
پاسخنامه نیمسال اول 95-94
نیمسال اول 95-94
پاسخنامه نیمسال دوم 94-93
نیمسال دوم 94-93
پاسخنامه نیمسال دوم 91-90
نیمسال دوم 91-90
نیمسال دوم 93-92
نیمسال اول 93-92 + پاسخنامه تستی
نمونه سوال فرهنگ عامه کد درس : 1239001-1218011
پاسخنامه نیمسال اول 95-94
نیمسال اول 95-94
پاسخنامه نیمسال دوم 94-93
نیمسال دوم 94-93
پاسخنامه نیمسال دوم 91-90
نیمسال دوم 91-90
نیمسال دوم 93-92
نیمسال اول 93-92 + پاسخنامه تستی
فرهنگ و دموکراسی
26 صفحه
مقدمه:
هرگاه که بشر جامعه ای تشکیل داده، فرهنگ نیز به وجود آمده. فرهنگ سازه ای است اجتماعی، چنان پیچ در پیچ و چند بعدی که ارائه تعریفی جامع از آن دشوار است. سبکهای ادبی – هنری یک جامعة تشکیل دهنده بخشی از فرهنگ آن جامعه است. همچنین در یک جامعه، پیدایش فرهنگ سیاسی، مرکب از رفتار و عقایدی که زندگی اجتماعی را شکل می بخشد و مردم نگرشهایی را در مورد چگونگی ادارة جامعه ایجاد می کند، نیز محتمل است. از آنجایی که در غرب معنی و مفهوم فرهنگ بیشتر فرهنگ مادی تلقی می گردد، بنابراین برای واژة فرهنگ تعاریف بسیار گوناگونی وجود دارد. به طور مثال فرهنگ گاهی به عنوان یک کمک کننده در زندگی انسان و عامل پذیرفته شدن به طرد او از جامعه و گروه می باشد. گاهی به عنوان عاملی میان فرد یا محیط پیرامون وی رابطه برقرار می کند و شناختی از محیط به انسان می دهد.
فرهنگ آن جنبه از زندگی است که میان فرد و محیط پیرامون رابطه برقرار می سازد و این امکان را برای فرد فراهم می کند تا در بارة پدیده های محیط اطراف خود شناخت پیدا کرده و آنها را ارزیابی نموده و به نحوی بروی آن پدیده ها و یافته ها کار کند تا به نتیجه مطلوب برسد.
فرهنگ از مرز ایدئولوژی فراتر رفته و در واقع خمیرمایة هویت بخش افراد یک جامعه است. آگاهی از وجود زبان، نژاد، پیشینه، مذهب، عادات، رسوم، نهادها، و یک موطن واحد و مشترک ایجادگر یک فرهنگ مستقل است.
همانطور که مستحضرید فرهنگها سطوح مختلفی دارند، مانند فرهنگ روستایی، شهری، ملی و یا فرهنگهای خانوادگی، قومی یا قبیله ای و یا نژادی.
معمولاً هویت فرهنگ به یک ملت یا کشور محدود نمی شود. تمدن گسترده ترین سازه هویت فرهنگی است که در سایة آن، انسانهای مختلف به مجموعه رسوم و سنن زیباشناختی، فلسفی و تاریخی و اجتماعی که تقریباً از دیگر رسوم متمایز است احساس تعلق می کند.
در دنیای معاصر تمدنهای بارز و مشخصی وجود دارند که عبارتند از تمدن اسلامی، غربی، هندی و چینی.
مقدمه
در این مقاله،فرهنگ و تمدّن حاصل تفسیرهای جدید و خلاّقیتهای انسان معرّفی گردیده،و هر امری از امور که به نحوی از انجا حامل معنی باشد موضوع فرهنگ محسوب شده است.البتّه تأثیر عوامل گوناگون را مانند محیط جغرافیائی،اقتصادی،تاریخی،و وراثتی در پیدایش فرهنگها نباید از نظر دور داشت،با توجّه به اینکه یکی از وظایف فرهنگ پاسخگویی به مسایل و مشکلات افراد جامعه میباشد،چو نمسایل و نیازهای جامعه در حال سکون و عضو هیأت گروه علوم تربیتی دانشگاه تبریز
ثبات نیستند فرهنگ نیز به عنوان تنظیم کننده روابط انسانها در حال تحوّل خواهد بود،به همین مناسبت نوآوری،دلایل پذیرش فرهنگ و ارزشهای تازه، فرهنگ و ارتباط،بقای فرهنگ،راه تحوّل قابل قبول و نتیجه و نگرش تربیتی، در این مقاله موضوع بحث واقع شده است.
تعقّل و هدفداری انسان توانائیهای خاصی هستند که مبنای زایندگی و خلاّقیت در زندگی او میشوند؛در واقع تعقّل و نتیجهء آن یعنی هدفداری و غایتمندی،معانی تازهای به جهان میدهند،و حوادث تازهای میآفرینند که در واقعیّت،بدان صورتی که انسان به وجود میآورد یا تعبیر میکند،وجود ندارند، همین تعابیر و خلاّقیتهای خاص انسان گویی از یک مبنای کلّیتری سرچشمه میگیرد که به منزلهء محرّک و انگیزهء زندگی او هستند و آن علاقهمندی به پیشرفت و بهبود زندگی است.
به عبارت دیگر،هر چه انسان به دست میآوردیا میسازد،یا هر نگرش تازهای که خلق میکند،همگی بر مبنای علاقهمندی به پیشرفت و بهبود زندگی است که از نوعی حاکمیت ما تقدم هستی،سرچشمه میگیرند که امکان تحقق و تحول و دگرگونی را مقدّر نموده است.
