تعداد صفحات:40
نوع فایل :WORD
مقدمه
معلمین باتجربه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم خیلی خوب می دانند که لغت تا چه اندازه اهمیت دارد. آنها می دانند که محصلین باید هزاران لغت را که گویشوران ونویسندگان انگلیسی به کار می برند بیاموزند. خوشبختانه، نیاز به لغت نکته ایست که هم معلمین و هم محصلین برآن متفق القول اند.
البته طی سالیان متمادی در برنامه های خاص آماده سازی معلمین زبان توجه چندانی به روشهای یاری دادن محصلین درخصوص آموختن لغت نشده است. دربعضی از کتابها به معلمین توصیه شده است که محصلین می توانند لغات را بدون کمک بیاموزند درحقیقت گاهی به معلمین گفته شده است که پیش از آموختن گرامر و سیستم صوتی زبان نباید لغات زیادی رابه محصلین یاد داد. درمقالاتی که درمجلات خاص معلمین می خوانیم بندرت از مقوله لغت صحبت به عمل می آید، درمقابل بر تلفظ و گرامر تأکید شده و برلغت یا تأکید نمی شود و یا این تأکید اندک است. خلاصه آنکه در برنامه های ویژه معلمین درسالهای اخیر مسأله لغت به بوته فراموشی سپرده شده است، و لازم است کوششی به عمل آورده و به علت آن پی ببریم.
«فصل اول»
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته یک دلیل عدم توجه به گنجاندن آموزش لغت در برنامه های تربیت معلم در سالهای ۷۰-۱۹۴۰ این است که درسالهای قبل از آن به این امر توجه بیش از حد مبذول شده بود. درواقع بعضی ها بر این باور بودند که یادگیری زبان فقط از طریق یادگیری لغت امکان دارد. زبان آموزان اغلب اعتقاد داشتند که تنها نیاز آنها تعداد زیادی لغت است و خیال می کردند که می توانند زبان را با یادگیری این تعداد لغات انگلیسی به همراه معانی آنها درزبان خود فراگیرند. بدون شک این اعتقاد درستی نبود، زیرا علاوه برآنکه شخص باید لغات انگلیسی و معانی آنها را بداند. باید بداند که لغات درجملات انگیسی چگونه با هم عمل میکنند و این یکی از دلایل تأکید بردستور زبان دربرنامه های آماده سازی معلمین درچند دهه اخیر بوده است. درخلال این سالها درخصوص کشفیات جدید در مورد راههای یاری رساندن به محصلین برای یادگیری کلمات صحبت چندانی به میان نیامده است.
اینکه چرا در درسهای روش تدریس درباره تدریس کلمات و معانی آنها تا این حد کم سخن گفته اند دلیل دومی هم دارد. بعضی از متخصصین روش تدریس گویا براین باور بوده اند که معانی لغات را نمی توان بصورت تام و تمام تدریس نمود، بنابراین چه بهتر که از تدریس آنها صرفنظر گردد. در دهه ۱۹۵۰ بیشتر مردم کم کم متوجه شدند که یادگیری لغت آنقدرها هم مطلب ساده ای نیست.
یادگیری لغت صرفاً این نیست که بیاموزیم یک لغت خاص در زبانی معادل لغتی همانند آن درزبان دیگر است، بلکه باید یادگیری ما فراتر از این رود و چه بسا افرادی که خیال می کردند مشکلات این کاربقدری زیاد است که دست یازیدن به آن درکلاس عملی نیست.
مثلاً براساس یک فرهنگ لغت اسپانیایی- انگلیسی، لغت «garden» و «jardin» ظاهراً هردو معنای یکسان دارند : «جایی که گلها می رویند.» اما بعضی معانی «garden» با معانی «jardin» مطابقت نمی کنند. «garden» جایی است که امکان دارد در آن علاوه برگل، سبزی نیز بروید درحالیکه در اسپانیایی،سبزی درجایی به نام «huerta» می روید و نه در «jardin». این یکی از بیشمار نمونه های ممکن است که نشان می دهد یادگیری لغت صرفاً معادل نمودن کلمات در زبان مادری و زبان مقصد نیست. غالباً کسانیکه مسئول تربیت معلمین بودند برداشتی این چنین در اذهان بوجود می آورند که یادگیری لغت بقدری پیچیده می باشد که بهتر است بیشتر وقت کلاس را وقف تدریس ساختارهای گرامی نموده و به تدریس اندک تعدادی لغت بسنده نمایند، زیرا به هیچوجه نمی توان فهم دقیق و کامل معانی لغات را درکلاس به دانش آموزان القاء نمود. درواقع
دربعضی از کتابها و مقالات مربوط به آموزش زبان، نویسندگان این شبهه را در اذهان بوجود آوردند که بهتر است لغت اصلاً تدریس نشود.
اینها دلایلی چند برای به فراموشی سپرده شدن مسأله تدریس لغت دربرنامه های تربیت معلم درنظر عموم بودآنهم درزمانی که معلمین کمکهای زیادی درزمینه های دیگر آموزش زبان دریافت میداشتند. ما بطور خلاصه این دلایل را ذکر می کنیم:
1- بسیاری از مسئولین ترتبیت معلم خیال می کردند که باید بر گرامر بیش از لغت تکیه نمود، زیرا از گذشته درکلاسهای درس زبان به مقوله تدریس لغت وقت زیادی اختصاص داده می شد.
2- متخصصین روش تدریس از این بیم داشتند که اگر محصلین قبل از یادگیری مباحث مقدماتی گرامر، لغات زیادی بیاموزند در ساختن جملات دچار اشتباه می شوند درنتیجه، این مطلب سبب شد که بهترین راه را تدریس نکردن لغات زیاد بدانند.
