
صفحه اول تحقیق در فورمت وورد بوده و قابل ویرایش است.
برای دانلود کل تحقیق از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود تحقیق آماده درس حقوق سیاسی و اجتماعی در اسلام با عنوان حجاب - 36 صفحه PDF
صفحه اول تحقیق در فورمت وورد بوده و قابل ویرایش است.
برای دانلود کل تحقیق از لینک زیر استفاده کنید:
نوع فایل: word
قابل ویرایش 20 صفحه
چکیده:
این مقاله، نگاهی اجمالی دارد به سیر تدوین معاجم و واژهنامههای عربی به عربی از قبل از اسلام تاکنون. قبل از اسلام در بین اعراب، فرهنگهای شفاهی رایج بود ولی کمکم با ظهور و گسترش اسلام، لزوم تدوین فرهنگها و معاجم لغوی به صورت مکتوب احساس گردید. لذا پایههای تدوین واژهنامهها با اتخاذ یکی از چهار شیوة معجمنویسی بنا نهاده شد. معاجم و کتب لغت فراوانی در این رابطه تالیف شدند وبا گذشت زمان بر غنای مجموعه افزوده شد. از جمله این کتب لغات، کتابهای «العین»، «التهذیب اللغه»، «المحیط»، «البارع فی اللغه»، «المحکم»، «الجمهره اللغه»، «المقاییس»، «مجملاللغه»، «الصحاح»، «العباب»، «لسانالعرب»، «قاموسالمحیط»، «تاجالعروس»، «اساس البلاغه»، «محیطالمحیط»، «اقرب الموارد»، «المنجد فیاللغه»، «معجمالوسیط» میباشند.
مقدمه:
قبل از اسلام، اعراب توجه چندانی به تحصیل علم از جمله علم صرف و نحو نداشته و تحصیل آن را جزو صنایع و حرف میدانستند و سرودن اشعارشان صرفاً براساس شرایط آب و هوائی و نژاد و فطرتشان بود. ولی به دلیل رفت و آمد عربها با بیگانگان و انحراف تدریجی در لغت زبان عربی و از طرفی گسترش اسلام در بین مردم غیرعرب، فراگیری زبان عربی به عنوان زبان دین لازم شناخته شد تا مردم تازه مسلمان در فهم معانی قرآن و احادیث دچار اشتباه نشوند و یا قرآن دستخوش تحریف نگردد. در نتیجه کمکم لغتشناسی و فرهنگنویسی و تدوین لغتنامهها مورد توجه قرار گرفت.
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
روش اول
روش دوم
روش سوم
روش چهارم
منابع و مآخذ:
(1) ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، «مقدمه ابنخلدون»، ترجمه محمد پروین گنابادی، چاپ پنجم ]تهران[: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1366، ج2، ص 1162.
(2) دهخدا، علی اکبر، «مقدمه لغت نامه دهخدا»، تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، زمستان 1373، ذیل «بحثی درباره کتابالعین و مولف آن»، ص 176.
(3) الفراهیدی، خلیلبن احمد، «العین»، چاپ دوم، موسسه دارالهجره، 1409ق، ج1، ص9.
(4) عطار، احمد عبدالغفور، «مقدمه الصحاح»، مصر: دارالکتاب العربی، ]بیتا[، ص 54-56
(5) الازهری، ابیمنصور محمدبن احمد، «تهذیب اللغه» چاپ اول، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1421هـ - 2001م، ج1، ص18، 26، 27، 49.
(6) مقدمه الصحاح، ص 98.
(7) ابن منظور، محمدبن مکرم، «لسانالعرب المحیط»، بیروت: دارلسانالعرب، 1408هـ-1998م، ج1، ص «خ»
(8) مقدمه الصحاح، ص 87، 90، 91، 97، 98.
(9) ابن سیده، علیبن اسماعیل، «المحکم و المحیط الاعظم فی اللغه»، تحقیقی از مصطفی السقا و دکتر حسین نصّار، چاپ اول، مصر: مصطفی البابی الحلبی و اولاده، 1377هـ - 1958م، ج1، ص15، 16.
(10) مقدمه لغتنامه دهخدا، ذیل «تدوین لغتتازی به وسیله ایرانیان»، ص 191.
(11) لسانالعرب، ج1، ص «خ»
(12) بیهقی، احمد بن علی، «تاج المصادر»، چاپ اول، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366، ج1، ص بیست و هشت.