بنا بر این هر تحولّی به دست انسان،در جهان ایجاد میشود،ناظر به هدفی است.از لحاظ کلّیت امر،تفکر انسانی همواره عاملی برای کشفهای تازه و تفسیرهای نو میباشد،منتها به خاطر امکانات بیشماری که از نوع نگرش انسان حاصل میشود،هر کسی بنا بر معلومات و تجربیات خود به نوعی استنباط دست مییابد،و به نحو خاصی حوادث را معنی میکند و هدفهای تازهای انتخاب مینماید.همین استنباط انسانی سازنده فرهنگ و تمدن و موجب تحوّل آن است.در واقع تمدّن و فرهنگ یا جهان مادّی و عالم فکر ملازم هماند. ما حصل کلام اینکه فرهنگ و تمدّن حاصل برداشتهای نو و خلاقیتهای انسان میباشد؛انسانی که در سیطرهء ما تقدّم هستی قرار دارد یا هر واقعهای که به نحوی از انحا معنی باشد امر فرهنگی محسوب خواهد شد در حقیقت هر چیزی که بر طبیعت اولیه اشیا اضافه شده یا موجب ترکیبات تازه گردیده است نشانی از فرهنگ و تمدّن دارد.امر فرهنگی حامل نوعی معناست،پس: «فرهنگ1عبارت است از مجموعهء دانش،افکار،آرا،هنر،اخلاق، قوانین و مقرّرات و سایر استعدادها و عاداتی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه،کسب کرده است،و هدف آن،سازگار با محیط و اصلاح طرز زندگی بهتر میباشد»
هر فرهنگ و تمدّنی حقیقت و ظاهری دارد.ظاهر تمدّن را به چشم میبینیم یعنی قابل مشاهده است و آن عبارت از ثروت،صنعت،تجارت،قوانین و عادات و رسوم اجتماعی و علم و ادب میباشد،امّا حقیقت تمدّن که در نتیجه مطالعه اوضاع استنباط میشود،عبارت از خوبی و بدی،خوشبختی یا بدبختی کسانی است که در پرتو آن تمدّن زندگی میکنند.
تعداد صفحات:32
فرمت: ورد و با قابلیت ویرایش
مقدمه
پیروزی انقلاب اسلامینوید بخش زندگی جدیدی برای بشریت شد. زندگی که مبتنی بر فرهنگ و ارزشهای اسلامی و الهی است و جوابگوی نیازهای انسان عصر حاضر نیز می باشد چنین چشم انداری وجوه سیاسی، اقتصادی انقلاب را تحت الشعاع قرار داد. با سست شدن شالوده فکری و فرهنگی مارکسیسم، لیبرالیسبم و سرمایه داری ، وقوع انقلاب در ایران توجه و نظر مردم و متفکران را در کشورهای گوناگون به خود معطوف نمود. به حرکت در آوردن آن چنان جمعیتی از مردم، در فقدان احزاب و گروههای سیاسی که توان بر می باشد. بویژه آن که گذشته پر تلاطم تاریخ کشور مان مانع از بوجود آمدن ثبات لازم برای شکل گیری فرایندهای تحولی و تکامل فرهنگی را آماده می کرد، البته واضح است که تحول فرهنگی کاری زمان بر و توان بر می باشد، بویژه آن که گذشته پر تلاطم تاریخ کشورمان مانع از بوجود امدن ثبات لازم برای شکل گیری فرایندهای تحولی و تکامل فرهنگی شده است. با توجه به چنین انتظار تاریخی برای تحول فرهنگ و توقعی که انقلاب در زمینه تحول فرهنگی بوجود آورده از همان ابتدای پیروزی تلقی نوینی از زندگی و دستیابی به هویت فرهنگی تأکید گذارده شد. متأسفانه علی رغم اهمیت این مقوله ( دست کم از نظر مقامات عالی رتبه جمهوری اسلامی ) تاکنون دربارة اقدامات، برنامه ها وسیاستهای فرهنگی از آغاز انقلاب تاکنون تحقیق جامع و در خور توجهی صورت نگرفته است.
مقدمه:
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجویت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ ان جاممعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با ؟ فرهنگ هر چند بعدهای اقتصادی ، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ ، پوک و میان تهی است. «فرهنگ» کلمه ای بسیار رایج و مورد توجه در تمامی جوامع متمدن بوده است. به طوری که با گسترش اجتماعات و پیچیده شدن روابط و افزایش امکانات و ابزار، بحث از فرهنگ بیشتر و ابعاد متعددی به خود می گیرد. اگر تا دو قرن قبل جنبه های خاصی از زندگی اجتماعی و نقش محدودی برای فرهنگ وجود داشت، به تدریج نفوذ و قدرت فرهنگ و نقش آن در ابعاد مختلف جامعه بشری بسیار بیشتر است.
تحولات یک فرد در صحنه های منطقه ای و بین المللی که چهره سیاسی، فرهنگی جهان را تغییر داده این تصور را بر خلاف القائات ، تبلیغات و ادعاهای جریانهای خاصی که محور مسائل و مشکلات و تصادفات در آینده اقتصادی و تکنولوژیکی خواهد بود، شکل می دهد که قدرتهای مادی و صنعتی جهان تمامی امکانات خود را در جهت سلطة فرهنگی خود و نابودی فرهنگهای دیگر قرار می دهند.
نظامهای سلطه و سازمانهای بین الملی تحت کنترل آنان تا کنون نخواسته اند رابطه ای منطقی بین فرهنگ ، استقلال و توسعه برقرار نمایند. زیرا که با ادامة سلطه و حاکمیت آنان و غارت و چپاول کشورهای دیگر منافات و مغایرت دارد. داشتن فرهنگ استقلال و توسعه واقعی و همه جانبه، مانع حضور و دخالت بیگانه خواهد بود.