3- بعضی ها که کار راهنمایی معلمین را برعهده داشتنداحتمالاً توصیه می کردند که یادگیری معنای لغات تنها از طریق تجربه صورت میگیرد و نمی توان آنها را بصورت کامل در کلاس آموخت. در نتیجه توجه اندکی به فنون تدریس لغت معطوف می گردید.
هر یک از این عقاید درمورد لغت تا حدودی واقعیت دارد، حقیقت آن است که دربعضی کلاسها وقت زیادی به تدریس لغت اختصاص داده میشود. غالباً بقدری در تشریح لغات جدید صرف وقت می شود که بنظر می رسد وقتی برای فعالیتهای دیگر باقی نمی ماند. البته چنین کاری مایه تأسف است.
دانش آموزانی که گرامر را به همراه لغت نمی آموزند قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباط نخواهند بود. حتی فهم مطالبی که لغات آن ها به نظر آشنا می آیند، درصورت عدم یادگیری ساختارهای گرامری، چه بسا غیرممکن باشد. مثلاً پارگراف های ارائه شده دارای لغات بسیار آسانی می باشند، با این وجود معنای جملات بدون آگاهی کافی از گرامر ممکن نخواهد بود:
درکلاسهایی که وقت اختصاص داده شده به گرامر بسیار کم است محصلین از عهده به کاربردن لغات درجملات برنمی آیند و تنها کاری که صورت می گیرد یادگیری معنای کلی لغات است. دانش آموزانی که مثلاً لغات «emphasize» و «emphasis» را یاد می گیرند به چیزی بیش از مسأله یادگیری معنای این لغات نیاز دارند. آنها باید بیاموزند که لغت «emphasis» اسم است و اینگونه به کار می رود :
«We put emphasis on it»
و باید یاد بگیرند که « emphasize» فعل است و چنین به کار برده میشود:
«We emphasize it»
و فعل واسم را بطریق زیر باید باهم مقایسه کنند:
(با توجه به بکارگیری on) «There was not much emphasis it.»
(با توجه به آنکه on دراینجا بکار نرفته است.) «Few people emphasized on it.»
بنابراین، محصلین باید گرامر را که شامل کاربردهای لغات است بخوبی بیاموزند. هیچوقت آموختن صرف کلمات و معانی آنها کافی نیست. واقعیت این است که دربعضی از کلاسها به ساختار جملات توجه اندکی مبذول شده است و ضمناً اگر دانش آموزان معانی بسیاری از لغات را بدون یاد گیری نحوه منظم کردن آنها درجمله بیاموزند مرتکب اشتباهاتی خواهند شد.
وانگهی دراین اعتقاد که «تجربه» بهترین معلم لغت آموزی است حقیقتی وجود دارد. ما با تجربه نمودن موقعیتهایی که درآنها زبان بوسیله نویسندگان و گویشوران به کاربرده می شود می آموزیم که معانی بسیاری از لغات مطابق آنچه که به اصطلاح معادل آنها درزبان دیگر می باشد نیستند. از آنجا که فهم کلی یک لغت غالباً نیاز به آگاهی از تصویر ذهنی اهل زبان از لغت دارد، بعضی از معانی را نمی توان درفرهنگ لغت یافت و درصورتیکه بخواهیم معانی واقعی لغات را بدانیم لازم است درخصوص عادات، رسوم و نگرش های اهل زبان اطلاعاتی داشته باشیم.
مثلاً لغت wall را در نظر بگیرید. هر زبانی برای آنچه ما در انگلیسی wall مینامیم لغتی دارد. اما تصویر ذهنی مردم از دیوار در نقاط مختلف دنیا متفاوت است و این تصاویر ذهنی جزئی از معنای این کلمه است. فرض کنیم کسی بگوید:
«Our neighbors have built a wall around their property»
دربسیاری از کشورها چنین بیانی هیچکس را متعجب نخواهدکرد. دراین کشورها بنا کردن دیواری بدون ملک شخصی معمول است و اکثر مردم این کار را می کنند. اما دربسیاری از مجامع انگلیسی زبان خانه و باغها معمولاً از خیابانها قابل رویت هستند و از نظر گوینده انگلیسی بنا کردن دیوار ممکن است نشانه عدم دوستی باشد.
پس همانطور که می بینیم یادگیری معنی لغت نیاز به چیزی بیش از استفاده از فرهنگ لغت دارد و فراگیری آن فرآیندی پیچیده است. اما، خوشبختانه امروزه در خصوص تدریس لغت کمکهای بیشتری به معلمین می شود.
دلایل فعلی تأکید برآموزش لغت درحال حاضر امروزه دربرنامه های آماده سازی معلمین توجه بیشتری به فنون تدریس لغت مبذول می گردد. یکی از دلایل این است: دربسیاری از کلاسهای انگلیسی بعنوان زبان دوم، حتی درجاهایی که معلمین وقت زیادی را به تدریس لغت اختصاص داده اند، نتایج کار مأیوس کننده بوده است. گاهی اوقات- پس از ماهها یا حتی سالها تدریس انگیسی بیشتر لغاتی که حداکثر نیاز به آنها وجود دارد هرگز یاد گرفته نشده است. بخصوص در کشورهایی که زبان اصلی جامعه، انگلیسی نیست، بسیاری از معلمین علاقه دارند که درمورد تدریس لغت بیش از پیش یاری داده شوند.
دانلود تحقیق فنون تدریس لغات زبان انگلیسی