(13) ابن درید، محمدبن حسن، «الجمهرهاللغه»، بیروت: دارصادر، ج 1، ص18 و 33.
(14) ابن فارس، احمدبن فارس، «معجم مقاییس اللغه»، چاپ اول، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420هـ - 1999م، ج1، ص 3.
(15) مرتضی زبیدی، محمدبن محمد، «تاجالعروس من جواهر القاموس»، ]بیجا[: نشر دارالهدایه، 1965م-1385ق، ج1، ص «و»
(16) ابن فارس، احمدبن فارس، «مجملاللغه»، چاپ اول، بیروت: موسسه الرساله، 1404هـ - 1984م، ج2-1، ص 7، 33، 39، 40، 46، 49.
(17) تاجالمصادر، ج1، ص بیست و نه.
(18) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، ج2، ذیل «اسماعیل»، ص 2121.
(19) مقدمه صحاح، ص 120-124، 129
(20) تاجالمصادر، ج1، ص بیست ونه
(21) مقدمه لغتنامه دهخدا، ذیل «تدوین لغات تازی به وسیله ایرانیان»، ص 192
(22) لغتنامه دهخدا، ج1، ذیل «ابن منظور»، ص 313
(23) فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، «القاموس المحیط»، بیروت: دارالفکر، 1983م - 1403ق، ج1، ص مقدمه
(24) مقدمه لغتنامه دهخدا، ذیل «تدوین لغت تازی به وسیله ایرانیان»، ص 191، 195
(25) لغتنامه دهخدا، ج8، ذیل «زبیدی»، ص 11200
(26) مقدمه لغتنامه دهخدا، ذیل «تدوین لغت تازی به وسیله ایرانیان»، ص 195
(27) تاجالمصادر، ج1، ص بیست و نه
(28) همان، ص سی
(29) زمخشری، محمودبن عمر، «اساس البلاغه»، بیروت: دارصادر، 1399هـ -1979 م، ص6
(30) بستانی، بطرس، «محیطالمحیط: قاموس مطول للغه العربیه»، لبنان: مکتبه لبنان ناشرون، 1993م، ص مقدمه
(31) الخوری الشرتونی اللبنانی، علامه سعید، «اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد»، چاپ اول، دارالاسوه للطباعه و النشر، 1374هـ - 1416ق، ج1، ص 7
(32) معلوف، لوئیس، «المنجد فی اللغه»، چاپ چهارم، انتشارات پیراسته، 74، ص هـ
(33) انیس، ابراهیم،و دیگران، «المعجم الوسیط»، تهران: نشر فرهنگ اسلامی، 1367، ج1-2، ص دو تا هشت
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
فهرست و توضیحات:
نگاه به زن در طول تاریخ
الف. زن در تمدنهای بزرگ
ب. حقوق زن در جاهلیت
ج. زن در غرب
دیدگاه اسلام نسبت به زن
آفرینش زن
تساوی حقوق و تکالیف زن و مرد در پیشگاه خداوند
جایگاه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زن در اسلام
آزادی زن در اسلام
عفاف و حجاب
آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى
حجاب و اصل آزادی زن
خاتمه
منابع
جایگاه زن در اندیشه اسلام
بنابر باور توحیدی، اسلام آخرین دین الهی و جامعترین و کاملترین ادیان بوده و کتاب آسمانی قرآن که معجزه پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) می باشد حاوی عالی ترین و جامعترین مفاهیم و مضامین مورد نیاز بشر در همه اعصار می باشد.
یکی از مسائل مهم و اساسی مطرح در جوامع امروز، مباحث مربوط به زنان، حقوق و جایگاه ایشان در نظام های فکری و سیاسی است.
لذا طبیعی است که دین اسلام که مدعی ارائه بهترین و کاملترین اصول زندگی بشر می باشد، در این زمینه به بحث و ارائه نظر پرداخته باشد.
بنابراین بررسی جایگاه زن در اندیشه اسلامی از دو جهت حائز اهمیت است؛ اول آنکه تبیین این مطلب به خودی خود و جهت درک و شناخت عموم افراد به خصوص زنان، مفید می باشد؛ دوم نحوه نگرش دینی که کاملترین ادیان بوده و به سعادت و کمال انسانی توجه ویژه ای داشته است به مسأله زن، قابل تأمل و بررسی می باشد.
