحرومیت ازالگوهای متنوع ومناسب ازجمله محرومیت های دیگراین کودکان است.
لذا با توجه به مطالب ومباحث اشاره شده نتایج بدست آمده دراین تحقیق نیزبیانگراین نکته می باشد که مشکلات یادگیری یکی ازعلل افت تحصیلی وترک تحصیل نوجوانان مرکز شبانه روزی بوده است.
با بررسی نتایج استخراج شده درپرسشنامه های تکمیل شده درخصوص نوجوانان مراکزشبانه روزی که ترک تحصیل نموده اند (درحقیق حاضر محقق ازپرسشنامه خلاصه شده ناتوانی های یاد گیری پروژه مری لنداستفاده نموده است)نتایج حکایت ازآن دارد که15 % ازنوجوانان ترک تحصیل کرده(گروه مورد) دردرک زبان گفتاری و 7% دردرک شنوایی اشکال داشته اند.واین درحالی می باشد که فقط 4% ازدانش آموزان محصل(گروه شاهد) دچاراین مشکل بوده اند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 33 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود با لینک مستقیم
دانلودمقاله فرامین آسمانی قرآن