البته باید توجه داشت که بررسی این موضوع بایستی کاملاً علمی و منطقی و براساس آموزه های اصیل اسلامی صورت گیرد. چه بسا دیده می شود که به نام دین، حقوق مسلم و طبیعی زن مورد خدشه قرار گرفته و یا اینکه به بهانه حقوق طبیعی زن، حدود الهی و آسمانی دین نادیده گرفته می شود. این افراط وتفریط ها زاییده جهل و عدم آگاهی از اصول اسلام می باشد.
به این جهت ضروری است که اندیشه دینی در زمینه های مختلف ازجمله دیدگاه اسلام نسبت به زن، به دقت تبیین و تحلیل گردد.
این نوشتار تلاشی است در جهت بیانی اجمالی از دیدگاه های اسلامی در خصوص زن و بررسی نقش و جایگاه زن در اندیشه اسلامی.
نگاه به زن در طول تاریخ
در سیر تاریخی از آغاز آفرینش تا به امروز، در تمام سرزمینها، اقوام، آیینها، فرهنگها، اجتماعات و فلسفههای گوناگون، از یک زاویه به زن نگریسته نشده است. به عبارت دیگر، زن در هر سرزمینی، فرهنگ و فلسفهای با شخصیتی متفاوت و گاه متضاد شناخته شده و می شود. نگرش به زن در برخی فرهنگها چنان منفی و دور از واقعیت بوده که وی را عاری از روح انسانی دانسته و او را از قلمرو انسانیت و برخورداری از شخصیت انسانی خارج کردهاند. همین بینش و تفکر سبب شده است گروهی از انسانها در گذشته و حال، با زن به مثابه ابزار مادی صرف برخورد کنند.
بنابراین میتوان گفت، در طول تاریخ نگرش ها و برخوردهای متفاوتی درباره زن وجود داشته است که در این بخش به گوشهای از این دیدگاه ها میپردازیم.
الف. زن در تمدنهای بزرگ
یونان، روم و ایران، سه تمدن بزرگ و شناخته شده در تاریخ جهان هستند که علم و فرهنگ از این سه تمدن سرچشمه گرفته است. هند و چین نیز به عنوان دو کشور پرجمعیت و با سابقهای طولانی، جوامعی هستندکه وضع زن در آنها به اختصار بررسی میشود.
در یونان قدیم، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی، خرید و فروش یا هبه میشد. یونانی ها، زن را موجودی شیطانی میدانستند و وظیفه او را خدمت به مرد و ارضا کننده غریزه جنسی او میشمردند. به همین دلیل، زن درتمدن بزرگ یونان جایگاهی نداشت. سقراط، سلوک با زن را نوعی زجر و ریاضتکشی میدانست و چشیدن این زهر و تحمل این زجر را برای تقویت اراده و مالکیت نفس، مفید میشمرد.
پس از سال ها و قرن ها تلاش، زن از آن پندارهای پست و غیر انسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد، ولی این تلاشها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند؛ زیرا به تدریج، زن مظهر فساد و فحشا و ارضاکننده شهوت مردان گردید.
زنان در روم، مانند کودکان، همیشه قیم و ولی داشتند و تحت کفالت مردی به سر میبردند. مادر بودن و همسر بودن در این امر بیتأثیر بود. زن در روم قدیم، شخصیت حقوقی به شمار نمیآمد، بلکه به عنوان یک شیء، قابل تملک و خرید و فروش بود. پدر یا شوهر میتوانست دختر یا زن خود را بفروشد یا قرض و اجاره دهد و حتی میتوانست او را بکشد.
رومی ها زن را مظهر تام شیطان و از نوع ارواح آزارگر میدانستند. از این رو، با او رفتاری خشونتآمیز داشتند و حتی از خندیدن و سخن گفتن وی جلوگیری میکردند. براساس همین اندیشه، در پارلمان روم مقرر شد که زن موجودی شریر است و باید با او رفتاری حیوانی داشت.
در ایران باستان، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف، وضع زن نیز متفاوت بود. زنان اشراف و بزرگان از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند، ولی زنان طبقات پایین، وضعی مانند دیگر جوامع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانیشان محروم بودند. به طور کلی میتوان گفت وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود. هرچند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمیشد.
در باورهای هندوان، زن روح انسانی نداشت و بدون مرد زندگی برای او بیمعنا و مفهوم بود. از این رو، پس از مرگ شوهر باید همراه جسد او سوزانده می شد. در غیر این صورت، باید نزد بستگان خود میماند و کمخوری و عبادت را پیشه خود میساخت و تا پایان عمر، دیگر حق ازدواج نداشت. به طور کلی، در هند زنان به عنوان خدمتکار و کنیز شناخته میشدند و شوهر، ارباب او شمرده میشد.
همچنین زن در چین، موقعیت اجتماعی بسیار پایینی داشت. چینیها زن را به کلی از فکر و عقل، بینصیب میدانستند. زنان چینی، مانند اسیرانی در دست جلادان بیرحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان، مجازاتهای بزرگی در پی داشت. در مقابل، جرم و جفای مرد به او، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت.
در سرودههای چینی آمده است: «در دنیا، چیزی پستتر و ارزانتر از زن نیست.» در آن زمان، اگر فردی صاحب فرزند دختر میشد خویشان و نزدیکان با تأسف تمام، به پدر و خویشان نزدیک نوزاد تسلیت میگفتند و دختر بودن نوزاد را نوعی خشم از جانب نیاکان میدانستند.
ب. حقوق زن در جاهلیت
در دوران جاهلیت، زنان گرفتار ننگآورترین شرایط و سختترین مصیبتها بودند. اعراب در این دوران دختران خود را زنده به گور کرده و به این کار افتخار می کردند. مرد میتوانست زن خود را به طور رایگان یا در مقابل چیزی به دیگران ببخشد و مردان میتوانستند بدون هیچگونه قید و شرطی از زنان بهره ببرند.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
مشخصات این فایل
عنوان: اخلاق و سیره پیامبر
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 22
این مقاله درمورد اخلاق و سیره پیامبر می باشد.
- رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان :
عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مىورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل ، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند .
عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت .
بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش ، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود .
او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع ، دور وجود پدر مى گشت .
این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند !
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده ، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند !
حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى ، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى ؟
در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست ، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم ، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند .
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند . عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته . پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد .
از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.
27- یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات, بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد, خوش اخلاق است.
در این قسمت نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه (1) و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شد ـ (2) تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت, آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد, و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.(3)
عایشه, عیال رسول خدا که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود, جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:
قال سعد بن هشام: دخلت على عایشه, فسإلتها عن اخلاق رسول الله صلى الله علیه و آله. فقالت: إما تقرء القرآن؟ قلت: بلى, قالت: خلق رسول الله القرآن.
مرحوم فیض کاشانى درکتاب (محجه البیضأ) از سعدبن هشام روایت کرده که گفت: به دیدار عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا پرسیدم. او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا قرآنى است.(4)
قالت عایشه: ما کان احد احسن خلقا منه 9 ما دعاه احد من اصحابه و لا اهل بیته الا قال: لبیک ; عایشه گفته است: احدى از پیامبر خوش خلق تر نبود, هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک.(5)
رشید الدین میبدى در تفسیر آیه (انک لعلى خلق عظیم)(6)مى گوید:
رسول خدا امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.
بلغ العلى بکماله ، کشف الدجى بجماله ، حسنت جمیع خصاله ، صلوا علیه و آله او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تإیید است. (7)
کار در منزل :
خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى (8) بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.
در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.(9)
اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.(10)
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: رسول خدا کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: کمک به همسر و کارهاى منزل,صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود. (11)
از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا خیاطى بود. (12)
پیامبراکرم با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.(13)
عایشه همسر آن حضرت مى گوید: وقتى خلوت مى شد, پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.(14)
على بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته,امام حسین مى فرماید:
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله, فقال: کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....(15)
از پدرم در مورد امور رسول خدا در داخل خانه سوال کردم, فرمودند: وقتى به خانه اش مى رفت, اوقاتش را سه قسمت مى کرد: یک قسمت براى خدا, و یک قسمت براى خانواده اش, و یک قسمت براى خودش, آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.) (16)
حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد, خشمگین نمى شد. تنها براى خدا, آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد, غضب مى کرد.
یکى از همسران آن حضرت مى گوید: وقتى رسول خدا غضب مى کرد به جز على کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود.(17)
مقدمه
تعریف اخلاق :
اخلاق از دیدگاه پیامبر اعظم :
نمونههایى از اخلاق پیامبر :
6- پربرکت ترین مال :
9- وام بى بهره براى رفع نیاز حاجتمند :
12- تواضع و فروتنى شگفت انگیز :
16- درمان و علاج همیشگى :
20- احترام به میهمان :
21- احترام بیشتر به خاطر نیکى بیشتر :
23- بخششى کریمانه :
25- گذشت از مردى بد زبان :
26- رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان :
کار در منزل :
نتیجه گیری :
پى نوشت ها و منابع :
آنچه مسلم است این است که در هیچ یک از ادیان و فرهنگ ها زن از وضعیت و موقعیتی برابر با مرد برخوردار نبوده است. این وضعیت نابرابر در همة شئون زندگی نمود دارد.
احکام دینی زنان را مخاطب قرار نمی دهد و مسائل مربوط به ایشان به صورت غیر مستقیم و بواسطة مردان مطرح می شود اما این امر در ادیان بسته به فرهنگ ها متفاوت است به عبارت دیگر دامنة این نابرابری ها در همة ادیان یکسان نیست دراین فصل به بررسی وضعیت زن در ادیان مورد بحث می پردازیم.
در میان اقوام و ملل شناخته شدة باستان، هیچ جامعهای وجود ندارد که در آن به اندازة دین مزدایی در میان مرد و زن تعاملی خوب و سازنده وجود داشته باشد. به نظر میرسد که زن و مرد در اوستا از حقوقی برابر برخوردارند و نسبت به یکدیگر ارجهیتی ندارند. زن و مرد پرهیزکار معمولاً در کنار هم ذکر میشوند. خطابههای فلسفی که زرتشت در "گاتاها" نسبت به مردان و زنان ایراد میکند نشاندهندة وجود زنانی توانا در زمان زرتشت بوده است. وظایف زن در ایران باستان به فعالیتهای اقتصادی درخانواده محدود نمیشد، بلکه در پیشبرد معنوی و اخلاقی تمام جامعه نقش مهمی را ایفا میکرد او معلم اخلاق به حساب میآمد.[1] در اوستا همیشه زن یک جزء مهم جامعه شناخته شده و در همه حقوق اجتماعی حتی در مراسم مذهبی نیز با مرد برابر دانسته شده است. در ادعیه زرتشتیان، هرجا از فروهر در گذشتگان یاد شده، فروهر زنان پارسا نیز ستوده شده است. در ایران باستان زن مقام بسیار ارجمندی داشت و دربسیاری از شئون زندگی با مرد همکاری میکرد. درست است که پسر به خاطر شرکت در کارهایی مثل جنگ و شکار و کشاورزی مورد توجه و مهر بیشتر بود، آیات بسیاری دراوستا وجود دارد که در آنها فرد از درگاه خداوند و فرشتگانش خواستار پسر است. با این حال آیاتی در اوستا یافت میشود که بر یکسانبودن ارزش پسر و دختر دلالت دارد در دعای "اهمائه ریشچه"[2]، فرد درضمن درخواست نعمتهایی مانند تندرستی، شادمانی روانی، زندگی مرفه و آسوده از اهورا خواستار است که فرزندان نامی و مشهور نیز به او عنایت نماید، واژه اوستایی که در این دعا آمده است: "آسنا مچذره زینتم"[3] است که به معنی فرزند نامی و مشهور است و فرزند اعم از دختر و پسر است در اندرزنامه "آذربادمهراسپندان" آمده است زن و فرزند خود را از فرهنگ باز مگیر که تو را تیمار و رنج گران از آن نرسد و پشیمان نشوی. در مورد آموزش اصول اخلاقی و مذهبی و دیگر دانشها، تربیت دختر و پسر یکسان بود و هر دو به یک اندازه بهرهمند میشدند.[4]
پروفسور"کریستینسن"[5] خاورشناس نامی دانمارکی درکتاب خود به نام شاهنشاهی ساسانیان مینویسد: دوشیزگان ایران باستان تنها با وظایف خانوادگی آشنا نمیشدند، بلکه اصول اخلاقی و قوانین مذهبی اوستا را نیز فرا میگرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی از آزادی عمل برخوردار بودند. این آزادی عمل به اندازهای بود که اگر دوشیزهای میخواست حتی برخلاف میل والدین خود، با پسری زناشویی کند، پدر و مادر او نمیتوانستند ازاین کار جلوگیری کنند و موبدان بدون رضایت والدین دختر نیز به تقاضای آنها برطبق قانون ترتیب اثر میدادند.
شوهر به عنوان "نمانوپئتی"[6] و زن به عنوان "نمانوپتنی"[7] خوانده میشد. "گایگر"[8] در کتاب تمدن ایرانیان خاوری مینویسد: «زن در صف همسری شوهر قرارمیگیرد نه از تابعین او، کنیزش نیست بلکه رفیق و همسر و در کلیه حقوق باید با او شریک و برابر باشد». در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و میتوانست صاحب مال و ملک از خود باشد. بنابه نوشتههای کتاب "نیرنگستان" زنان میتوانستند در سرودن "یسنا" و برگزاری مراسم مذهبی با مردان همکاری کنند یا خود به این کار مبادرت کنند. حتی در دوران سالخوردگی هنگامی که عادت زنانگی از آنها رفع میشد میتوانستند وظیفه نگهبانی آتش مقدس را به عهده بگیرند. زنان دانشمند بنا به کتاب "مادیکان هزار دادستان" (هزارماده قانون) میتوانستند به شغل وکالت دادگستری بپردازند و حتی گاهی بر مسند قضاوت بنشینند.[9] دربارة جایگاه والای زن در ایران باستان، در متن پهلوی "مادیکان هزار دادستان"، به مطالب جالبی برخورد میکنیم: ادارة خانواده به صورت عادلانهای میان پدر و مادر خانواده تقسیم میشد، مادر در ادارة امور داخلی خانواده اختیار تام داشت به گونهای که پدر حق دخالت در کارهای او را نداشت. ایرانیان باستان دختر را مجبور به ازدواج برخلاف میل خود نمیکردند. زن در میان ایرانیان باستان، جایگاه والایی داشت. او از موقعیتی برابر با مرد برخوردار بود، البته این مسأله در کتب دینی ایرانیان به طور آشکارا نمودی ندارد. دختر ایرانی نه تنها وظایف مربوط به خانواده، بلکه اصول اخلاقی و دینی اوستا را نیز فرا میگرفت. او هم در خانه و هم در بیرون از خانه از آزادی برخوردار بود. در اوستا در فهرست شخصیتهای نامبردهای که به خاطر قداست، خرد، قهرمانی و فداکاری ذکر شدهاند، نامهای زنان ممتازی به چشم میخورد. دختر به شوهری داده میشود که جوان، زیبا، سالم، هنرمند، خوشخو، فرهیخته و خوشبیان باشد. عنوان "مانوپتنی" یعنی بزرگ خانواده که اوستا به زن می دهد، نشاندهندة برابری جایگاه مرد و زن است. این مسأله درمتون پهلوی از جمله "دینکرد"، "مینوی خرد" و "دادستان دینیگ" نیز آمده است.[10] زنان ایرانی در دوران باستان در فن تیراندازی، اسبسواری، شمشیرزنی و دیگر فنون پهلوانی نیز آموزشهایی میدیدند و در شکار و جنگ شرکت میجستند.[11]
در دورة هخامنشیان، درصورتی که فرزند میدید که مادرش وارد مکانی میشود که او در آنجا ایستاده است درحالت ایستاده باقیمیماند تا مادر به او اجازة نشستن بدهد. حتی شاه نیز برای مادر خود احترام فراوان قائل میشد و درهنگام غذاخوردن پایینتر از مادر بر سر میز غذا مینشست.[12]
[1]. Cf. Cawasji Katrak, Jamshid, Marriage Ancient Iran, p.5
[2] . Ahmāa̒e Rishcha
[3] . Asna Machdhara Zintam
[4] . آذرگشسب، اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان، ص ص.9-168
[5] . Christion Sen
[6] . Namanu Paa̒ti
[7] . Namanu Patni
[8] . Geiger
[9] . همان منبع، 2-170
[10]. Cawasji Katrak, Jamshid, op.cit., pp.7-8
[11] . آذرگشسب، اردشیر، ص.172
[12]. Cawasji Katrak, Jamshid, op.cit., p.7